English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bill of exception U اعتراض نامه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
challenge U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenges U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenged U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
protestingly U بطور اعتراض ازروی اعتراض
protesting U اعتراض اعتراض کردن
protested U اعتراض اعتراض کردن
protests U اعتراض اعتراض کردن
protest U اعتراض اعتراض کردن
post script U مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent U تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparler U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts U بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libelled U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel U هجو نامه یا توهین نامه افترا
affidavits U شهادت نامه قسم نامه
written agreement U موافقت نامه پیمان نامه
certificates U رضایت نامه شهادت نامه
credential U گواهی نامه اعتبار نامه
certificate U رضایت نامه شهادت نامه
to a. letter U روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
testacy U دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
impeachment U اعتراض
protest U اعتراض
challenges U اعتراض
protested U اعتراض
protesting U اعتراض
protests U اعتراض
objection U اعتراض
challenged U اعتراض
challenge U اعتراض
power of reservation U حق اعتراض
remonstrance U اعتراض
condemnation U اعتراض
condemnations U اعتراض
impugnment U اعتراض
impugnation U اعتراض
objections U اعتراض
exception U اعتراض
animadversion U اعتراض
exceptions U اعتراض
contestation U اعتراض
protestation U اعتراض
protestations U اعتراض
exceptionable U اعتراض پذیر
take exception to U اعتراض کردن به
objectors U اعتراض کننده
indirect objects U اعتراض داشتن
indirect objects U اعتراض کردن
objected U اعتراض کردن
to a on or upon U اعتراض کردن بر
obtest U اعتراض کردن
objected U اعتراض داشتن
objector U اعتراض کننده
defiance U مقاومت اعتراض
to enter a protest U اعتراض کردن
to e. a protest U اعتراض کردن
object U اعتراض کردن
object U اعتراض داشتن
remonstrance U تعرض اعتراض
contests U اعتراض داشتن بر
contesting U اعتراض کردن
contesting U اعتراض داشتن بر
contested U اعتراض کردن
contested U اعتراض داشتن بر
contest U اعتراض کردن
contest U اعتراض داشتن بر
fussing U اعتراض کردن
fusses U اعتراض کردن
fussed U اعتراض کردن
contests U اعتراض کردن
impugn U اعتراض کردن
impugned U اعتراض کردن
objectionable U قابل اعتراض
direct objects U اعتراض کردن
direct objects U اعتراض داشتن
appose U اعتراض کردن
impugns U اعتراض کردن
impugning U اعتراض کردن
unobjectionable U اعتراض ناپذیر
fuss U اعتراض کردن
unlikely U قابل اعتراض
implicit U بلا اعتراض
condemnable U قابل اعتراض
fulminate U اعتراض کردن
kicker U اعتراض کننده
protested U اعتراض کردن
challengeable U قابل اعتراض
fulminated U اعتراض کردن
protested U اعتراض رسمی
impugnable U قابل اعتراض
contestable U قابل اعتراض
controvertible U قابل اعتراض
protest U اعتراض کردن
disputable U اعتراض پذیر
unquestioning U غیرقابل اعتراض
protest U اعتراض رسمی
demurrer U اعتراض کننده
demurrant U اعتراض کننده
demurrable U اعتراض پذیر
objecting U اعتراض کردن
fulminates U اعتراض کردن
except U اعتراض کردن
squawks U اعتراض کردن
protests U اعتراض کردن
objecting U اعتراض داشتن
protest for non acceptance U اعتراض نکول
exept U اعتراض کردن
unquestionable U غیرقابل اعتراض
squawk U اعتراض کردن
squawked U اعتراض کردن
protests U اعتراض رسمی
objects U اعتراض کردن
protesting U اعتراض کردن
objects U اعتراض داشتن
protesting U اعتراض رسمی
direct objects U کالا اعتراض کردن
disputability U قابل اعتراض بودن
retour sans protet U اعاده بدون اعتراض
impugning U مورد اعتراض قراردادن
impugn U مورد اعتراض قراردادن
to protest against something U به چیزی اعتراض کردن
impugned U مورد اعتراض قراردادن
objecting U کالا اعتراض کردن
implicit obedience U فرمانبرداری بدون اعتراض
adhominem U حمله یا اعتراض به اشخاص
confrontational U رفتار همراهبا اعتراض
objectionably U بطور قابل اعتراض
Whoever else that may object . U هر کس دیگه که اعتراض کند
And exactly what do you mean by that ? U مقصود ؟( درمقام اعتراض )
indirect objects U کالا اعتراض کردن
objected U کالا اعتراض کردن
demurrer U اعتراض بصلاحیت دادگاه
objects U کالا اعتراض کردن
condemnation U محکوم کردن اعتراض
to take exception to anything U به چیزی اعتراض کردن
condemnations U محکوم کردن اعتراض
impugns U مورد اعتراض قراردادن
to cry shame upon U اعتراض سخت بر...کردن
object U کالا اعتراض کردن
contested U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
The people protested vocally. U صدای مردم درآمد ( اعتراض )
contest U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
protesting U اعتراض به رای داور کشتی
to plead against a decision U نسبت به تصمیمی اعتراض کردن
to venture on an objection U باجرات اعتراض به کسی کردن
put one's foot down <idiom> U با تمام وجود اعتراض کردن
contesting U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
animadvert U اعتراض کردن متوجه شدن
impugns U مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
impugning U مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
protest U اعتراض به رای داور کشتی
impugned U مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
loud-mouthed U اهل جیغ و داد و اعتراض
protests U اعتراض به رای داور کشتی
impugn U مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
contests U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
protested U اعتراض به رای داور کشتی
sit in U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit-ins U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit-in U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
fin de non recevoir U رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
I take exception to the tone of your remarks. U من به لحن سخنان شما اعتراض می کنم.
litigated U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
questions U مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
question U مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
questioned U مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
litigating U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigates U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigate U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
condemns U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemning U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemn U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
What kind of talk is that ? I object to your remarks (state ments) U این چه فرمایش است می فرمایید ! ( در مقام اعتراض )
I strongly protest against such allegations! U من به شدت به این گونه اتهامات اعتراض می کنم!
. Why,what was the harm? U چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
hoot U فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
hooted U فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
hooting U فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
protest flag U پرچم قرمز کوچک بعلامت اعتراض راننده قایق
hoots U فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
recredential U نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
silence gives consent U سکوت موجب رضایت است عدم اعتراض کاشف از اذن است
his conduct is object U رفتارش قابل اعتراض است رفتارش رضایتبخش نیست
provisional frame U ان بخش از بازی بولینگ که گوی موقعی پرتاب شده که بخش قبلی مورد اعتراض است
manifest U نامه
letters U نامه
manifesting U نامه
letter U نامه
carrier U نامه بر
carriers U نامه بر
manifested U نامه
correspoundence U نامه ها
breve U نامه
epistles U نامه
epistle U نامه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com