English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
yarn U افسانه پردازی کردن
yarns U افسانه پردازی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mythopoeia U افسانه سازی رواج افسانه
fantasize U وهم پردازی کردن
fantasising U وهم پردازی کردن
fantasized U وهم پردازی کردن
fantasises U وهم پردازی کردن
fantasised U وهم پردازی کردن
fantasizes U وهم پردازی کردن
fantasizing U وهم پردازی کردن
to pull U افسانه جعل کردن
symbolises U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolised U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolising U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolize U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolized U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolizes U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolizing U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
supererogation U بس پردازی
post processing U پس پردازی
mythus U افسانه
tale U افسانه
tales U افسانه
legends U افسانه
mythos U افسانه
replete with fables U پر از افسانه
myths U افسانه
figments U افسانه
figment U افسانه
myth U افسانه
legendry U افسانه
fables U افسانه
fictions U افسانه
make believe U افسانه
fiction U افسانه
romance U افسانه
fable U افسانه
romances U افسانه
legend U افسانه
make-believe U افسانه
dp U داده پردازی
circumstantiality U حاشیه پردازی
teleprocessing U دور پردازی
theorization U نظریه پردازی
preprocessing U پیش پردازی
document processing U متن پردازی
naturalism U طبیعت پردازی
exocathection U برون پردازی
head in the clouds <idiom> U رویا پردازی
file processing U پرونده پردازی
call processing U فراخوان پردازی
ideation U اندیشه پردازی
priority processing U اولویت پردازی
symbolism U نشان پردازی
rhythmization U نواخت پردازی
supererogatory U وابسته به بس پردازی
batch processing U دسته پردازی
list processing U لیست پردازی
data processing U داده پردازی
data processing center U مرکزداده پردازی
pseudologia fantastica U دروغ پردازی
Synectics U بدیعه پردازی
reminiscences U خاطره پردازی
symbolization U نماد پردازی
multiprocessing U چند پردازی
reminiscence U خاطره پردازی
phraseology U عبارت پردازی
crystal pulling U بلور پردازی
endocathection U به خود پردازی
Verbosity. Rhetoric. U عبارت پردازی
image processing U تصویر پردازی
fictionist U افسانه نویس
fabler U افسانه گو ناقل
mythoppetic U افسانه خبر
fabled U افسانه مانند
fabulize U افسانه گفتن
mythology U افسانه شناسی
mythopocic U افسانه ساز
fabulist U افسانه نویس
fabulation U افسانه بافی
fabliau U افسانه موزون
mythopoeia U ایجاد افسانه
fabulousness U افسانه بودن
paladin U پهلوان افسانه یی
fabrication U افسانه بافی
mythomania U افسانه بافی
story teller U افسانه نویس
fabler U افسانه نویس
science fiction U افسانه علمی
mythical U افسانه امیز
mythographer U افسانه نگار
mythologist U افسانه شناس
mythically U افسانه وار
confabulation U افسانه بافی
mythography U افسانه نویسی
setting U گیرش صحنه پردازی
dp manager U مدیر داده پردازی
data processing center U مرکز داده پردازی
locution U سبک عبارت پردازی
settings U گیرش صحنه پردازی
wordprocessing program U برنامه واژه پردازی
locutions U سبک عبارت پردازی
list processing langauge U زبان لیست پردازی
edp manager U مدیرداده پردازی الکترونیکی
versification U شاعری قافیه پردازی
logomachy U بازی واژه پردازی
hypergnosia U نکته پردازی بیمارگون
hypergnosis U نکته پردازی بیمارگون
multiprocessing system U سیستم چند پردازی
businedd data processing U داده پردازی تجاری
scientific data processing U داده پردازی علمی
oratory U فن خطابه سخن پردازی
verbiage U درازگویی سخن پردازی
distributed data processing U داده پردازی توزیعی
business data processing U داده پردازی تجاری
fictionalized U بصورت افسانه دراوردن
fictionalizing U بصورت افسانه دراوردن
fictionalising U بصورت افسانه دراوردن
mythologize U بصورت افسانه در اوردن
fictionize U بصورت افسانه دراوردن
fabulously U بشکل افسانه یا دروغ
fictionalises U بصورت افسانه دراوردن
fictionalizes U بصورت افسانه دراوردن
mythopoet U شاعر افسانه نویس
fictionalize U بصورت افسانه دراوردن
fictionalised U بصورت افسانه دراوردن
fabulous U افسانه وار مجهول
story teller U افسانه گو حکایت نویس
bribes U رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribed U رشوه پردازی پرداخت نامشروع
indemnification U تاوان پردازی جبران زیان
bribe U رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribing U رشوه پردازی پرداخت نامشروع
folklike U شبیه افسانه ها وعادات محلی
demythologize U از صورت افسانه بیرون اوردن
mythicize U بصورت افسانه یا اسطوره دراوردن
yarns U الیاف داستان افسانه امیز
folkish U شبیه افسانه هاوعادات محلی
euhemerism U اساس تاریخی برای افسانه ها
mythologically U از روی افسانه یا تاریخ اساطیر
yarn U الیاف داستان افسانه امیز
She takes great care of her appearance U خیلی بسرو وضع خود می پردازی
mythologer U متخصص علم الاساطیر افسانه شناس
rated through put U ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
Oedipus U ادیپوس [افسانه یونانی] [پدرش را کشت و با مادرش ازدواج کرد]
lore U فرهنگ نژادی افسانه هاوروایات قومی فاصله بین چشم ومنقار
verism U رجحان اهنگ ها و روایات متداول برروایات و اهنگهای قهرمانی و افسانه امیز
fullwrite professional U یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
phoenix U مرغ آتشین [سیمرغ] [نقش این پرنده افسانه ای در فرش های ترکی، چینی و ایرانی استفاده می شود.]
phraseologically U ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
remote batch processing U پردازش دستهای از راه دور دسته پردازی از راه دور
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com