English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
contest U اعتراض داشتن بر
contested U اعتراض داشتن بر
contesting U اعتراض داشتن بر
contests U اعتراض داشتن بر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
direct objects U اعتراض داشتن
indirect objects U اعتراض داشتن
object U اعتراض داشتن
objected U اعتراض داشتن
objecting U اعتراض داشتن
objects U اعتراض داشتن
Other Matches
challenges U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenged U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenge U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
protestingly U بطور اعتراض ازروی اعتراض
protest U اعتراض اعتراض کردن
protesting U اعتراض اعتراض کردن
protests U اعتراض اعتراض کردن
protested U اعتراض اعتراض کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
protests U اعتراض
challenge U اعتراض
protest U اعتراض
challenged U اعتراض
impugnation U اعتراض
exception U اعتراض
exceptions U اعتراض
protested U اعتراض
impugnment U اعتراض
remonstrance U اعتراض
challenges U اعتراض
condemnation U اعتراض
condemnations U اعتراض
contestation U اعتراض
protesting U اعتراض
protestations U اعتراض
impeachment U اعتراض
power of reservation U حق اعتراض
protestation U اعتراض
objection U اعتراض
animadversion U اعتراض
objections U اعتراض
remonstrance U تعرض اعتراض
fulminated U اعتراض کردن
impugnable U قابل اعتراض
objectors U اعتراض کننده
fulminates U اعتراض کردن
unobjectionable U اعتراض ناپذیر
protest for non acceptance U اعتراض نکول
objectionable U قابل اعتراض
obtest U اعتراض کردن
kicker U اعتراض کننده
impugning U اعتراض کردن
fulminate U اعتراض کردن
objector U اعتراض کننده
bill of exception U اعتراض نامه
protest U اعتراض کردن
protesting U اعتراض رسمی
appose U اعتراض کردن
unlikely U قابل اعتراض
squawks U اعتراض کردن
protest U اعتراض رسمی
squawked U اعتراض کردن
squawk U اعتراض کردن
contestable U قابل اعتراض
unquestionable U غیرقابل اعتراض
protested U اعتراض کردن
protested U اعتراض رسمی
protests U اعتراض رسمی
challengeable U قابل اعتراض
defiance U مقاومت اعتراض
exceptionable U اعتراض پذیر
exept U اعتراض کردن
unquestioning U غیرقابل اعتراض
disputable U اعتراض پذیر
demurrer U اعتراض کننده
demurrant U اعتراض کننده
demurrable U اعتراض پذیر
implicit U بلا اعتراض
controvertible U قابل اعتراض
protests U اعتراض کردن
condemnable U قابل اعتراض
protesting U اعتراض کردن
contests U اعتراض کردن
objected U اعتراض کردن
objecting U اعتراض کردن
impugns U اعتراض کردن
objects U اعتراض کردن
fuss U اعتراض کردن
fusses U اعتراض کردن
fussing U اعتراض کردن
contest U اعتراض کردن
fussed U اعتراض کردن
to enter a protest U اعتراض کردن
take exception to U اعتراض کردن به
to a on or upon U اعتراض کردن بر
impugn U اعتراض کردن
contested U اعتراض کردن
contesting U اعتراض کردن
to e. a protest U اعتراض کردن
indirect objects U اعتراض کردن
direct objects U اعتراض کردن
except U اعتراض کردن
impugned U اعتراض کردن
object U اعتراض کردن
to cry shame upon U اعتراض سخت بر...کردن
disputability U قابل اعتراض بودن
condemnation U محکوم کردن اعتراض
direct objects U کالا اعتراض کردن
condemnations U محکوم کردن اعتراض
confrontational U رفتار همراهبا اعتراض
objected U کالا اعتراض کردن
demurrer U اعتراض بصلاحیت دادگاه
implicit obedience U فرمانبرداری بدون اعتراض
impugn U مورد اعتراض قراردادن
retour sans protet U اعاده بدون اعتراض
objectionably U بطور قابل اعتراض
objecting U کالا اعتراض کردن
object U کالا اعتراض کردن
to take exception to anything U به چیزی اعتراض کردن
impugns U مورد اعتراض قراردادن
And exactly what do you mean by that ? U مقصود ؟( درمقام اعتراض )
to protest against something U به چیزی اعتراض کردن
objects U کالا اعتراض کردن
adhominem U حمله یا اعتراض به اشخاص
impugned U مورد اعتراض قراردادن
Whoever else that may object . U هر کس دیگه که اعتراض کند
impugning U مورد اعتراض قراردادن
indirect objects U کالا اعتراض کردن
to plead against a decision U نسبت به تصمیمی اعتراض کردن
contests U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
contesting U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
The people protested vocally. U صدای مردم درآمد ( اعتراض )
contest U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
animadvert U اعتراض کردن متوجه شدن
protest U اعتراض به رای داور کشتی
protested U اعتراض به رای داور کشتی
protesting U اعتراض به رای داور کشتی
protests U اعتراض به رای داور کشتی
impugned U مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
impugn U مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
contested U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
sit-in U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit-ins U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
loud-mouthed U اهل جیغ و داد و اعتراض
impugning U مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
sit in U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
put one's foot down <idiom> U با تمام وجود اعتراض کردن
to venture on an objection U باجرات اعتراض به کسی کردن
impugns U مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
fin de non recevoir U رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
questioned U مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
litigate U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
question U مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
litigated U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigates U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigating U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
questions U مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
I take exception to the tone of your remarks. U من به لحن سخنان شما اعتراض می کنم.
I strongly protest against such allegations! U من به شدت به این گونه اتهامات اعتراض می کنم!
What kind of talk is that ? I object to your remarks (state ments) U این چه فرمایش است می فرمایید ! ( در مقام اعتراض )
condemn U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemning U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemns U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
hooted U فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
protest flag U پرچم قرمز کوچک بعلامت اعتراض راننده قایق
. Why,what was the harm? U چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
hoot U فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
hoots U فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
hooting U فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
silence gives consent U سکوت موجب رضایت است عدم اعتراض کاشف از اذن است
his conduct is object U رفتارش قابل اعتراض است رفتارش رضایتبخش نیست
provisional frame U ان بخش از بازی بولینگ که گوی موقعی پرتاب شده که بخش قبلی مورد اعتراض است
retour sans protet U اعلامی که برات کش به دارنده برات میکند مبنی براین که در صورت نکول برات از طرف محال علیه ان رابدون پروتست به وی بازگرداند و به این ترتیب برات کش نمیتواند به عذراین که اعتراض نکول به عمل نیامده است از پرداخت وجه سرباز زند
relieve U داشتن
possess U داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com