English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
early warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
alerting service U قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
many U اعلام تعداد 8 یا بیشترهواپیمای دشمن دیده میشود در رهگیری هوایی
local warning U سیستم اعلام خطر محلی
control and warning center U سیستم کنترل و اعلام خطر
authentication system U سیستم تعیین و اعلام نشانی
bomb alarm system U سیستم اعلام خطر بمباران اتمی
newrads U سیستم اعلام خطر انفجارهستهای و اطلاعات ش م ر
raid clerk U نگهبان یا متصدی مرکزاطلاعات سیستم اعلام خطرهوایی
enouce U اعلام کردن
enounce U اعلام کردن
promulge U اعلام کردن
damm U بد اعلام کردن
exclaim U اعلام کردن
exclaimed U اعلام کردن
acclaims U اعلام کردن
statement U اعلام کردن
exclaims U اعلام کردن
promulgating U اعلام کردن
promulgates U اعلام کردن
quoted U اعلام کردن
promulgate U اعلام کردن
exclaiming U اعلام کردن
statements U اعلام کردن
acclaim U اعلام کردن
acclaimed U اعلام کردن
acclaiming U اعلام کردن
broadcasts U اعلام کردن
enunciating U اعلام کردن
quote U اعلام کردن
proclamations U اعلام کردن
enunciate U اعلام کردن
blazon U اعلام کردن
announcing U اعلام کردن
announces U اعلام کردن
promulgated U اعلام کردن
announce U اعلام کردن
announced U اعلام کردن
proclamation U اعلام کردن
quotes U اعلام کردن
enunciated U اعلام کردن
enunciates U اعلام کردن
broadcast U اعلام کردن
hailed U اعلام ورود کردن
indicted U اعلام جرم کردن
hail U اعلام ورود کردن
absolving U اعلام بی تقصیری کردن
hails U اعلام ورود کردن
hailing U اعلام ورود کردن
acknowledges U اعلام نشانی کردن
pretypify U قبلا اعلام کردن
absolve U اعلام بی تقصیری کردن
indicting U اعلام جرم کردن
absolved U اعلام بی تقصیری کردن
absolves U اعلام بی تقصیری کردن
acknowledging U اعلام وصول کردن
indict U اعلام جرم کردن
acknowledges U اعلام وصول کردن
early warning U اعلام خطر کردن
to call a meeting U جلسهای را اعلام کردن
indicts U اعلام جرم کردن
announce in advance U از پیش اعلام کردن
early-warning U اعلام خطر کردن
call out U اعلام خطر کردن
acknowledge U اعلام نشانی کردن
acknowledge U اعلام وصول کردن
impeach U اعلام جرم کردن
impeached U اعلام جرم کردن
impeaching U اعلام جرم کردن
impeaches U اعلام جرم کردن
acknowledge U اعلام معرف کردن
acknowledges U اعلام معرف کردن
acknowledging U اعلام نشانی کردن
acknowledging U اعلام معرف کردن
to givein one's a. U موافقت خودرا اعلام کردن
warnings U اعلام خطر کردن هشدار
open the meeting U رسمیت جلسه را اعلام کردن
warning U اعلام خطر کردن هشدار
to announce one's arrival U ورود خود را اعلام کردن
kithe U اعلام داشتن اعتراف کردن
enunciating U اعلام کردن صریحا گفتن
to pay homage U اعلام رسمی بیعت کردن
to render homage U اعلام رسمی بیعت کردن
to call to arms U اعلام دست به اسلحه کردن
enunciate U اعلام کردن صریحا گفتن
enunciates U اعلام کردن صریحا گفتن
to do homage U اعلام رسمی بیعت کردن
enunciated U اعلام کردن صریحا گفتن
lay an information against someone U بر علیه کسی اعلام جرم کردن
acknowledging U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
lay an information against some one U نسبت به کسی اعلام جرم کردن
acknowledges U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledge U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
air alert warning U اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
alerts U پیام ارسالی از سیستم عامل شبکه به کاربر برای اعلام اینکه سخت افزار شبکه خوب کار نمیکند
alerted U پیام ارسالی از سیستم عامل شبکه به کاربر برای اعلام اینکه سخت افزار شبکه خوب کار نمیکند
alert U پیام ارسالی از سیستم عامل شبکه به کاربر برای اعلام اینکه سخت افزار شبکه خوب کار نمیکند
heralds U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
to ring the knell of anything U موقوف شدن چیزی را اعلام کردن یاجار زدن
authentication U تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
tolling U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
outlawing U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlaw U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawed U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
tolls U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
heralded U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
herald U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
outlaws U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
toll U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
heralding U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
sick U مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
sickest U مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
proclamations U اعلام
acknowledgement U اعلام
proclamation U اعلام
Annunciation U اعلام
predication U اعلام
acknowledgments U اعلام
acknowledgements U اعلام
intimations U اعلام
intimation U اعلام
indiction U اعلام
enouncement U اعلام
meld U اعلام
indigitation U اعلام
promulgator U اعلام
enunciation U اعلام
declarations U اعلام
declaration U اعلام
notification U اعلام
promulgation U اعلام
annunciator U اعلام گر
relay U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
declaredly U بطور اعلام
sound alarm U اعلام صدا
acknowledgement of receipt U اعلام وصول
enunciable U اعلام کردنی
touche U اعلام برخورد
impeachment U اعلام جرم
promulgation U اعلام دارنده
proclaimer U اعلام کننده
enunciator U اعلام کننده
declarations U اعلامیه اعلام
larum U اعلام خطر
statement of charge U اعلام اتهامات
warnings U اعلام خطر
disclosed U اعلام شده
receipts U اعلام وصول
line call U اعلام خط نگهدار
annunciator U اعلام کننده
warning U اعلام خطر
acknowledgment U اعلام وصول
pronouncer U اعلام کننده
promulgator U اعلام دارنده
indictment U اعلام جرم
indictments U اعلام جرم
declaration of interest U اعلام بهره
hangers U اعلام کننده
advice of fate U اعلام وضعیت
advising bank U اعلام میکند
hanger U اعلام کننده
receipt U اعلام وصول
vociferator U اعلام دارنده
alerting U اعلام خطرکردن
declaration U اعلامیه اعلام
blazer U اعلام کننده
blazers U اعلام کننده
call out U اعلام خطر
foretoken U اعلام قبلی
battle lantern U چراغ اعلام خطر
suggestio falsi U افهار و اعلام نادرست
annunciator U اعلام کننده فرامین
receipts U اعلام وصول نمودن
acknowledgements U اعلام وصول رسید
very pistol U طپانچه اعلام خطر
acknowledgments U اعلام وصول رسید
alert station U ایستگاه اعلام خطر
indicter U اعلام جرم کننده
The results of the competition were announced . U نتایج مسابقه اعلام شد
alert U اعلام خطر اژیرهوایی
indictor U اعلام جرم کننده
proclamatory U متضمن اگهی یا اعلام
alerted U اعلام خطر اژیرهوایی
promulgation of treaty U اعلام مفاد معاهده
issue price U قیمت اعلام شده
alerts U اعلام خطر اژیرهوایی
acknowledgement U اعلام وصول رسید
receipt U اعلام وصول نمودن
delayed whistle U سوت اعلام افساید
chemical alarm U اعلام خطر شیمیایی
pyrotechnics U فشفشفه اعلام خطر
warning signal U علامت اعلام خطر
test announcement U اعلام نتیجه ازمایش
fab U اعلام موافقتبا چیزی
local warning U اعلام خطر محلی
caution flag U پرچم اعلام خطر
declared value U قیمت اعلام شده
declared value U بهای اعلام شده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com