Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
proclamation of the republic
U
اعلان جمهوری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the common wealth of england
U
جمهوری یا شبه جمهوری که در فاصله سالهای 9461 تا0661 در انگلستان برقراربود
favorite son
U
نامزد ریاست جمهوری کاندیدای ریاست جمهوری
signboards
U
تخته اعلان اعلان
advertisers
U
اعلان کننده اعلان
advertiser
U
اعلان کننده اعلان
signboard
U
تخته اعلان اعلان
republic
U
جمهوری
republics
U
جمهوری
Macedonia
U
جمهوری مقدونیه
Lithuania
U
جمهوری لیتوانی
Estonia
U
جمهوری استونیا
presidential government
U
حکومت جمهوری
Azerbaijan
U
جمهوری آذربایجان
repulican
U
جمهوری خواه
respublica
U
کشور جمهوری
respublica
U
جمهوری کشور
Slovenia
U
جمهوری اسلوونی
Ukraine
U
جمهوری اوکراین
republicanize
U
جمهوری کردن
state
U
جمهوری کشور
state-
U
جمهوری کشور
stated
U
جمهوری کشور
states
U
جمهوری کشور
stating
U
جمهوری کشور
Republican
U
جمهوری گروهی
Yugoslavia
U
جمهوری یوگسلاوی
Republicans
U
جمهوری گروهی
Republicans
U
جمهوری خواه
Republican
U
جمهوری خواه
Slovakia
U
جمهوری اسلواکی
Panama
U
کشور جمهوری پاناما
common wealth
U
رفاه عمومی جمهوری
Central African Republic
جمهوری آفریقای مرکزی
Dominican Republic
U
کشور جمهوری دمینیکان
united arab republic
U
جمهوری متحده عربی
presidency
U
مقام یا دوره ریاست جمهوری
repulican
U
عضو حزب جمهوری خواه
e c s c (european coal & steel commissio
U
فرانسه جمهوری فدرال المان ایتالیا
Baku
U
شهر باکو پایتخت جمهوری آذربایجان
latvian
U
اهل کشور جمهوری واقع برخلیج ریگا
estonian
U
اهل جمهوری سابق استونی درشمال اروپا
Latvia
U
جمهوری لتونی در کرانهی جنوبی دریای بالتیک
The presidensial election is the topic of the day.
U
انتخاب ریاست جمهوری موضوع روز است
Serbia
U
کشور سابق صربیا که امروزه جزء جمهوری یوگوسلاوی است
bogota
U
نام شهری در جمهوری کلمبیای امریکا که در سال 8491 کنفرانسی در ان منعقدشد و سازمان دولتهای امریکایی را به وجود اورد
notices
U
اعلان
noticed
U
اعلان
notice
U
اعلان
advertisements
U
اعلان
noticing
U
اعلان
denunciation of treaty
U
اعلان
advertising
U
اعلان
advertisement
U
اعلان
declaration
U
اعلان
assertion
U
اعلان
posters
U
اعلان
declarations
U
اعلان
proclamation
U
اعلان
poster
U
اعلان
announcements
U
اعلان
proclamations
U
اعلان
announcement
U
اعلان
proclaims
U
اعلان کردن
proclaiming
U
اعلان کردن
publishment
U
اشاعه اعلان
proclamation of the republic
U
اعلان جمهوریت
fly bill
U
اعلان دستی
gazette
U
اعلان و اگهی
give out
U
اعلان کردن
indigitation
U
اعلان شمارش
macro declaration
U
درشت اعلان
notice to mariner
U
اعلان دریایی
play bill
U
اعلان نمایش
procedure declaration
U
اعلان رویه
proclamation of independence
U
اعلان استقلال
system prompt
U
اعلان سیستم
proclaimed
U
اعلان کردن
signposts
U
تابلو اعلان
playbill
U
اعلان نمایش
playbills
U
اعلان نمایش
signpost
U
تابلو اعلان
Over and out!
U
پایان اعلان !
throwaway
U
ورقهی اعلان
To stick (put,fix)up a notice (poster).
