Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
condonation
U
اغماض و چشم پوشی یکی اززوجین در مورد خلافی که ازدیگری در زمینه وفایف زناشویی صادر شده است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
restitution of conjugal rights
U
دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
transfer order
U
دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
die off
<idiom>
U
یکی پس ازدیگری از بین رفتن
henotheism
U
ستایش چند خدا یکی پس ازدیگری
inversion
U
تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
inversions
U
تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
middle distance
U
فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
petty offence
U
جرم خلافی
minor offence
U
جرم خلافی
guilty of a minor offence
U
مرتکب جرم خلافی
gold washing
U
شستن طلائی
[نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
commit a minor offence
U
مرتکب جرم خلافی شدن
tone-on-tone
U
[بکار گیری یک رنگ با پس زمینه متفاوت در زمینه فرش بطور مثال دو نوع رنگ قرمز یکی تیره و دیگری روشن]
to report to the police
U
خود را به پلیس معرفی کردن
[بخاطر خلافی]
partition
U
بخشی از حافظه کامپیوتر به عنوان حافظه پیش زمینه یا پس زمینه
partitions
U
بخشی از حافظه کامپیوتر به عنوان حافظه پیش زمینه یا پس زمینه
connivance
U
اغماض
foreground
U
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
waive
U
اغماض نمودن
tolerator
U
اغماض کننده
waived
U
اغماض نمودن
condoning
U
اغماض کردن
condones
U
اغماض کردن
towink at
U
اغماض کردن
waives
U
اغماض نمودن
condone
U
اغماض کردن
condoned
U
اغماض کردن
negligible
U
قابل اغماض
paraleipsis
U
افهارضمن اغماض
waiver
U
صرفنظر اغماض
remissible
U
قابل اغماض
irremissible
U
اغماض ناپذیر
veniality
U
قابلیت اغماض
specified tasks
U
وفایف تصریحی
function keys
U
کلیدهایانجام وفایف
assignment of tasks
U
تعیین وفایف
wifehood
U
وفایف زوجیت
implied task
U
وفایف استنتاجی
tolerant
U
شکیبا اغماض کننده
tolerances
U
سعه نظر اغماض
paralipsis
U
افهار ضمن اغماض
winking
U
چشمک اغماض کردن
winks
U
چشمک اغماض کردن
sign a waiver
U
قبول اغماض نمودن
winked
U
چشمک اغماض کردن
wink
U
چشمک اغماض کردن
tolerantly
U
شکیبا اغماض کننده
venial
U
قابل اغماض بخشیدنی
tolerance
U
سعه نظر اغماض
indulgently
U
از روی اغماض و مساهله
muliebrity
U
وفایف زنانه زنانگی
toe the line
<idiom>
U
انجام وفایف شخصی
job description
U
شرح وفایف شغلی
physiology
U
علم وفایف الاعضاء
assignment of tasks
U
واگذار کردن وفایف
tolerances
U
حد تغییرات اختلاف قابل اغماض
tolerance
U
حد تغییرات اختلاف قابل اغماض
marriages
U
زناشویی
matrimony
U
زناشویی
marriage
U
زناشویی
married state
U
زناشویی
wedlock
U
زناشویی
breaks
U
خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
position
U
قراردادن امورات مربوط به وفایف
break
U
خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
specified tasks
U
ماموریت تصریحی وفایف مصرحه
that is beyond my duty
U
این از وفایف من خارج است
positioned
U
قراردادن امورات مربوط به وفایف
functional
U
وابسته به وفایف اعضاء وفیفهای
marriage therapy
U
درمان زناشویی
marriage life
U
زندگی زناشویی
conjugal rights
U
حقوق زناشویی
marriage counselor
U
مشاور زناشویی
marital stability
U
استواری زناشویی
marital instability
U
نااستواری زناشویی
married happiness
U
خوشی زناشویی
married life
U
زندگی زناشویی
matrimonial rights
U
حقوق زناشویی
connubial
U
وابسته به زناشویی
conjugality
U
حالت زناشویی
marital relations
U
روابط زناشویی
conjugally
U
ازراه زناشویی
marriage counseling
U
مشاوره زناشویی
marital counseling
U
مشاوره زناشویی
connubiality
U
بستگی زناشویی
extramarital
U
خارج از زناشویی
extra-marital
U
خارج از زناشویی
homogamy
U
زناشویی بسته
marital
U
مربوط به زناشویی
consummation of marriage
U
دخول در زناشویی
