English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
alternate command authority U افسر جانشین فرمانده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
commanding officer U افسر فرمانده
commandant U افسر فرمانده
commandants U افسر فرمانده
commanding officers U افسر فرمانده
commodore U افسر فرمانده دریایی
commodores U افسر فرمانده دریایی
division officer U فرمانده قسمت افسر رسته
rear commodore U سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
skippers U فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skipper U فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippered U فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippering U فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
embarkation officer U افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
claims officer U افسر رسیدگی به شکایات افسر مسئول تنظیم ادعانامه ها
section chief U فرمانده رسد فرمانده قبضه
field grade U افسر ارشد درجه افسر ارشدی
flag rank U افسر بالاتر از سروان افسر ارشد
army commander U فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
commander U فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
commanders U فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
class a agent officer U افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
releasing officer U افسر مسئول ترخیص کالاها افسر ترخیص کننده پرسنل
blue commander U فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
convoy commodore U فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
control officer U افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
chalk commander U فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی
combat cargo officer U افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
take over U مسلط شدن غلبه کردن جانشین کردن جانشین شدن
commandants U فرمانده
commanders U فرمانده
commander of d. U فرمانده
commandant U فرمانده
commander in chief U فرمانده کل
oldman U فرمانده کل
commander in chief U فرمانده کل
generalissimo U فرمانده کل
generalissimos U فرمانده کل
commander U فرمانده
chiefs U فرمانده
imperator U فرمانده
chief U فرمانده
commander-in-chief U فرمانده کل
commanders-in-chief U فرمانده کل
officer in tactical command U فرمانده تاکتیکی
skippering U فرمانده ناو
skippered U فرمانده ناو
skipper U فرمانده ناو
admirals U امیرالبحر فرمانده
pendragon U فرمانده کل قوا
platoon leader U فرمانده دسته
penteconter U فرمانده پنجاه تن
army commander U فرمانده ارتش
regiment commander U فرمانده هنگ
drum majors U فرمانده طبالان
territorial commander U فرمانده سرزمینی
battery commander U فرمانده اتشبار
battalion commander U فرمانده گردان
skippers U فرمانده ناو
brigade commander U فرمانده تیپ
drum major U فرمانده طبالان
admiral U امیرالبحر فرمانده
governor U حکمران فرمانده
company commander U فرمانده گروهان
flight leader U فرمانده پرواز
corps commander U فرمانده سپاه
division commander U فرمانده لشگر
hetman U فرمانده لهستانی
divisional officer U فرمانده یگان
brigadiers U فرمانده تیپ
brigadier U فرمانده تیپ
sector commander U فرمانده ناحیه
exercise commander U فرمانده مانور
fleet commander U فرمانده ناوگان
governors U حکمران فرمانده
leaders U فرمانده دسته
leaders U راهنما فرمانده
chevroner U فرمانده گروه
captaining U فرمانده ناو
captaining U فرمانده هواپیما
captained U فرمانده ناو
captain U فرمانده هواپیما
prefect U رئیس فرمانده
prefects U رئیس فرمانده
captains U فرمانده هواپیما
captains U فرمانده ناو
commander's concept U تدبیر فرمانده
leader U راهنما فرمانده
captain U فرمانده ناو
leader U فرمانده دسته
chief of boat U فرمانده قایق
captained U فرمانده هواپیما
succeeder U جانشین
successor U جانشین
succedaneum U جانشین
absence indicator U جانشین
succedent U جانشین
subsitute U جانشین
heir U جانشین
superseder U جانشین
substituted U جانشین
locumtenens U جانشین
substituting U جانشین
substitute U جانشین
relief U جانشین
standby U جانشین
standbys U جانشین
surrogate U جانشین
surrogates U جانشین
imam or imaum U جانشین
vicar U جانشین
vicars U جانشین
deputies U جانشین
deputy U جانشین
locums U جانشین
locum U جانشین
replacements U جانشین
replacement U جانشین
personal staff U ستاد خصوصی فرمانده
phylarch U فرمانده سواره نظام
section leader U فرمانده رسد یا جوخه
executive order U فرمانده دوم ناو
flag captain U فرمانده ناو سرفرماندهی
sea captain U فرمانده نیروی دریایی
privateer U فرمانده کشتی بازرسی
commodore U فرمانده یکان هوایی
commodore U فرمانده پایگاه هوایی
chief of naval operations U فرمانده عملیات دریایی
commander's concept U تدبیر عملیاتی فرمانده
official visit U بازدید رسمی فرمانده
commodores U فرمانده پایگاه هوایی
commission pennant U پرچم فرمانده ناو
commander in chief U فرمانده کل قوا سر فرماندهی
warlord U فرمانده ارتشی فرمانروا
commodores U فرمانده یکان هوایی
displace U جابجاکردن جانشین
displaces U جانشین شدن
pinches U اندک جانشین
substitute U جانشین کردن
complete substitution U جانشین کامل
pinch U اندک جانشین
displaced U جانشین شدن
displaced U جابجاکردن جانشین
displace U جانشین شدن
backup U جانشین بازیگر
substituted U جانشین کردن
substituting U جانشین کردن
b. eliminator U جانشین باتری ب
vicar of christ U جانشین یا خلیفه
vacant succession U بدون جانشین
replacement U جانشین سازی
replacements U جانشین سازی
displacement U جانشین سازی
wlldcard U علامت جانشین
alternate forms U شکلهای جانشین
mother surrogate U جانشین مادر
mother substitute U جانشین مادر
to take over U جانشین شدن
surreptitiously U محرمانه جانشین
displacing U جابجاکردن جانشین
displacing U جانشین شدن
substitute goods U کالاهای جانشین
swopped U جانشین کردن
swaps U جانشین کردن
expromissor U جانشین بدهکار
father surrogate U جانشین پدر
swapped U جانشین کردن
swap U جانشین کردن
aliases U نام جانشین
alias U نام جانشین
standby application U کاربرد جانشین
fill in U جانشین کردن
substitute goals U هدفهای جانشین
fill in U جانشین شونده
swopping U جانشین کردن
swops U جانشین کردن
displaces U جابجاکردن جانشین
succedaneous U متعاقب جانشین
surrogates U جانشین شدن
repeater U پرچم جانشین
kludge U جانشین کردن
heir U جانشین شدن
surrogate U جانشین شدن
substitution U جانشین سازی
he succeeded his father U جانشین پدرش شد
incomer U جانشین مهاجر
area air defense commander U فرمانده منطقه پدافند هوایی
tactical air commander U فرمانده نیروی هوایی تاکتیکی
drillmaster U فرمانده تمرین نظامی سردسته
sector commander U فرمانده ناحیه پدافند هوایی
line officer U افسر صف
sub-lieutenants U افسر جز
jemadar U افسر
sub-lieutenant U افسر جز
coronate U افسر
corona australis U افسر
coronae australis U افسر
pretorian U افسر
commissioned officers U افسر
officer U افسر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com