English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
avouch U اقرار کردن اطمینان دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vouch U اطمینان دادن تایید کردن
skimming U محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
assuring U اطمینان دادن
assures U اطمینان دادن
assure U اطمینان دادن
play up U اطمینان دادن به
reassures U دوباره اطمینان دادن
reassure U دوباره اطمینان دادن
reassured U دوباره اطمینان دادن
owning U اقرار کردن
owned U اقرار کردن
admitting U اقرار کردن
own U اقرار کردن
owns U اقرار کردن
admit U اقرار کردن
admits U اقرار کردن
avouch U تصدیق یا اقرار کردن
to plead guilty U اقرار بگناه کردن
plead guilty U اقرار به جرم کردن
to acknowledge your own guilt [culpability] U به گناه خود اقرار کردن
agnize U برسمیت شناختن اقرار کردن
to cry peccavi U بگناهان خودخستوشدن گناهان خودرا اقرار کردن فریاداعتراف براوردن
accredits U اطمینان کردن
accrediting U اطمینان کردن
accredit U اطمینان کردن
confide U اطمینان کردن
confided U اطمینان کردن
confides U اطمینان کردن
confident test U ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
trut U اطمینان داشتن توکل کردن
someone to rely on U به کسی اطمینان کردن [اتکا کردن]
controls U اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
controlling U اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
control U اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
sail in U با جدیت و اطمینان بکاری مبادرت کردن
reliability U اطمینان قابلیت اطمینان
bank on <idiom> U اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
confession U اقرار
acknowledgements U اقرار
acknowledgments U اقرار
confessions U اقرار
acknowledgement U اقرار
avouchment U اقرار
cop-out U اقرار به جرم
cop-outs U اقرار به جرم
acknowledgment U اقرار تصدیق
judicial confession U اقرار در دادگاه
professions U اقرار اعتراف
profession U اقرار اعتراف
acknowledgement of debt U اقرار به بدهی
qualified confession U اقرار مقید
resipiscence U اقرار به گناه
conditional confession U اقرار مشروط
peccavi U اقرار بگناه
shrift U اقرار بگناه
professed U اقرار شده
confession U اقرار بجرم
confessions U اقرار بجرم
avowals U افهارو اقرار علنی
avowal U افهارو اقرار علنی
extrajudicial confession U اقرار در خارج دادگاه
to play not guilty U اقرار بگناه نکردن
plead not guilty U اقرار به جرم نکردن
self- U برای اطمینان از صحت نحوه کار کردن , معمولاگ حافظه , وسایل جانبی و دیسک درایوها بررسی می شوند
i own to having done it U اقرار دارم که ان کار را کرده ام
estoppel U عدم امکان انکار پس از اقرار
short shrift U مهلت مختصربرای اقرار بگناه پیش از مردن
disciplining U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
refreshed U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refresh U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
estoppel U اقراریاعملی که انکاریانقص ان قانوناممنوع باشد مانع قانونی برای انکارپس ازاقرارعدم امکان انکار پس از اقرار
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
to picture U شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
assuredness U اطمینان
confidence U اطمینان
sureties U اطمینان
certitude U اطمینان
confidence limit U حد اطمینان
affiance U اطمینان
trust U اطمینان
trusted U اطمینان
trusts U اطمینان
assurances U اطمینان
surety U اطمینان
trustingly U با اطمینان
certainty U اطمینان
confidences U اطمینان
security U اطمینان
assurance U اطمینان
certes U اطمینان
fideism U اطمینان
instable U بی اطمینان
safety U اطمینان
certainties U اطمینان
fire escape U پلکان اطمینان
uncertainty U عدم اطمینان
fire escapes U پلکان اطمینان
solid U قابل اطمینان
solids U قابل اطمینان
assuror U اطمینان دهنده
trustful U معتمد اطمینان
assurer U اطمینان دهنده
safety lamp U چراغ اطمینان
reliable U قابل اطمینان
safety plug U پولک اطمینان
safety hook U قلاب اطمینان
safety valve U دریچه اطمینان
assurable U قابل اطمینان
cretain U تاحدی اطمینان
assurance factor U ضریب اطمینان
safety glass U شیشه اطمینان
insurance stockage U ذخیره اطمینان
confidence level U درجه اطمینان
confidence belt U کمربند اطمینان
confidence interval U فاصله اطمینان
confidence coefficicent U ضریب اطمینان
positiveness U قطعیت اطمینان
interval confidence U دامنه اطمینان
confidence limits U حدود اطمینان
coniviction U عقیده اطمینان
coefficient of safety U ضریب اطمینان
truster U اطمینان کننده
safety fuse U فیوز اطمینان
sicker U قابل اطمینان
safe valve U دریچه اطمینان
bleeder valve U شیر اطمینان
i'll warrant U اطمینان میدهم
trusty U اطمینان بخش
interval confidence U فاصله اطمینان
figure on اطمینان داشتن
reassurance U اطمینان مجدد
relief valve U شیر اطمینان
safety belts U کمربند اطمینان
reliability U قابل اطمینان
insuring U اطمینان یافتن
insures U اطمینان یافتن
ensuring U اطمینان یافتن
unreliability U عدم اطمینان
ensures U اطمینان یافتن
ensured U اطمینان یافتن
ensure U اطمینان یافتن
valid U قابل اطمینان
overconfidence U اطمینان بیش از حد
reassurances U اطمینان افرینی
reputable U قابل اطمینان
fiducial interval U فاصله اطمینان
reliability U قابلیت اطمینان
reassurances U اطمینان مجدد
reassurance U اطمینان افرینی
factor of safety U عامل اطمینان
factor of safety U ضریب اطمینان
quality assurance U اطمینان از کیفیت
unpromising U غیرقابل اطمینان
aplomb U اطمینان بخود
reliability U قابلیت اطمینان
uncertainties U عدم اطمینان
failure safety U قابلیت اطمینان
liable U قابل اطمینان
dependable U قابلیت اطمینان
safety-valve U دریچه اطمینان
safety-valves U دریچه اطمینان
level of confidence U سطح اطمینان
dependability U قابلیت اطمینان
safety belt U کمربند اطمینان
limits of confidence U حدود اطمینان
confidingly U از روی اطمینان
persuasions U اطمینان عقیده دینی
ultimate factor of safety U ضریب اطمینان اختیاری
reasure U دوباره اطمینان یا قوت
misgiving U عدم اطمینان ترس
safe yield U بده قابل اطمینان
checked U اطمینان از صحت چیزی
misgivings U عدم اطمینان ترس
checks U اطمینان از صحت چیزی
persuasion U اطمینان عقیده دینی
fiduciary U اطمینان بخش ثقه
area of uncertainity U منطقه عدم اطمینان
qualm U عدم اطمینان بیم
qualms U عدم اطمینان بیم
reliability U قابلیت اطمینان اعتبار
trust U اطمینان پشت گرمی
check U اطمینان از صحت چیزی
mistrusts U اطمینان نکردن به فن داشتن
safer U صحیح اطمینان بخش
safe U صحیح اطمینان بخش
trusty U موتمن مورد اطمینان
I am positive that ... U من اطمینان کامل دارم که ...
trusted U اطمینان پشت گرمی
trusts U اطمینان پشت گرمی
mistrusting U اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusted U اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrust U اطمینان نکردن به فن داشتن
safes U صحیح اطمینان بخش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com