English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
state U افهار کردن وتصریح کردن
state- U افهار کردن وتصریح کردن
stated U افهار کردن وتصریح کردن
states U افهار کردن وتصریح کردن
stating U افهار کردن وتصریح کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
asseverate U بطور جدی افهار کردن تصریح کردن
revolts U شورش یا طغیان کردن افهار تنفر کردن
revolt U شورش یا طغیان کردن افهار تنفر کردن
expresses U افهار کردن
express U افهار کردن
expressing U افهار کردن
suggesting U افهار کردن
expressed U افهار کردن
suggested U افهار کردن
suggest U افهار کردن
suggests U افهار کردن
offers U افهار یاابراز کردن
declares U افهار کردن گفتن
fawn U افهار دوستی کردن
fawned U افهار دوستی کردن
fawns U افهار دوستی کردن
pronounces U افهار عقیده کردن
opine U افهار عقیده کردن
remarking U افهار نظر کردن
declare U افهار کردن گفتن
assert U افهار قطعی کردن
remarked U افهار نظر کردن
remarks U افهار نظر کردن
observes U افهار عقیده کردن
pronounce U افهار عقیده کردن
suggest U افهار عقیده کردن
declaring U افهار کردن گفتن
suggested U افهار عقیده کردن
suggesting U افهار عقیده کردن
to make a suggestion U افهار عقیده کردن
offer U افهار یاابراز کردن
suggests U افهار عقیده کردن
observing U افهار عقیده کردن
observe U افهار عقیده کردن
observed U افهار عقیده کردن
express an opinion U افهار عقیده کردن
back-pedal U افهار ندامت کردن
condole U افهار تاسف کردن
resenting U افهار رنجش کردن
pish U افهار نفرت کردن
offered U افهار یاابراز کردن
to profess regret U افهار تاسف کردن
asserted U افهار قطعی کردن
profess U ادعا یا افهار کردن
professes U ادعا یا افهار کردن
professing U ادعا یا افهار کردن
resented U افهار رنجش کردن
asserting U افهار قطعی کردن
resent U افهار رنجش کردن
misstate U افهار غلط کردن
resents U افهار رنجش کردن
pass an opnion U افهار عقیده کردن
back-pedals U افهار ندامت کردن
make a comment U افهار نظر کردن
back-pedalling U افهار ندامت کردن
asserts U افهار قطعی کردن
back-pedalled U افهار ندامت کردن
express one's views U افهار نظر کردن
pass an opinion U افهار عقیده کردن
make a suggestion U افهار عقیده کردن
remark U افهار نظر کردن
imported U به کشور اوردن افهار کردن
importing U به کشور اوردن افهار کردن
alluding U افهار کردن مربوط بودن به
import U به کشور اوردن افهار کردن
alluded U افهار کردن مربوط بودن به
allude U افهار کردن مربوط بودن به
to declare oneself U قصد خودرا افهار کردن
alludes U افهار کردن مربوط بودن به
to recede from an engagement U از افهار عقیدهای خود داری کردن
to make a remark U حرفی زدن افهار نظری کردن
opine U افهار نظر کردن نظریه دادن
assaulted U افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
assaults U افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
assault U افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
boo U صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
booed U صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
booing U صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
boos U صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
boh U صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
dogmatize U امرانه افهار عقیده کردن مقتدرانه سخن گفتن
apophasis U افهار مطلبی درعین حالی که گوینده بی میلی خود را نسبت به افهار ان بیان داشته
self expression U ابراز وتصریح عقاید وخصوصیات خود
remarks U افهار داشتن افهار نظریه دادن
stateable U افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
remark U افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarking U افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarked U افهار داشتن افهار نظریه دادن
statable U افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
adductor U افهار
allegation U افهار
proposal U افهار
say so U افهار
say-so U افهار
proposals U افهار
enouncement U افهار
affirmance U افهار
adduction U افهار
saying U افهار
dixit U افهار
sayings U افهار
declarations U افهار
declaration U افهار
indigitation U افهار
testimony U افهار
allegations U افهار
testimonies U افهار
utterances U افهار
statement U افهار
showing U افهار
showings U افهار
avouchment U افهار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com