English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
division officer U افسر قسمت
divisional officer U افسر قسمت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
courier transfer officer U افسر مسئول قسمت پیک ارتشی
division officer U فرمانده قسمت افسر رسته
surgeon general U رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
Other Matches
embarkation officer U افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
claims officer U افسر رسیدگی به شکایات افسر مسئول تنظیم ادعانامه ها
field grade U افسر ارشد درجه افسر ارشدی
flag rank U افسر بالاتر از سروان افسر ارشد
class a agent officer U افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
releasing officer U افسر مسئول ترخیص کالاها افسر ترخیص کننده پرسنل
control officer U افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
combat cargo officer U افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold U یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttled U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles U حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled U حمل کردن قسمت به قسمت
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
sub-lieutenants U افسر جز
corona australis U افسر
commissioned officer U افسر
coronae australis U افسر
coronate U افسر
officer U افسر
pretorian U افسر
commissioned officers U افسر
officers U افسر
jemadar U افسر
line officer U افسر صف
sub-lieutenant U افسر جز
pretor U افسر
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
subaltern U افسر جزء
navigator U افسر سکان
regular officer U افسر کادر
commandants U افسر فرمانده
navigator U افسر راه
officer in charge U افسر مسئول
air officer U افسر هواپیمایی
personnel officer U افسر اجودانی
reserve officer U افسر احتیاط
air officer U افسر هوایی
constable U افسر ارتش
constables U افسر ارتش
engineer U افسر مهندس
line officer U افسر صفی
commandant U افسر فرمانده
engineered U افسر مهندس
cable officer U افسر لنگر
officer of the day U افسر نگهبان
orderly officen U افسر نگهبانی
prefect U افسر ارشد
engineers U افسر مهندس
custodians U افسر مرموزات
custodian U افسر مرموزات
navigators U افسر راه
personnel officer U افسر پرسنل
subalterns U افسر جزء
prefects U افسر ارشد
officer on duty U افسر مسئول
watch officer U افسر نگهبان
property officer U افسر اموال
archon U افسر سرپرست
reserve officer U افسر وفیفه
police officers U افسر شهربانی
police officers U افسر پلیس
police officer U افسر شهربانی
police officer U افسر پلیس
flag officer U افسر پرچم
war horses U افسر یاسربازدامپزشک
war horse U افسر یاسربازدامپزشک
flying officer U افسر خلبان
veterinarian U افسر دامپزشک
veterinarians U افسر دامپزشک
navigators U افسر سکان
The officer on night duty. U افسر کشیک شب
flag officer U افسر دریایی
field officer U افسر رزمی
bo's'n U افسر کشتی
bos'n U افسر کشتی
runners U افسر پلیس
bosun U افسر کشتی
finance officer U افسر دارایی
bosuns U افسر کشتی
runner U افسر پلیس
finance officer U افسر مالی
firing line officer U افسر تیر
flying officer U افسر پرواز
forward air controller U افسر نافرمقدم
disbursing officer U افسر عامل
active officer U افسر کادر
junior officer U افسر جزء
detail officer U افسر کارگزینی
detail officer U افسر مشاغل
warrant officers U افسر یار
warrant officer U افسر یار
liaison officer U افسر رابط
senior officer U افسر ارشد
accountable disbursing officer U افسر عامل
staff officer U افسر ستاد
commissioned officers U افسر کادر
brass U افسر ارشد
executive officer U افسر اجراییات
espial officer U افسر تجسس
surveying officer U افسر تحقیق
commanding officer U افسر فرمانده
supply officer U افسر تدارکات
subofficer U افسر جزء
commanding officers U افسر فرمانده
subassembly officer U افسر جزء
commissioned officer U افسر کادر
officer of the watch U افسر نگهبان
shuttled U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles U راهپیمائی قسمت به قسمت
throttled U عبور قسمت به قسمت
shuttle U بمباران قسمت به قسمت
shuttled U بمباران قسمت به قسمت
throttle U عبور قسمت به قسمت
shuttles U بمباران قسمت به قسمت
parts per million U قسمت در میلیون قسمت
shuttle U راهپیمائی قسمت به قسمت
throttling U عبور قسمت به قسمت
to sell in lots U قسمت قسمت فروختن
throttles U عبور قسمت به قسمت
p.p.m U قسمت در یک میلیون قسمت
reservist U سرباز یا افسر ذخیره
disbursing officer U افسر ذیحساب مالی
accountable disbursing officer U افسر ذیحساب مالی
reservists U سرباز یا افسر ذخیره
spial officer U افسر عملیات جاسوسی
accredited officer U افسر خبرنگار خارجی
active officer U افسر کادر ثابت
aerographer U کمک افسر هواشناسی
advance officer U افسر جلودار ستون
disbursing officer U افسر پرداخت پول
service officer U افسر ارشد نگهبان
landing signal officer U افسر ارتباط فرود
duty officer U افسر نگهبان ستاد
surveying officer U افسر بررسی کننده
palm U علامت افسر ارشدی
field officer U افسر رسته رزمی
firing line officer U افسر میدان تیر
field grade U افسر ارشد ارتش
young turk U افسر جوان افراطی
brass hats U افسر ارشد ارتش
brass hat U افسر ارشد ارتش
palms U علامت افسر ارشدی
commodore U افسر فرمانده دریایی
five star U افسر پنج ستارهای
property officer U افسر ذیحساب اموال
espial officer U افسر عملیات جاسوسی
commodores U افسر فرمانده دریایی
field officer U افسر عملیات صحرایی
chaplains U افسر امور دینی
noncommissioned officer U افسر دون رتبه
air liaison officer U افسر رابط هوایی
command liaison U افسر رابط فرماندهی
coast guard officer U افسر گارد کرانه
battery executive U افسر اجرائیات اتشبار
ranker U افسر سربازی کرده
assistant navigator U کمک افسر راه
officer of the guard U افسر گارد احترام
personnel officer U افسر رکن یکم
contracting officer U افسر متصدی پیمان
officer in charge U افسر مسئول اجرا
artillery liaison officer U افسر رابط توپخانه
officer on duty U افسر مداومت کار
subalterns U افسر جزء مادون
captain of the port U افسر انتظامات بندر
safety officer U افسر تامین یکان
branch qualified officer U افسر متخصص رستهای
officers call U شیپور افسر پیش
alternate command authority U افسر جانشین فرمانده
agent officer U افسر عامل پرداخت
subaltern U افسر جزء مادون
courier transfer officer U افسر مسئول پیک
chaplain U افسر امور دینی
subalternate U افسر جزء متوالی
flight surgeon U افسر پزشک نیروی هوایی
executive officer U معاون یکان افسر تیر
officer of the deck U افسر نگهبان عرشه ناو
warlord U افسر عالی رتبه ارتش
detail officer U افسر مسئول گروه بیگاری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com