Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
statement
U
افهار صورت حساب
statements
U
افهار صورت حساب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reckoning
U
تصفیه حساب صورت حساب
reckonings
U
تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements
U
حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
check register
U
بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
account
U
حساب صورت حساب
certificate of expenditure
U
صورت حساب
statements
U
صورت حساب
statement
U
صورت حساب
the bill
U
صورت حساب
invoices
U
صورت حساب سیاهه
the a invoice
U
صورت حساب ضمیمه
bill of materials
U
صورت حساب مواد
bank statements
U
صورت حساب بانکی
bank statement
U
صورت حساب بانکی
invoice
U
صورت حساب سیاهه
The bill, please.
لطفا صورت حساب.
invoicing
U
صورت حساب سیاهه
invoiced
U
صورت حساب سیاهه
facture
U
فاکتور صورت حساب
final invoice
U
صورت حساب نهایی
expense account
U
صورت هزینه حساب خرج
expense accounts
U
صورت هزینه حساب خرج
proforma
U
صورت حساب فروش کالا
pick up the tab
<idiom>
U
صورت حساب کسی را پرداختن
apophasis
U
افهار مطلبی درعین حالی که گوینده بی میلی خود را نسبت به افهار ان بیان داشته
LCD
U
کریستال مایع که در صورت اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتهای مچی به ماشین حساب و سایر صفحات دیجیتال به کار می رود
remarking
U
افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarks
U
افهار داشتن افهار نظریه دادن
stateable
U
افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
remarked
U
افهار داشتن افهار نظریه دادن
statable
U
افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
remark
U
افهار داشتن افهار نظریه دادن
inventory
U
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
adder
U
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
adders
U
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
full
U
مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
fullest
U
مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
cost plus contracts
U
به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckon
U
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned
U
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons
U
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
clearance
U
تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
capitalized expense
U
هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
equity accounts
حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
overdrawn account
U
حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
To bring someone to account.
کسی را پای حساب کشیدن
[حساب پس گرفتن]
To cook the books.
U
حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
privilege
U
دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
locals
U
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local
U
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printer
U
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers
U
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
plastic bubble keyboard
U
صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packet
U
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets
U
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
no year oppropriation
U
حساب تامین اعتبار باز حساب باز
digital computer
U
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
he calcn lates with a
U
اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
numeric
U
که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
barrage jamming
U
تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watt
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary
U
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
showings
U
افهار
predication
U
افهار
affirmance
U
افهار
allegations
U
افهار
allegation
U
افهار
say so
U
افهار
say-so
U
افهار
testimonies
U
افهار
proposals
U
افهار
proposal
U
افهار
testimony
U
افهار
declaration
U
افهار
declarations
U
افهار
avouchment
U
افهار
adduction
U
افهار
adductor
U
افهار
showing
U
افهار
indigitation
U
افهار
sayings
U
افهار
saying
U
افهار
utterances
U
افهار
statement
U
افهار
statements
U
افهار
dixit
U
افهار
enouncement
U
افهار
utterance
U
افهار
suggest
U
افهار کردن
asseveration
U
افهار جدی
avowal
U
افهار اشکار
suggested
U
افهار کردن
suggester
U
افهار کننده
suggesting
U
افهار کردن
stater
U
افهار دارنده
avowal
U
افهار صریح
expressing
U
افهار کردن
expresses
U
افهار کردن
affirmant
U
افهار کننده
resented
U
افهار تنفرکردن از
express
U
افهار کردن
resenting
U
افهار تنفرکردن از
expressed
U
افهار کردن
asserter
U
افهار کننده
resents
U
افهار تنفرکردن از
suggestions
U
افهار عقیده
suggestion
U
افهار عقیده
utterer
U
افهار کننده
assertor
U
افهار کننده
avowals
U
افهار اشکار
assertive
U
افهار کننده
manifests
U
افهار نامه
expression
U
افهار عبارت
statement of a claim
U
افهار نامه
declarer
U
افهار کننده
declaredly
U
با افهار قطعی
cumlaude
U
با افهار تقدیر
misstatement
U
افهار غلط
courtship
U
افهار عشق
affirmations
U
افهار قطعی
affirmation
U
افهار قطعی
declaring
U
افهار داشتن
declares
U
افهار داشتن
manifest
U
افهار نامه
expressions
U
افهار عبارت
avowals
U
افهار صریح
suggests
U
افهار کردن
signification
U
تعیین افهار
manifesting
U
افهار نامه
submission
U
افهار نظریه
condolence
U
افهار تاسف
generality
U
افهار عمومی
generalities
U
افهار عمومی
an absurd statement
U
افهار نا معقول
assertion
U
افهار مثبت
condolences
U
افهار تاسف
manifested
U
افهار نامه
declare
U
افهار داشتن
remark
U
افهار بیان
says
U
افهار داشتن
remarks
U
افهار بیان
option
U
افهار میل
remarking
U
افهار بیان
remarked
U
افهار بیان
say
U
حرف افهار
pooh-poohed
U
افهار تنفروانزجار
say
U
افهار داشتن
resent
U
افهار تنفرکردن از
pooh pooh
U
افهار تنفروانزجار
pooh-pooh
U
افهار تنفروانزجار
options
U
افهار میل
says
U
حرف افهار
pooh-poohs
U
افهار تنفروانزجار
pooh-poohing
U
افهار تنفروانزجار
rom
U
دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
chargeable accessions
U
استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
line astern
U
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
irreticence
U
افهار عدم کتمان
fawns
U
افهار دوستی کردن
declare
U
افهار کردن گفتن
to make a suggestion
U
افهار عقیده کردن
declarations
U
افهار افهارنامه اعلان
declaring
U
افهار کردن گفتن
thanks
U
افهار امتنان در سایه
asserted
U
افهار قطعی کردن
pish
U
افهار نفرت کردن
pass an opnion
U
افهار عقیده کردن
opine
U
افهار عقیده کردن
declares
U
افهار کردن گفتن
assert
U
افهار قطعی کردن
misstate
U
افهار غلط کردن
fawned
U
افهار دوستی کردن
fawn
U
افهار دوستی کردن
make a comment
U
افهار نظر کردن
inexpressible
U
غیر قابل افهار
condole
U
افهار تاسف کردن
pronouncement
U
افهار عقیده رسمی
pronouncements
U
افهار عقیده رسمی
offered
U
افهار یاابراز کردن
declaration
U
افهار افهارنامه اعلان
offer
U
افهار یاابراز کردن
offers
U
افهار یاابراز کردن
averment
U
افهار قطعی یا مثبت
suggestion
U
افهار عقیده پیشنهاد
court
U
دادگاه افهار عشق
customs declaration
U
افهار نامه گمرکی
professions
U
افهار پیشه و حرفه
express one's views
U
افهار نظر کردن
pass an opinion
U
افهار عقیده کردن
make a suggestion
U
افهار عقیده کردن
express an opinion
U
افهار عقیده کردن
paralipsis
U
افهار ضمن اغماض
understating
U
حقیقت را افهار نکردن
understates
U
حقیقت را افهار نکردن
understated
U
حقیقت را افهار نکردن
understate
U
حقیقت را افهار نکردن
profession
U
افهار پیشه و حرفه
suggestions
U
افهار عقیده پیشنهاد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com