Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 144 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
billsticker
U
اعلان چسبان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
trews
U
شلوار چسبان یا نیم شلواری جوراب دار چسبان
fits
U
قابل چسبان
fittest
U
قابل چسبان
formfitting
U
چسبان ببدن
billsticker
U
اگهی چسبان
full fashioned
U
پارچه چسبان
fit
U
قابل چسبان
full fashioned
U
کشباف چسبان ببدن
tights
U
جامه چسبان وخفت
pantaloon
U
نوعی شلواروجوراب سر هم و چسبان
jodhpur
U
شلوار چسبان سواری
binders
U
چسبان مواد چسبنده
binder
U
چسبان مواد چسبنده
paper hanger
U
کاغذ دیواری چسبان
advertiser
U
اعلان کننده اعلان
advertisers
U
اعلان کننده اعلان
signboards
U
تخته اعلان اعلان
signboard
U
تخته اعلان اعلان
hug me tight
U
یکجور جامهء کشباف چسبان
reefing jacket
U
یکجور نیمتنه چسبان که از دوطرف دکمه میخورد
newmarket
U
یکجور بالاپوش چسبان یکجور بازی گنجفه
proclamations
U
اعلان
announcements
U
اعلان
announcement
U
اعلان
noticing
U
اعلان
advertising
U
اعلان
notice
U
اعلان
notices
U
اعلان
proclamation
U
اعلان
denunciation of treaty
U
اعلان
advertisement
U
اعلان
advertisements
U
اعلان
noticed
U
اعلان
assertion
U
اعلان
declaration
U
اعلان
declarations
U
اعلان
poster
U
اعلان
posters
U
اعلان
Over and out!
U
پایان اعلان !
array declaration
U
اعلان ارایه
declaration of war
U
اعلان جنگ
declaration of neutrality
U
اعلان بیطرفی
declaration of bankruptcy
U
اعلان ورشکستگی
gazette
U
اعلان و اگهی
affiche
U
اعلان دیواری
publishment
U
اشاعه اعلان
proclamation of the republic
U
اعلان جمهوریت
proclamation of independence
U
اعلان استقلال
procedure declaration
U
اعلان رویه
give out
U
اعلان کردن
play bill
U
اعلان نمایش
indigitation
U
اعلان شمارش
notice to mariner
U
اعلان دریایی
proclamation of the republic
U
اعلان جمهوری
system prompt
U
اعلان سیستم
To stick (put,fix)up a notice (poster).
U
اعلان زدن
throwaway
U
ورقهی اعلان
vendition
U
اعلان فروش
dos prompt
U
اعلان DOS
they proclaimed him sovereign
U
اعلان کردند
dot prompt
U
نقطه اعلان
fly bill
U
اعلان دستی
macro declaration
U
درشت اعلان
advertize
U
اعلان کردن
announcers
U
اعلان کننده
declare
U
اعلان کردن
declares
U
اعلان کردن
proclaim
U
اعلان کردن
proclaimed
U
اعلان کردن
proclaiming
U
اعلان کردن
declaring
U
اعلان کردن
proclaims
U
اعلان کردن
playbills
U
اعلان نمایش
announcer
U
اعلان کننده
advertise
اعلان کردن
declared
U
اعلان شده
signpost
U
تابلو اعلان
playbill
U
اعلان نمایش
signposts
U
تابلو اعلان
show bill
U
تابلو اعلان نمایش
declaration
U
افهار افهارنامه اعلان
declarations
U
افهار افهارنامه اعلان
bans
U
اعلان ازدواج در کلیسا
to proclaim war
U
اعلان جنگ دادن
banning
U
اعلان ازدواج در کلیسا
poster
U
اعلان نصب کردن
denunciations
U
اعلان الغاء یا خاتمه
to file for bankruptcy
U
اعلان ورشکستگی کردن
denunciation
U
اعلان الغاء یا خاتمه
To stick a poster on the wall.
U
اعلان به دیوار چسباندن
posters
U
اعلان نصب کردن
placard
U
اعلامیه رسمی اعلان
denouncement
U
اعلان قطع رابطه
proclamation of martial law
U
اعلان حکومت نظامی
declare martial
U
اعلان حکومت نظامی
dimension statement
U
حکم اعلان بعد
ban
U
اعلان ازدواج در کلیسا
alarm
U
اعلان خطر اخطار
declaration of war
U
اعلان جنگ دادن
alarms
U
اعلان خطر اخطار
placards
U
اعلامیه رسمی اعلان
alarmingly
U
اعلان خطر اخطار
audible alarm
U
اعلان خطر سمعی
alarmed
U
اعلان خطر اخطار
to declare a state of emergency
U
اعلان کردن حالت اضطراری
advertised
U
اعلان کردن انتشار دادن
declare martial
U
اعلان حالت زمان جنگ
to declare something well-founded
U
چیزی را مستدل اعلان کردن
to declare oneself bankrupt
U
خود را ورشکست اعلان کردن
Hereby I declare ...
U
بدین وسیله اعلان می کنم که...
leaflets
U
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
leafleted
U
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
to declare war upon a nation
U
اعلان جنگ به ملتی دادن
leaflet
U
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
to declare a divident
U
سود سهام را اعلان کردن
proclamation of martial law
U
اعلان حالت زمان جنگ
leafleting
U
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
advertises
U
اعلان کردن انتشار دادن
signposts
U
تیر حامل اعلان تابلو راهنما
to off negotiations
U
اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن
to declare something solemnly
[publicly]
U
چیزی را رسما
[علنا ]
اعلان کردن
signpost
U
تیر حامل اعلان تابلو راهنما
top billing
U
بالاترین قسمت اگهی سینما صدر اعلان
to put a notice on a door
U
اگهی روی در چسباندن اعلان بدر زدن
billboard
U
هرقسمت از نرده ودیوار که روی ان اعلان نصب شود
billboards
U
هرقسمت از نرده ودیوار که روی ان اعلان نصب شود
obituarian
U
کسیکه در گذشتهای تازه راباشرح حال درگذشتگان درروزنامه اعلان می کنند
banns
U
اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
obituarist
U
کسیکه در گذشتهای تازه رابا شرح حال در گذشتگان درروزنامه اعلان می کنند
prompt
U
کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompts
U
کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompted
U
کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
placard
U
حمل یا نصب اعلان شعار حمل کردن
placards
U
حمل یا نصب اعلان شعار حمل کردن
announcing
U
اعلان کردن اخطار کردن
posted
U
اگهی کردن اعلان کردن
posts
U
اگهی کردن اعلان کردن
notice to airmen
U
اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
announced
U
اعلان کردن اخطار کردن
post
U
اگهی کردن اعلان کردن
announce
U
اعلان کردن اخطار کردن
announces
U
اعلان کردن اخطار کردن
post-
U
اگهی کردن اعلان کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com