Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 216 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
spurt
U
افزایش ناگهانی
spurted
U
افزایش ناگهانی
spurting
U
افزایش ناگهانی
spurts
U
افزایش ناگهانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
jump
U
جهش افزایش ناگهانی
jumped
U
جهش افزایش ناگهانی
jumps
U
جهش افزایش ناگهانی
bump
U
حالتی در پرواز که هنگام افزایش ناگهانی سرعت افقی باد بوجود می اید
mush
U
افزایش ناگهانی زاویه حمله بدون شتاب قائم انی متعاقب که از اندازه حرکت در امتدادمسیر اصلی ناشی میشود
surge
U
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
surge
U
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surged
U
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
surged
U
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surges
U
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
surges
U
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
deep stall
U
وضعیتی در هواپیماهای دارای دم تی شکل که افزایش ناگهانی زاویه حمله سبب عدم توانایی سطوح افقی برای کنترل وضعیت طولی هواپیمامیگردد
Other Matches
increase
U
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases
U
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased
U
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
ambivalence
U
توجه ناگهانی و دلسردی ناگهانی نسبت بشخص یاچیزی
bulking
U
افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب
accretion
U
افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
nose dive
U
شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
flurry
U
اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
flurries
U
اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
wagners law
U
براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
multiplier principle
U
اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
spurt
U
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurting
U
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurts
U
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurted
U
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
retardation
U
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
sales promotion
U
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
malthusian law of population
U
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
additions
U
افزایش
raises
U
افزایش
auxesis
U
افزایش
addition
U
افزایش
rises
U
افزایش
accessed
U
افزایش
accesses
U
افزایش
accessing
U
افزایش
intensification
U
افزایش
increscent
U
افزایش
rise
U
افزایش
amplification
U
افزایش
augmentation
U
افزایش
accretion
U
افزایش
increase
U
افزایش
enhancement
U
افزایش
addendum
U
افزایش
increases
U
افزایش
addenda
U
افزایش
increased
U
افزایش
raise
U
افزایش
accru
U
افزایش
additament
U
افزایش
adjunction
U
افزایش
affixture
U
افزایش
aggrantizement
U
افزایش
multiplication
U
افزایش
access
U
افزایش
reduce/enlarge
U
افزایش
gain
U
افزایش
accession
U
افزایش
increment
U
افزایش
expansion
U
افزایش
summation
U
افزایش
scale up
U
افزایش
gains
U
افزایش
increments
U
افزایش
gained
U
افزایش
snapping
U
ناگهانی
snapped
U
ناگهانی
snaps
U
ناگهانی
all at once
<idiom>
U
ناگهانی
spontaneity
U
ناگهانی
on the spur of the moment
<idiom>
U
ناگهانی
precipitating
U
ناگهانی
precipitate
U
ناگهانی
precipitated
U
ناگهانی
precipitates
U
ناگهانی
abrupt
U
ناگهانی
sudden
U
ناگهانی
instantaneous
U
ناگهانی
surprise attack
U
تک ناگهانی
strike
U
تک ناگهانی
snap
U
ناگهانی
strikes
U
تک ناگهانی
elongation
U
افزایش طول
augments
U
افزایش دادن
appreciations
U
افزایش بها
