English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
close station U افراد بدو مرخص
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
characterization U مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
levee en masse U عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
battery of tests U گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
dismass U مرخص
released U مرخص کردن
releases U مرخص کردن
dismass U بدو مرخص
assoil U مرخص کردن
discharges U مرخص کردن
dimissory U مرخص کننده
release U مرخص کردن
dismisses U مرخص کردن
discharge U مرخص کردن
May I take my leave ? May I be excused ? U مرخص می فرمایید ؟
dismissing U مرخص کردن
send U مرخص کردن
sending U مرخص کردن
let go U مرخص کردن
sends U مرخص کردن
dismiss U مرخص کردن
relieves U مرخص کردن نگهبانها
relieving U مرخص کردن نگهبانها
close station U خدمه بدو مرخص
the boys were excused U شاگردان مرخص شدند
to dismiss [American E] U مرخص کردن [ارتش]
to fall out U مرخص کردن [ارتش]
dismissal of the armey U مرخص کردن از ارتش
relieve U مرخص کردن نگهبانها
discharge U مرخص کردن پس دادن
discharges U مرخص کردن پس دادن
dismissive U وابسته به مرخص سازی
dismiss U منفصل کردن یکان مرخص
dismisses U منفصل کردن یکان مرخص
licences U پروانه دادن مرخص کردن
licence U پروانه دادن مرخص کردن
licenses U پروانه دادن مرخص کردن
dismissing U منفصل کردن یکان مرخص
license U پروانه دادن مرخص کردن
licensing U پروانه دادن مرخص کردن
furlough U مرخصی دادن به مرخص کردن
lincense or cence U مرخص کردن اجازه استفاده از چیزی
let out <idiom> U روانه کردن یا مرخص شدن (ازکلاس)
Consider yourself dismissed. U حساب کنید که شما مرخص شده اید.
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
trooped U افراد
men U افراد
trooping U افراد
personnel U افراد
enlistedman U افراد
troop U افراد
enlisted personnel U افراد
top-level U افراد عالیرتبه
head count U جمع افراد
head counts U جمع افراد
service club U باشگاه افراد
roll call U نامیدن افراد
cognoscenti U افراد مطلعدربارهموضوعیخاص
personnel status U وضع افراد
withindoors U افراد داخل
category U طبقه افراد
packed out پر و مملو از افراد
enlisted personnel U طبقه افراد
platoon U جوخهء افراد
platoons U جوخهء افراد
enlistee U افراد داوطلب
equal status persons U افراد همپایه
filler personnel U افراد جایگزینی
liberty men U افراد مرخصی
target audience U افراد مورد نظر
special olympics U المپیک افراد استثنایی
the common wealth of learning U افراد اهل علم
rouse out U بیدار کردن افراد
army deposit fund U پس انداز انفرادی افراد
family size U تعداد افراد خانواده
personnel monitoring U بازرسی بدنی از افراد
aptitude area U حیطه قابلیت افراد
cimmerian U افراد کشور فلمات
characterization U نوشتن بیوگرافی افراد
noncombatant U افراد غیر نظامی
billet slip U لوحه اسکان افراد
billet slip U کارت محلهای افراد
bachelor quarters U منازل افراد مجرد
avast U افراد به جای خود
personal error U خطاهای انفرادی افراد
receptee U افراد مورد پذیرش
part owners U افراد شریک المال
play the field <idiom> U با افراد مختلفی قرارگذاشتن
commando U افراد نیروی مخصوص
commandos U افراد نیروی مخصوص
swallow one's pride <idiom> U متواضع کردن افراد
posse comitatus U دسته افراد پلیس
dependents U افراد تحت تکفل
favouritism U افراد مورد توجه
morale U روحیه افراد مردم
condemn U محکوم کردن افراد
condemns U محکوم کردن افراد
top-level U توسط افراد عالیرتبه
coachload U افراد سوار بر درشکه
troops U افراد قسمتها سربازان
condemning U محکوم کردن افراد
transfer station U محل اعزام افراد
transfer station U محل انتقال افراد
discharge U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharges U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
intransit strenth U افراد در حال حرکت یا انتقال
personal salute U مراسم سلام افراد برجسته
sociometry U سنجش روابط افراد جامعه
whom it may concern U برای اطلاع افراد ذیربط
troop housing U کوی درجه داران یا افراد
huddling U ازدحام اجتماع افراد یک تیم
huddles U ازدحام اجتماع افراد یک تیم
personal salute U تیر سلام برای افراد
Do not admit any outsiders. U افراد غیره را راه ندهید
people sniffer U رادار کشف افراد دشمن
leatherneck U جزو افراد تفنگداران دریایی
Certain notorious ( dubious ) characters . U عده افراد معلوم الحال
Applicants flooded in. U سیل افراد ( متقاضیان ) جاری شد
lockstep U پیشروی افراد پشت سریکدیگر
huddled U ازدحام اجتماع افراد یک تیم
life line U طناب اتصال افراد به یکدیگر
huddle U ازدحام اجتماع افراد یک تیم
roll call U حاضر و غایب کردن افراد
IMA U قالب ها و خصوصیات افراد است
charter U بین افراد دلالت کند
rotation U تعویض نوبتی یکانها یا افراد
