English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to call to arms U اعلام دست به اسلحه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
early warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
inspection arms U سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
raider U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
heister [American E] U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
preyer U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
brigand U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
bandit U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
robber U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
alerting service U قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
hold-ups U با اسلحه سرقت کردن
ranging U تنظیم کردن اسلحه
to decommission weapons U اسلحه ها را غیردایر کردن
hold up U با اسلحه سرقت کردن
hold-up U با اسلحه سرقت کردن
to sight gun U نشان کردن اسلحه
to be packing [heat] [colloquial] U اسلحه ای با خود حمل کردن
to pack a weapon [colloquial] U اسلحه ای با خود حمل کردن
to carry a weapon U اسلحه ای با خود حمل کردن
cant U اسلحه را درهدفگیری کمی کج کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
boresight U میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
assembly U بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
damm U بد اعلام کردن
acclaimed U اعلام کردن
proclamations U اعلام کردن
announce U اعلام کردن
exclaim U اعلام کردن
announced U اعلام کردن
quotes U اعلام کردن
statements U اعلام کردن
acclaiming U اعلام کردن
announcing U اعلام کردن
enunciated U اعلام کردن
enunciate U اعلام کردن
enouce U اعلام کردن
quote U اعلام کردن
acclaim U اعلام کردن
promulgating U اعلام کردن
blazon U اعلام کردن
exclaimed U اعلام کردن
enounce U اعلام کردن
promulgate U اعلام کردن
promulgated U اعلام کردن
enunciating U اعلام کردن
exclaims U اعلام کردن
acclaims U اعلام کردن
statement U اعلام کردن
announces U اعلام کردن
promulgates U اعلام کردن
broadcasts U اعلام کردن
exclaiming U اعلام کردن
quoted U اعلام کردن
proclamation U اعلام کردن
broadcast U اعلام کردن
promulge U اعلام کردن
enunciates U اعلام کردن
relayed U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
impeaches U اعلام جرم کردن
acknowledging U اعلام وصول کردن
indicted U اعلام جرم کردن
acknowledges U اعلام معرف کردن
indict U اعلام جرم کردن
acknowledges U اعلام نشانی کردن
to call a meeting U جلسهای را اعلام کردن
hailing U اعلام ورود کردن
acknowledging U اعلام نشانی کردن
acknowledging U اعلام معرف کردن
indicting U اعلام جرم کردن
indicts U اعلام جرم کردن
announce in advance U از پیش اعلام کردن
pretypify U قبلا اعلام کردن
hailed U اعلام ورود کردن
hail U اعلام ورود کردن
hails U اعلام ورود کردن
absolved U اعلام بی تقصیری کردن
acknowledge U اعلام وصول کردن
early-warning U اعلام خطر کردن
acknowledge U اعلام نشانی کردن
acknowledge U اعلام معرف کردن
impeach U اعلام جرم کردن
absolve U اعلام بی تقصیری کردن
impeached U اعلام جرم کردن
absolving U اعلام بی تقصیری کردن
absolves U اعلام بی تقصیری کردن
early warning U اعلام خطر کردن
impeaching U اعلام جرم کردن
acknowledges U اعلام وصول کردن
call out U اعلام خطر کردن
to do homage U اعلام رسمی بیعت کردن
to announce one's arrival U ورود خود را اعلام کردن
enunciates U اعلام کردن صریحا گفتن
kithe U اعلام داشتن اعتراف کردن
to pay homage U اعلام رسمی بیعت کردن
enunciating U اعلام کردن صریحا گفتن
to render homage U اعلام رسمی بیعت کردن
to givein one's a. U موافقت خودرا اعلام کردن
warnings U اعلام خطر کردن هشدار
warning U اعلام خطر کردن هشدار
open the meeting U رسمیت جلسه را اعلام کردن
enunciate U اعلام کردن صریحا گفتن
enunciated U اعلام کردن صریحا گفتن
acknowledge U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledges U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledging U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
lay an information against someone U بر علیه کسی اعلام جرم کردن
lay an information against some one U نسبت به کسی اعلام جرم کردن
outlaws U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
heralded U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
heralding U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
heralds U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
tolling U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
outlaw U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
toll U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
authentication U تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
outlawed U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawing U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
herald U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
tolls U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
to ring the knell of anything U موقوف شدن چیزی را اعلام کردن یاجار زدن
notifying U اعلام کردن اخطار کردن
notifies U اعلام کردن اخطار کردن
notify U اعلام کردن اخطار کردن
notified U اعلام کردن اخطار کردن
sickest U مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
sick U مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
over capitalised U براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
mark mark U اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
bare handed U بی اسلحه
unarmed U بی اسلحه
weapons U اسلحه
armless U بی اسلحه
weapon U اسلحه
prefigure U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefiguring U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigured U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
armoury U اسلحه خانه
weaponary U مربوط به اسلحه
safety lock U ضامن اسلحه
armouries U اسلحه قوزخانه
heavy armed U سنگین اسلحه
weapon U اسلحه حربه
armouries U اسلحه خانه
ordnance U اسلحه ومهمات
armoury U اسلحه قوزخانه
misfired U گیرکردن اسلحه
light armed U سبک اسلحه
Elaborate U اسلحه بزرگ
triggers U ماشه اسلحه
holsters U جلد اسلحه
holster U جلد اسلحه
repeating firearm U اسلحه خودکار
weapons U اسلحه حربه
antiaircraft U اسلحه ضد هوایی
d. armour U اسلحه دفاع
misfire U گیرکردن اسلحه
weaponry U اسلحه سازی
misfires U گیرکردن اسلحه
maximum range U بردنهایی اسلحه
firearms U اسلحه گرم
pieces U اسلحه گرم
armourer U اسلحه ساز
single shot U اسلحه تک تیر
armory U اسلحه خانه
cold steel U اسلحه سرد
thumb U شستی اسلحه
fire arms U اسلحه ی گرم
side arm U اسلحه کمری
stoppage U گیر در اسلحه
stoppages U گیر در اسلحه
arm of precision U اسلحه دقیق
firearm U اسلحه گرم
armorer U اسلحه ساز
side arms U اسلحه کمری
Ten firearms . U ده قبضه اسلحه
thumbs U شستی اسلحه
trigger U ماشه اسلحه
thumbing U شستی اسلحه
thumbed U شستی اسلحه
piece U اسلحه گرم
triggered U ماشه اسلحه
arm U اسلحه گرم
shooting iron U اسلحه گرم
magazines U مخزن خشاب اسلحه
chamber U خزانه فشنگ در اسلحه
cleaning rod U سمبه نظافت اسلحه
armor bearer U حامل اسلحه زرهدار
muzzling U دهانه لوله اسلحه
muzzle U دهانه لوله اسلحه
muzzles U دهانه لوله اسلحه
chambers U خزانه فشنگ در اسلحه
light infantry U پیاده سبک اسلحه
disassemble U بازکردن اسلحه یا موتور
lift fire U زیادکردن برد اسلحه
muzzled U دهانه لوله اسلحه
armorer U نگهبان اسلحه زراد
to decommission weapons U اسلحه ها را از کار انداختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com