Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
the sun is near setting
U
افتاب نزدیک بغروب کردن یانزدیک است غروب کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cockshut
U
غروب افتاب
sunsets
U
غروب افتاب
dog watch
U
پلیس یا نگهبان عصر و غروب افتاب
airglow
U
روشنایی که در هنگام غروب به علت تابش افتاب به جوزمین پدید می اید
to go down
U
غروب کردن
go down
U
غروب کردن
solariums
U
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solarium
U
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
heliograph
U
گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
the setting of the sun
U
غروب کردن خورشید
closer
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
sunburn
U
افتاب سوخته کردن
parches
U
تفتیدن افتاب سوخته کردن
parch
U
تفتیدن افتاب سوخته کردن
tan
U
باحمام افتاب پوست بدن راقهوهای کردن
find touch
U
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
night
U
غروب
evening
U
غروب
evenfall
U
غروب
sunsets
U
غروب
nights
U
غروب
gloam
U
غروب
sundown
U
غروب
sunset
U
غروب
inside
U
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides
U
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
second dog watch
U
پاس غروب
vesper
U
غروب نمازمغرب
vesper
U
ستاره غروب
dusk
U
هنگام غروب
sunset
غروب آفتاب
westering
U
غروب کننده
moonset
U
غروب ماه
theoretical setting
U
غروب نظری
even fall
U
اول غروب
visible setting
U
غروب مرئی
evening naval twilight
U
غروب دریایی
hesper
U
مظهرستاره غروب یازهره
gloaming
U
غروب تاریک و روشن
acronichal
U
فاهر شونده در غروب افولی
acronical
U
فاهر شونده در غروب افولی
point bland
U
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore
U
نزدیک کرانه نزدیک ساحل
approximates
U
نزدیک کردن
approximated
U
نزدیک کردن
approximate
U
نزدیک کردن
To turn into cash.
U
به پول نزدیک کردن
transverse adduction
U
نزدیک کردن افقی
to trun to a
U
بصرفه نزدیک کردن
adduct
U
بمرکز نزدیک کردن
osculate
U
تماس نزدیک حاصل کردن
ride herd on
<idiom>
U
از نزدیک دیدن وکنترل کردن
range alongside
U
نزدیک کردن ناو به ناوی دیگر
near all
U
نزدیک کردن شانههای حریف به تشک
approaches
U
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached
U
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach
U
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
see for oneself
U
از نزدیک مشاهده کردن بچشم خود دیدن
hovering
U
پرواز کردن نزدیک زمین به طور ثابت
alliterate
U
چند کلمهء نزدیک بهم را با یک حرف اغاز کردن
aggress
U
نزدیک کردن حمله کردن
to catch at something
U
برای رسیدن بچیزی وگرفتن ان کوشش کردن وبدان نزدیک شدن
mid wicket
U
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
clinch
U
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinches
U
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinched
U
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinching
U
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
sunnier
U
افتاب رو
sunless
U
بی افتاب
sunniest
U
افتاب رو
sunned
U
افتاب
sunny
U
افتاب رو
sun
U
افتاب
sunshine
U
افتاب
queen's weather
U
افتاب
photosphere
U
افتاب
patent to the sun
U
افتاب رو
sunning
U
افتاب
dislocating
U
افتاب
suns
U
افتاب
subsolar
U
در فل افتاب
