Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
It has been a very enjoyable stay.
اقامت بسیار خوبی داشتیم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
It is avery good ( an original ) idea.
U
فکر بسیار خوبی است
embassies
U
سفیرکبیر و اعضای سفارتخانه شهر محل اقامت سفیر بنایی که سفیر در ان اقامت دارد
embassy
U
سفیرکبیر و اعضای سفارتخانه شهر محل اقامت سفیر بنایی که سفیر در ان اقامت دارد
We expected as much .
U
انتظارش راهم داشتیم
We were having dinner when. . .
U
داشتیم شام می خوردیم که ..
we had coffee of a kind
U
یکجورقهوهای داشتیم یاخوردیم
we had a stormy passage
U
یک سفر طوفانی داشتیم
We had a slight contretemps at the parking lot
[car park]
.
U
ما یک مشاجره خفیفی در پارکینگ داشتیم.
We were just talking about you.
U
الان داشتیم حرف تورامی زدیم
That evening we had company .
U
آن روز بعد از ظهر مهمان داشتیم
we had a good time
U
خوش گذشت وقت خوشی داشتیم
we had a heavy p to day
U
امروز نامههای بسیاری ازپست داشتیم
vlsi
U
مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity
U
حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super-
U
کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
ultra high frequency
U
بسامد بسیار بسیار زیاد
u.h.f.
U
بسامد بسیار بسیار زیاد
we had a narrow majority
U
بزور اکثریت پیدا کردیم اکثریت کمی داشتیم
cray
U
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
quartz clock
U
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
staying
U
اقامت
inhabitance
U
اقامت
inhabitation
U
اقامت
commorant
U
اقامت
tarriance
U
اقامت
residing
U
اقامت
inhabitancy
U
اقامت
agreeableness
U
خوبی
agreeability
U
خوبی
admirableness
U
خوبی
nicety
U
خوبی
wellness
U
خوبی
niceties
U
خوبی
charmingness
U
خوبی
Excellencies
U
خوبی
goodliness
U
خوبی
Excellency
U
خوبی
goodness
U
خوبی
niceness
U
خوبی
primeness
U
خوبی
sojourns
U
اقامت موقتی
permission to reside
U
پروانه اقامت
domicile
U
محل اقامت
sojourn
U
اقامت موقتی
permission to stay
U
پروانه اقامت
permit of residence
U
پروانه اقامت
domiciles
U
محل اقامت
reside
U
اقامت داشتن
residences
U
محل اقامت
permission to reside
U
جواز اقامت
remained
U
اقامت کردن
remain
U
اقامت کردن
resides
U
اقامت داشتن
permission to stay
U
جواز اقامت
permit of residence
U
جواز اقامت
resided
U
اقامت داشتن
passport of residence
U
گذرنامه اقامت
residence permit
U
جواز اقامت
residence permit
U
پروانه اقامت
domicil
U
محل اقامت
domiciliate
U
محل اقامت
homes
U
اقامت گاه
dwell
U
اقامت گزیدن
sojoiurn
U
اقامت موقتی
seats
U
محل اقامت
dwells
U
اقامت گزیدن
residential
U
مربوط به اقامت
dwelled
U
اقامت گزیدن
seat
U
محل اقامت
residence
U
محل اقامت
residency
U
محل اقامت
seated
U
محل اقامت
home
U
اقامت گاه
excellence
U
خوبی تفوق
gracing
U
زیبایی خوبی
graces
U
زیبایی خوبی
graced
U
زیبایی خوبی
with the best of them
<idiom>
U
به خوبی هرکس
our library is well stocked
U
خوبی دارد
lambhood
U
بره خوبی
the work was well paid
U
پول خوبی
fineness
U
لطافت خوبی
grace
U
زیبایی خوبی
a nice guy
U
آدم خوبی
bovarism
U
بوواری خوبی
a nice guy
U
مرد خوبی
the watch is warranted
U
خوبی ساعت
poverty is a good test
U
خوبی است
I made a decent profit.
U
سود خوبی بر دم
as good as
U
بهمان خوبی
epicurus
U
و خوبی است
good wishes
U
ارزوی خوبی
sojoiurn
U
موقتا اقامت کردن
service at domicile
U
ابلاغ در محل اقامت
abode
U
رحل اقامت افکندن
sojourn
U
موقتا" اقامت کردن
franchise du quartier
U
مصونیت محل اقامت
sojourns
U
موقتا" اقامت کردن
student residence permit
U
جواز اقامت دانشجوئی
abodes
U
رحل اقامت افکندن
indefinite leave to remain
[British E]
U
جواز اقامت دائمی
permanent residence permit
U
جواز اقامت دائمی
state-of-the-art
U
بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
cash cow
<idiom>
U
منبع خوبی از پول
He is a good ( nice ) fellow(guy)
U
اوآدم خوبی است
He writes well . he wields a formidable pen .
U
قلم خوبی دارد
maintains
U
به خوبی مراقبت شده
maintained
U
به خوبی مراقبت شده
Both of us will make a good team.
U
ما دو تا تیم خوبی میسازیم.
kick up one's heels
<idiom>
U
زمان خوبی داشتن
maintain
U
به خوبی مراقبت شده
have a time
<idiom>
U
زمان خوبی داشتن
what a nice man he is!
U
چه ادم خوبی است !
He pocketed a tidy sum.