broken marriage
U
زناشویی گسیخته
he is nehgent of his duties
U
در انجام وفایف خودسهل انگار است
deontology
U
وفیفه شناسی علم وفایف اخلاقی
entoptics
U
شناسایی وفایف اجزای درونی چشم
physiological
U
وابسته به علم وفایف اعضاء ساختمانی
physiologic
U
وابسته به علم وفایف اعضاء ساختمانی
to be untiedin marriage
U
پیوند زناشویی کردن
miscegenation
U
زناشویی میان نژادی
second fiddle
U
کسیکه دارای وفایف فرعی ویاثانوی است
reclama
U
تقاضای اغماض و تجدید نظر درتصمیمات متخذه یا رای
irremissibly
U
چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
jactitation of marriage
U
دعوی دروغ نسبت به زناشویی
cat and dog life
U
زندگی زناشویی که پرازدعوانکبت باشد
admin
U
تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
this duty precedes all others
U
این وفیفه مقدم بر همه وفایف دیگر است
opercular
U
سر پوشی
renouncement
U
چشم پوشی
up front
U
بیپرده پوشی
waiver
U
چشم پوشی
connivance
U
چشم پوشی
opaqueness
U
پشت پوشی
planking
U
تخته پوشی
glozing
U
پرده پوشی
abnegation
U
چشم پوشی
gloze
U
عیب پوشی
ligation
U
لیگاند پوشی
renunciation
U
چشم پوشی
dandyism
U
شیک پوشی
condonation
U
چشم پوشی
obliviously
U
باچشم پوشی
obliviousness
U
چشم پوشی
condoned
U
چشم پوشی کردن از
ignoring
U
چشم پوشی کردن
ignores
U
چشم پوشی کردن
ignored
U
چشم پوشی کردن
ignore
U
چشم پوشی کردن
condone
U
چشم پوشی کردن از
connive
U
چشم پوشی کردن
connived
U
چشم پوشی کردن
connives
U
چشم پوشی کردن
conniving
U
چشم پوشی کردن
waives
U
چشم پوشی کردن
condoning
U
چشم پوشی کردن از
waive
U
چشم پوشی کردن
condones
U
چشم پوشی کردن از
waived
U
چشم پوشی کردن
To cover up a fult ( defect , shortcoming ) .
U
عیب پوشی کردن
negligible
U
قابل چشم پوشی
transvestism
U
مبدل پوشی جنسی
eonism
U
مبدل پوشی جنسی
furring
U
تخته پوشی دولا
dandify
U
شیک پوشی کردن
to blanch over
U
پرده پوشی کردن
secrecy
U
راز پوشی پوشیدگی
glozingly
U
ازراه عیب پوشی
cleanest
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
planking
U
تخته پوشی چوب فرش
glasnost
U
صراحت و احتراز از پرده پوشی
mumming
U
نقاب پوشی و لال بازی
NMI
U
وقفه غیرقابل چشم پوشی
renunciative
U
مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
renunciatory
U
مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
overlooks
U
مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlooking
U
مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlooked
U
مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlook
U
مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
not give someone the time of day
<idiom>
U
تنفر به اندازهای که از دیدن آنها چشم پوشی کنید
outgoing
U
صادر شونده
exporter
U
صادر کننده
pronounce
U
صادر کردن
pronounces
U
صادر کردن
emit
U
صادر کردن
emanative
U
صادر شونده
issue
U
صادر شدن
issue
U
صادر کردن
exporters
U
صادر کننده
issues
U
صادر کردن
issues
U
صادر شدن
issued
U
صادر کردن
issued
U
صادر شدن
export
U
صادر کردن
emitted
U
صادر کردن
emanated
U
صادر شدن
emanate
U
صادر شدن
promulge
U
صادر کردن
emitting
U
صادر کردن
send out
U
صادر کردن
issuable
U
صادر کردنی
emanates
U
صادر شدن
emanating
U
صادر شدن
exporting
U
صادر کردن
emits
U
صادر کردن
exported
U
صادر کردن
issuant
U
صادر کننده
pass a sentence
U
حکم صادر کردن
issuing bank
U
بانک صادر کننده
re export
U
دوباره صادر کردن
originators
U
صادر کننده پیام
issue a warning
U
اخطار صادر کردن
to issue instructions
U
دستور صادر کردن
certificate
U
گواهی صادر کردن
certificates
U
گواهی صادر کردن
originator
U
صادر کننده پیام
warrantor
U
صادر کننده warrant
to export something
[from / to a country]
U
صادر کردن
[به یا از کشوری]
issuing authority
[body]
U
مرجع
[اداره]
صادر کننده
underwritten
U
پذیره نویسی صادر کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com