English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 114 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
squatter U اقامت گزین درزمین غیر معمور
squatters U اقامت گزین درزمین غیر معمور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
embassies U سفیرکبیر و اعضای سفارتخانه شهر محل اقامت سفیر بنایی که سفیر در ان اقامت دارد
embassy U سفیرکبیر و اعضای سفارتخانه شهر محل اقامت سفیر بنایی که سفیر در ان اقامت دارد
aground U درزمین
monogynous U تک گزین
selections U گزین
selection U گزین
anchoress U زن عزلت گزین
light switch U نور گزین
channel selector U مجرا گزین
permselective U نفوذ گزین
switches U راه گزین
switch U راه گزین
ancress U زن عزلت گزین
switched U راه گزین
embed U درزمین پنهان کردن
embeds U درزمین پنهان کردن
switched U گزینه راه گزین
switches U گزینه راه گزین
switch U گزینه راه گزین
switching circuit U مدار راه گزین
selective ion electrode U الکترود یون گزین
wavelength selector U طول موج گزین
switching function U تابع راه گزین
switch register U ثبات راه گزین
weak safety U جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
kirkyard U گورستانی که درزمین کلیساواقع است
dig in U جای پاکندن درزمین ازطرف توپزن
squelched U صدای چلپ چلوپ پوتین درزمین گل الود
squelch U صدای چلپ چلوپ پوتین درزمین گل الود
squelching U صدای چلپ چلوپ پوتین درزمین گل الود
squelches U صدای چلپ چلوپ پوتین درزمین گل الود
play through U رد شدن گلف باز یا گروه درزمین از بازیگر کند
divining rod U میله یا عصای مخصوص کشف اب ومواد معدنی درزمین
outside agency U شخصی که مجاز نیست درزمین گلف به بازیگر کمک فکری کند
observation pipe U لوله ایکه جهت تعیین سطح اب زیرزمینی درزمین حفر گردد
tarriance U اقامت
commorant U اقامت
inhabitation U اقامت
inhabitance U اقامت
inhabitancy U اقامت
residing U اقامت
staying U اقامت
dwells U اقامت گزیدن
permission to stay U پروانه اقامت
permit of residence U پروانه اقامت
domiciles U محل اقامت
residence permit U پروانه اقامت
sojourn U اقامت موقتی
resides U اقامت داشتن
domiciliate U محل اقامت
domicile U محل اقامت
permission to reside U پروانه اقامت
dwelled U اقامت گزیدن
residential U مربوط به اقامت
dwell U اقامت گزیدن
sojoiurn U اقامت موقتی
homes U اقامت گاه
permission to reside U جواز اقامت
residence permit U جواز اقامت
permission to stay U جواز اقامت
permit of residence U جواز اقامت
passport of residence U گذرنامه اقامت
domicil U محل اقامت
seat U محل اقامت
resided U اقامت داشتن
home U اقامت گاه
remain U اقامت کردن
remained U اقامت کردن
residence U محل اقامت
residences U محل اقامت
seated U محل اقامت
seats U محل اقامت
sojourns U اقامت موقتی
reside U اقامت داشتن
residency U محل اقامت
student residence permit U جواز اقامت دانشجوئی
permanent residence permit U جواز اقامت دائمی
indefinite leave to remain [British E] U جواز اقامت دائمی
sojourn U موقتا" اقامت کردن
abode U رحل اقامت افکندن
franchise du quartier U مصونیت محل اقامت
sojourns U موقتا" اقامت کردن
service at domicile U ابلاغ در محل اقامت
sojoiurn U موقتا اقامت کردن
abodes U رحل اقامت افکندن
unpicked U نچیده گزین نشده انتخاب نشده
residential U وابسته به اقامت قابل سکنی
interne U یا جراحی که در بیمارستان اقامت دارد
residentship U اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
It has been a very enjoyable stay. اقامت بسیار خوبی داشتیم.
nonresidence U عدم اقامت غیر مقیم
nonresidency U عدم اقامت غیر مقیم
franchisede i'hotel U مصونیت محل اقامت نمایندگان خارجی
deanery U سمت یاحوزه یامحل اقامت یکنفر
deaneries U سمت یاحوزه یامحل اقامت یکنفر
runoff coefficient U ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
vicarages U محل اقامت خلیفه نوعی منصب مذهبی
vice presidency U مقام یا محل اقامت معاون رئیس جمهور
vicarage U محل اقامت خلیفه نوعی منصب مذهبی
outstay U بیش از حد لزوم ماندن اقامت طولانی کردن
residency U اقامت پزشک در بیمارستان برای کسب تخصص
residency U محل اقامت نماینده دولت استعمارگر در کشورمستعمره
alley U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
university extension U تعمیم مزایای دانشگاه بدانش جویانی که دردانشگاه اقامت ندارند
minister resident U صاحبمنصب عالیرتبهای که به منظورخاص و جهت امر معینی باعنوان وزارت در کشورخارجی اقامت می گزیند
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
clean up party U گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com