U
پول خوبی به جیب زد
out of kilter
<idiom>
U
دربالانس خوبی نبودن
worse for wear
<idiom>
U
نهبه خوبی جدیدتر
feel like a million dollars
<idiom>
U
احساس خوبی داشتن
they put up a good fight
U
جنگ خوبی کردند
residentship
U
اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
nonresidence
U
عدم اقامت غیر مقیم
nonresidency
U
عدم اقامت غیر مقیم
residential
U
وابسته به اقامت قابل سکنی
interne
U
یا جراحی که در بیمارستان اقامت دارد
to pocket a tidy sum
<idiom>
U
پول خوبی به جیب زدن
What find bath.
U
عجب حمام خوبی است
he is a bad husband
U
خانه دار خوبی نیست
That was a very good meal.
غذای خیلی خوبی بود.
he has a fine p in the town
U
اوخانه خوبی در شهر دارد
Good number !
U
حقه
[نمایش]
خوبی بود!
He has a good permanent job.
U
شغل ثابت خوبی دارد
She made a good wife.
U
اوزن خوبی ازآب درآمد
to set a good example
U
سرمشق خوبی گذاشتن یا شدن
She has been a good wife to him.
U
همسر خوبی برایش بوده
I got good marks in the exams .
U
نمرات خوبی درامتحان آوردم
bite the hand that feeds you
<idiom>
U
جواب خوبی را با بدی دادن
live it up
<idiom>
U
روز خوبی راداشته باشید
have an eye for
<idiom>
U
سلیقه خوبی درچیزی داشتن
squatter
U
اقامت گزین درزمین غیر معمور
deanery
U
سمت یاحوزه یامحل اقامت یکنفر
squatters
U
اقامت گزین درزمین غیر معمور
franchisede i'hotel
U
مصونیت محل اقامت نمایندگان خارجی
deaneries
U
سمت یاحوزه یامحل اقامت یکنفر
fizzle out
<idiom>
U
خراب شدن بعداز شروع خوبی
get to first base
<idiom>
U
موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
paragons
U
مقیاس رفعت و خوبی نمونه کامل
well handled
U
بطرز خوبی مورد عمل قرارگرفته
we went for a good round
U
گشت خوبی زده برگشتیم به خانه
He has a poor service record in this company.
U
دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
quality
U
ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
qualities
U
ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
paragon
U
مقیاس رفعت و خوبی نمونه کامل
residency
U
اقامت پزشک در بیمارستان برای کسب تخصص
residency
U
محل اقامت نماینده دولت استعمارگر در کشورمستعمره
vicarage
U
محل اقامت خلیفه نوعی منصب مذهبی
vice presidency
U
مقام یا محل اقامت معاون رئیس جمهور
vicarages
U
محل اقامت خلیفه نوعی منصب مذهبی
outstay
U
بیش از حد لزوم ماندن اقامت طولانی کردن
coloury
U
دارای رنگی که نماینده خوبی کالایی است
He left a great name behid him .
U
نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
He has a strong punch.
U
ضرب دست خوبی دارد ( مشت قوی )
This is a good residential are ( neighbourhood ) .
U
اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است
organizations
U
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organization
U
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organisations
U
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
We all think he is very nice.
U
ما همه فکر می کنیم که او
[مرد]
آدم خوبی است.
blessing in disguise
<idiom>
U
[چیز خوبی که در ظاهری نه چندان خوب قرار دارد]
university extension
U
تعمیم مزایای دانشگاه بدانش جویانی که دردانشگاه اقامت ندارند
beauty is in the eyes of the beholder
<proverb>
U
اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
optical
U
طرح حرف که توسط خواننده OCR به خوبی قابل خواندن است
minister resident
U
صاحبمنصب عالیرتبهای که به منظورخاص و جهت امر معینی باعنوان وزارت در کشورخارجی اقامت می گزیند
graphics
U
UDV مصخصو که تصاویر گرافیکی رنگی و با resolution را به خوبی متن نشان میدهد
dark bulb
U
نوعی لامپ اشعه کاتدی که هنگام خاموش بودن سیاه بنظر می رسد و به تصاویرویدئویی وضوح خوبی میدهد
utilitarianism
U
بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
letter quality printing
U
چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط
peregrinate
U
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
aniline
U
رنگ شیمایی آنیلینی که ارزان قیمت بوده ولی ثبات رنگی خوبی ندارد لذا مناسب رنگرزی فرش نیست
the end sanctifies the means
U
خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
He's a good director but he doesn't bear
[stand]
comparison with Hitchcock.
U
او
[مرد ]
کارگردان خوبی است اما او
[مرد]
قابل مقایسه با هیچکاک نیست.
He shoots well
U
خوب تیر می اندازد ( تیر انداز خوبی است )
onion skin
U
پوست پیاز
[از این رنگینه طبیعی برای تهیه رنگ زرد نخودی استفاده می شود اگرچه ثبات رنگی خوبی ندارد.]
the well was a bad producer
U
ان چاه یک چاه نفت خیز خوبی نبود
rate
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rates
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
Energy Star
U
استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
by far
U
بسیار
so mush
U
بسیار
awful
<adj.>
U
بسیار بد
terrible
<adj.>
U
بسیار بد
lousy
<adj.>
U
بسیار بد
plenty
U
بسیار
sopping
U
بسیار
seldom
U
بسیار کم
very
U
بسیار
an abundance of
U
بسیار
beastby
U
بسیار
rotten
<adj.>
U
بسیار بد
out and a way
U
بسیار
galore
U
بسیار
powerfully
U
بسیار
clinking
U
بسیار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com