U
اعلان زدن
vendition
U
اعلان فروش
proclaim
U
اعلان کردن
they proclaimed him sovereign
U
اعلان کردند
declaration of neutrality
U
اعلان بیطرفی
declaration of war
U
اعلان جنگ
declaration of bankruptcy
U
اعلان ورشکستگی
advertise
اعلان کردن
declared
U
اعلان شده
announcers
U
اعلان کننده
declares
U
اعلان کردن
declaring
U
اعلان کردن
announcer
U
اعلان کننده
declare
U
اعلان کردن
affiche
U
اعلان دیواری
dot prompt
U
نقطه اعلان
dos prompt
U
اعلان DOS
array declaration
U
اعلان ارایه
advertize
U
اعلان کردن
billsticker
U
اعلان چسبان
ban
U
اعلان ازدواج در کلیسا
bans
U
اعلان ازدواج در کلیسا
declarations
U
افهار افهارنامه اعلان
declaration
U
افهار افهارنامه اعلان
banning
U
اعلان ازدواج در کلیسا
to file for bankruptcy
U
اعلان ورشکستگی کردن
denunciation
U
اعلان الغاء یا خاتمه
denunciations
U
اعلان الغاء یا خاتمه
to proclaim war
U
اعلان جنگ دادن
declare martial
U
اعلان حکومت نظامی
proclamation of martial law
U
اعلان حکومت نظامی
To stick a poster on the wall.
U
اعلان به دیوار چسباندن
denouncement
U
اعلان قطع رابطه
placard
U
اعلامیه رسمی اعلان
alarmingly
U
اعلان خطر اخطار
posters
U
اعلان نصب کردن
declaration of war
U
اعلان جنگ دادن
poster
U
اعلان نصب کردن
alarms
U
اعلان خطر اخطار
alarm
U
اعلان خطر اخطار
alarmed
U
اعلان خطر اخطار
dimension statement
U
حکم اعلان بعد
placards
U
اعلامیه رسمی اعلان
audible alarm
U
اعلان خطر سمعی
show bill
U
تابلو اعلان نمایش
leafleted
U
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
leafleting
U
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
to declare something well-founded
U
چیزی را مستدل اعلان کردن
to declare oneself bankrupt
U
خود را ورشکست اعلان کردن
to declare a state of emergency
U
اعلان کردن حالت اضطراری
leaflets
U
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
leaflet
U
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
advertised
U
اعلان کردن انتشار دادن
advertises
U
اعلان کردن انتشار دادن
Hereby I declare ...
U
بدین وسیله اعلان می کنم که...
to declare a divident
U
سود سهام را اعلان کردن
proclamation of martial law
U
اعلان حالت زمان جنگ
to declare war upon a nation
U
اعلان جنگ به ملتی دادن
declare martial
U
اعلان حالت زمان جنگ
signpost
U
تیر حامل اعلان تابلو راهنما
to off negotiations
U
اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن
signposts
U
تیر حامل اعلان تابلو راهنما
to declare something solemnly
[publicly]
U
چیزی را رسما
[علنا ]
اعلان کردن
to put a notice on a door
U
اگهی روی در چسباندن اعلان بدر زدن
top billing
U
بالاترین قسمت اگهی سینما صدر اعلان
billboards
U
هرقسمت از نرده ودیوار که روی ان اعلان نصب شود
billboard
U
هرقسمت از نرده ودیوار که روی ان اعلان نصب شود
obituarian
U
کسیکه در گذشتهای تازه راباشرح حال درگذشتگان درروزنامه اعلان می کنند
obituarist
U
کسیکه در گذشتهای تازه رابا شرح حال در گذشتگان درروزنامه اعلان می کنند
banns
U
اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
prompt
U
کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompted
U
کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompts
U
کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
placard
U
حمل یا نصب اعلان شعار حمل کردن
placards
U
حمل یا نصب اعلان شعار حمل کردن
announce
U
اعلان کردن اخطار کردن
announces
U
اعلان کردن اخطار کردن
notice to airmen
U
اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
post-
U
اگهی کردن اعلان کردن
posted
U
اگهی کردن اعلان کردن
posts
U
اگهی کردن اعلان کردن
announcing
U
اعلان کردن اخطار کردن
announced
U
اعلان کردن اخطار کردن
post
U
اگهی کردن اعلان کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com