chartered U بین افراد دلالت کند
aptitude area U حدودشایستگی افراد حیطه شایستگی
chartering U بین افراد دلالت کند
charters U بین افراد دلالت کند
assembly U محل بسیج افراد احتیاط
posses U دسته افراد پلیس جماعت
posse U دسته افراد پلیس جماعت
biographical information blank form U فرم پر نشده بیوگرافی افراد
biographical intelligence U اطلاعات مربوط به بیوگرافی افراد
to dismiss [remove] the board of managers U مرخص کردن [معاف کردن] هیئت مدیره
army standard score U نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
preference blank U دستگاه کشف علایق وسرگرمیهای افراد
split ticket <idiom> U انتخاب افراد سیاسی برای رای
atomistic evalution U ارزیابی نظرات افراد در موردتبلیغات یک محصول
oral trade test U ازمون شفاهی از اطلاعات عمومی افراد
intermarriage U ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
lunatic fringe U افراد افراطی وتندرو گروههای حزبی
character guidance U راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
CSE U آزمونیدر بریتانیا کهاز افراد 51 یا 61 سالهبعملمیاید
human machine interface U حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
queues U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
conference U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
intermarried U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarry U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
pit crew U افراد مامور کمک به هرراننده در منطقه خود او
zouave U یکی از افراد پیاده نظام فرانسوی در الجزایر
queued U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queue U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
intermarries U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
an infinite verb U فعلی که محدود به شخص و افراد جمع نیست
longtour area U منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
enlisted U داوطلب خدمت سربازی سرباز وفیفه افراد
queueing U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
buzzword U کلمهای که بین گروهی از افراد معروف است
conferences U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
intermarrying U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
oligopoly U تولید کالا توسط افراد یا شرکتهای معدودی
oligrachy U حکومتی که قدرت ان در دست افراد معدود باشد
correctional custudy U روش اصلاح افراد از راه تصحیح اعمال غلط
internees U فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
internee U فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
frankpledge U مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
enroute personnel U افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات
automation U استفاده از ماشین هایی که دخالت افراد در آن بسیار کم است
incross U اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
muster roll U دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
cyberspace U دنیایی که در آن کامپیوتر ها و افراد از طیق اینترنت ارتباط دارند
arrow head U پیکان نشان دهنده محل پیاده شدن افراد
speeches U که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
panel U صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
panels U صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
speech U که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
finance house U شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
chalk troops U سری افراد یا یکانهایی که بایستی با یک سریال هوایی حرکت کنند
appearance money U پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
to call the roll U حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
finance company U شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
reception station U پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
close corporation U شرکت یا بنگاهی که توسط عده معدودی از افراد اداره میشود
people sniffer U رادار مخصوص کشف افراد دشمن از روی بوی بدن انها
dismissing U مرخص کردن معاف کردن
dismisses U مرخص کردن معاف کردن
dismiss U مرخص کردن معاف کردن
protection U عملی که مانع کپی گرفتن از دادههای محرمانه افراد بدون اجازه میشود.
instructional computing U فرایند اموزشی تدریس مراحل گوناگون علم کامپیوتر وپردازش داده به افراد
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
penalty kicker U بازیگر ماهر که هنگام کم شدن تعداد افراد تیم نقش مهمی در دفاع دارد
shared U یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
salvage group U تیم نجات پرسنل و افراد غرق شده گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
shares U یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
share U یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com