appreciation
U
افزایش بها
hypertension
U
افزایش فشارخون
cambers
U
افزایش زیاد
accrue
U
افزایش یافتن
accrues
U
افزایش یافتن
accruing
U
افزایش یافتن
increase of contrast
U
افزایش کنتراست
ascend
U
افزایش دادن
ascended
U
افزایش دادن
augment
U
افزایش دادن
augmented
U
افزایش دادن
augmenting
U
افزایش دادن
ascends
U
افزایش دادن
camber
U
افزایش زیاد
mark up
U
افزایش قیمت
increase in potential
U
افزایش پتانسیل
increase in load
U
افزایش بار
frequency multiplication
U
افزایش فرکانس
free radical addition
U
افزایش رادیکالی
export promotion
U
افزایش صادرات
overcompound
U
افزایش ترکیب
progation
U
افزایش انتقال
rise in temperature
U
افزایش دما
salary increase
U
افزایش حقوق
increase of potential
U
افزایش پتانسیل
increase in price
U
افزایش بهاء
monetary expansion
U
افزایش پول
ingravescence
U
افزایش تشدید
increase of pressure
U
افزایش فشار
increase of power
U
افزایش قدرت
increase of output
U
افزایش توان
increase of efficiency
U
افزایش راندمان
increase of current
U
افزایش جریان
increase in value
U
افزایش ارزش
increase in sensitivity
U
افزایش حساسیت
scale up
U
افزایش مقیاس
augmentable
U
قابل افزایش
pick up speed
<idiom>
U
افزایش سرعت
put on weight
<idiom>
U
افزایش وزن
increasable
U
افزایش پذیر
temperature rise
U
افزایش دما
voltage rise
U
افزایش ولتاژ
voltage increase
U
افزایش ولتاژ
annual increase
U
افزایش سالانه
subjunction
U
افزایش در پایان
superadd
U
باز افزایش
superaddition
U
باز افزایش
addibility
U
قابلیت افزایش
add time
U
زمان افزایش
accelerative
U
مایه افزایش
tax increase
U
افزایش مالیات
thusŠ+=
U
نشان افزایش
thickening
U
افزایش ضخامت
fire-raising
U
افزایش اتش
fire raising
U
افزایش اتش
growth
U
افزایش ترقی
multiplication
U
افزایش تکثیر
acceleration
تعجیل افزایش
growths
U
افزایش ترقی
aggrandizement
U
افزایش بزرگی
to bolt
U
ناگهانی جهیدن
flaws
U
اشوب ناگهانی
flaw
U
اشوب ناگهانی
brainwave
U
الهام ناگهانی
xenogenesis
U
خلق ناگهانی
bump
U
تکان ناگهانی
crashed
U
ورشکستگی ناگهانی
spurt
U
خروج ناگهانی
supervention
U
اتفاق ناگهانی
crash
U
ورشکستگی ناگهانی
switcheroo
U
تغییر ناگهانی
target of opportunity
U
هدف ناگهانی
sorties
U
حمله ناگهانی
sortie
U
حمله ناگهانی
brainwaves
U
الهام ناگهانی
nosedive
U
افت ناگهانی
nosedived
U
افت ناگهانی
snapped
U
شتابزدگی ناگهانی
snap
U
شتابزدگی ناگهانی
hit-and-run
<idiom>
U
تاثیر ناگهانی
lunged
U
حمله ناگهانی
shoot up
<idiom>
U
ناگهانی بلندکردن
lunges
U
حمله ناگهانی
lunging
U
حمله ناگهانی
walk out
<idiom>
U
ناگهانی رفتن
all of a sudden
<idiom>
U
به طور ناگهانی
snapping
U
شتابزدگی ناگهانی
snaps
U
شتابزدگی ناگهانی
detonation
U
انفجار ناگهانی
nosedives
U
افت ناگهانی
nosediving
U
افت ناگهانی
screams
U
ناگهانی گفتن
scream
U
ناگهانی گفتن
spurting
U
خروج ناگهانی
lunge
U
حمله ناگهانی
in one's tracks
<idiom>
U
ناگهانی ،بیدرنگ
fright
U
ترس ناگهانی
opportunity target
U
هدف ناگهانی
peripeteia
U
تغییر ناگهانی
crashingly
U
ورشکستگی ناگهانی
power surge
U
برق ناگهانی
an abrupt departure
U
حرکت ناگهانی
canvass
U
حمله ناگهانی
canvassed
U
حمله ناگهانی
blow out
U
خروج ناگهانی
break down
U
سقوط ناگهانی
he acted from impluse
U
نیروی ناگهانی یا
frights
U
ترس ناگهانی
flare up
U
غضب ناگهانی
flare up
U
اشتعال ناگهانی
irruption
U
ایجاد ناگهانی
randomly
U
مسیر ناگهانی
random
U
مسیر ناگهانی
burst force
U
نیروی ناگهانی
canvasses
U
حمله ناگهانی
gusts
U
باد ناگهانی
saltus
U
انتقال ناگهانی
crashes
U
ورشکستگی ناگهانی
spurts
U
خروج ناگهانی
accident
U
مصیبت ناگهانی
accidents
U
مصیبت ناگهانی
spurted
U
خروج ناگهانی
gust
U
باد ناگهانی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com