dislocates
U
افتاب
dislocate
U
افتاب
sunward
U
سوی افتاب
sunup
U
طلوع افتاب
sunrises
U
طلوع افتاب
sun beam
U
پرتو افتاب
basked
U
افتاب خوردن
basking
U
افتاب خوردن
eclipse of sun
U
افتاب گرفتگی
sunshiny
U
افتاب گیر
visorless
U
بی افتاب گردان
dry in the sun
U
خشکاندن در افتاب
sundials
U
شاخص افتاب
sunshine recorder
U
افتاب سنج
sunlike
U
مانند افتاب
p of the sun
U
نیش افتاب
sunrise
U
طلوع افتاب
sunstruck
U
افتاب زده
weather beaten
U
افتاب زده
vizor
U
افتاب گردان
heliophilous
U
افتاب دوست
sunbeams
U
پرتو افتاب
giant circle
U
افتاب شکسته
giant swing
U
افتاب یا مهتاب
girasol
U
گل افتاب پرست
girasole
U
گل افتاب پرست
daisies
U
گل افتاب گردان
helianthemum
U
چرخ افتاب
helianthemum
U
افتاب چرخ
sun worshipper
U
افتاب پرست
sun dried
U
در افتاب خشکانیده
heliograph
U
افتاب نگار
german giant swing
U
افتاب شکسته
sunlight
U
نور افتاب
sunshine
U
تابش افتاب
sunbeams
U
تیغ افتاب
patent to the sun
U
افتاب گیر
bask
U
افتاب خوردن
heliologist
U
افتاب شناس
p of the sun
U
طلوع افتاب
solarism
U
افسانههای افتاب
solarization
U
تابش افتاب
sunshades
U
افتاب گردان
broiling sun
U
افتاب سوزان
sunshine
U
نور افتاب
heliolatrous
U
افتاب پرست
dawns
U
طلوع افتاب
visor
U
افتاب گردان
basks
U
افتاب خوردن
sundial
U
شاخص افتاب
roman candle
U
افتاب مهتاب
chamaeleon
U
افتاب پرست
sunflowers
U
گل افتاب گردان
sun worship
U
افتاب پرستی
dawned
U
طلوع افتاب
sun struck
U
افتاب زده
daisy
U
گل افتاب گردان
dawn
U
طلوع افتاب
sunflower
U
گل افتاب گردان
heliotrope
U
افتاب گرای
sunbeam
U
پرتو افتاب
heliotropism
U
افتاب گرایی
dawning
U
طلوع افتاب
streamer
U
تیغ افتاب
chamaeleontis
U
افتاب پرست
visors
U
افتاب گردان
sunshade
U
افتاب گردان
turnsole
U
گل افتاب گردان
heliotherapy
U
معالجه با افتاب
heliosis
U
افتاب زدگی
sunbaked
U
افتاب پخته
streamers
U
تیغ افتاب
sunstroke
U
افتاب زدگی
sun burn
U
افتاب زدگی
helianthus
U
گل افتاب گردان
sunbeam
U
تیغ افتاب
sunburn
U
افتاب زدگی
visard
U
افتاب گردان
sunbath
U
حمام افتاب
heliotrope
U
گل افتاب پرست
peeps
U
نیش افتاب روزنه
sun dial
U
افتاب نما مقنطره
sunflowers
U
گیاه افتاب گرا
sunlit
U
روشن از فروغ افتاب
sung hat
U
کلاه افتاب گیر
basks
U
حمام افتاب گرفتن
to take the sun
U
افتاب بخود دادن
under the sun
U
در جهان در زیر افتاب
to sun one self
U
خودرا افتاب دادن
helianthus
U
روزگردک جنس گل افتاب
insolate
U
در معرض افتاب گذاشتن
sunflower
U
گیاه افتاب گرا
sun hat
U
کلاه افتاب گیر
solisequous
U
تابع گردش افتاب
sunbaked
U
حرارت افتاب دیده
sunbathes
U
حمام افتاب گرفتن
bask
U
حمام افتاب گرفتن
peep
U
نیش افتاب روزنه
peeped
U
نیش افتاب روزنه
side screen
U
چادر افتاب گیر
peeping
U
نیش افتاب روزنه
basking
U
حمام افتاب گرفتن
basked
U
حمام افتاب گرفتن
sunbaked
U
در افتاب خشک شده
sunbathing
U
حمام افتاب گرفتن
sunbathed
U
حمام افتاب گرفتن
sunbathe
U
حمام افتاب گرفتن
sunshiny
U
منور از نور افتاب
solarize
U
درمعرض افتاب قراردادن
helioscope
U
دوربین افتاب بینی خورشیدبین
sunning
U
درمعرض افتاب قرار دادن
ra
U
خدای افتاب مصریان قدیم
sun disk
U
صفحه بالدارمظهر خدای افتاب
insolation
U
در مقابل اشعه افتاب قراردادن
tannage
U
قهوهای در اثر اشعه افتاب
suns
U
درمعرض افتاب قرار دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com