Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
trut
U
اطمینان داشتن توکل کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bank on
<idiom>
U
اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
figure on
اطمینان داشتن
mistrust
U
اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusts
U
اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusted
U
اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusting
U
اطمینان نکردن به فن داشتن
i reckon
U
اطمینان به دوستی کسی داشتن
swear by
<idiom>
U
کاملا از چیزی اطمینان داشتن
to believe in somebody
[something]
U
اطمینان داشتن به کسی
[چیزی]
depends
U
توکل کردن
depend
U
توکل کردن
depended
U
توکل کردن
rest in god
U
بخدا توکل کردن
to rest in god
U
بخدا توکل کردن
reliance
U
توکل
trusts
U
توکل
trusted
U
توکل
trust
U
توکل
my reliance is upon god
U
توکل
enterprisingly
U
ازروی توکل
dependence
U
توکل تبعیت
dependability
U
توکل پذیری
faintness
U
عدم توکل
resignedly
U
با توکل متوکلانه
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
trust in god
U
اعتماد یا توکل به خدا
dependable
U
قابل اعتماد توکل پذیر
truster
U
نسیه دهنده توکل کننده
accredit
U
اطمینان کردن
confides
U
اطمینان کردن
confided
U
اطمینان کردن
confide
U
اطمینان کردن
accredits
U
اطمینان کردن
accrediting
U
اطمینان کردن
confident test
U
ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
avouch
U
اقرار کردن اطمینان دادن
vouch
U
اطمینان دادن تایید کردن
someone to rely on
U
به کسی اطمینان کردن
[اتکا کردن]
control
U
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
sail in
U
با جدیت و اطمینان بکاری مبادرت کردن
controlling
U
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
controls
U
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
reliability
U
اطمینان قابلیت اطمینان
self-
U
برای اطمینان از صحت نحوه کار کردن , معمولاگ حافظه , وسایل جانبی و دیسک درایوها بررسی می شوند
skimming
U
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
refreshes
U
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refresh
U
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshed
U
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
vacillating
U
دل دل کردن تردید داشتن
vacillate
U
دل دل کردن تردید داشتن
vacillated
U
دل دل کردن تردید داشتن
vacillates
U
دل دل کردن تردید داشتن
evincing
U
معلوم کردن ابراز داشتن
inform
U
مستحضر داشتن اگاه کردن
hold forth
U
پیشنهاد کردن انتظار داشتن
imported
U
دخل داشتن به تاثیر کردن در
withhold
U
مضایقه داشتن خودداری کردن
entertain
U
سرگرم کردن گرامی داشتن
divert
U
متوجه کردن معطوف داشتن
withheld
U
مضایقه داشتن خودداری کردن
aspire
U
ارزو کردن اشتیاق داشتن
shoots
U
درد کردن سوزش داشتن
diverted
U
متوجه کردن معطوف داشتن
diverts
U
متوجه کردن معطوف داشتن
shoot
U
درد کردن سوزش داشتن
entertained
U
سرگرم کردن گرامی داشتن
import
U
دخل داشتن به تاثیر کردن در
To wish (long) for something.
U
آرزوی چیزی را کردن (داشتن )
retaining
U
ابقاء کردن نگاه داشتن
aspires
U
ارزو کردن اشتیاق داشتن
rage
U
غضب کردن شدت داشتن
award
U
مقرر داشتن اعطا کردن
awarded
U
مقرر داشتن اعطا کردن
awarding
U
مقرر داشتن اعطا کردن
inhibits
U
باز داشتن و نهی کردن
evince
U
معلوم کردن ابراز داشتن
impounds
U
ضبط کردن نگه داشتن
withholding
U
مضایقه داشتن خودداری کردن
informing
U
مستحضر داشتن اگاه کردن
evinces
U
معلوم کردن ابراز داشتن
retained
U
ابقاء کردن نگاه داشتن
partook
U
بهره داشتن طرفداری کردن
evinced
U
معلوم کردن ابراز داشتن
informs
U
مستحضر داشتن اگاه کردن
importing
U
دخل داشتن به تاثیر کردن در
retains
U
ابقاء کردن نگاه داشتن
snifter
U
خرخر کردن زکام داشتن
persuading
U
بران داشتن ترغیب کردن
kithe
U
اعلام داشتن اعتراف کردن
treat
U
بحث کردن سروکار داشتن با
treated
U
بحث کردن سروکار داشتن با
rages
U
غضب کردن شدت داشتن
persuade
U
بران داشتن ترغیب کردن
awards
U
مقرر داشتن اعطا کردن
aspired
U
ارزو کردن اشتیاق داشتن
inhibit
U
باز داشتن و نهی کردن
to keep off
U
دورنگاه داشتن دفع کردن
celebrates
U
نگاه داشتن تقدیس کردن
raged
U
غضب کردن شدت داشتن
persuades
U
بران داشتن ترغیب کردن
entertains
U
سرگرم کردن گرامی داشتن
celebrate
U
نگاه داشتن تقدیس کردن
to feel fear
U
احساس ترس کردن
[داشتن]
withholds
U
مضایقه داشتن خودداری کردن
embosom
U
بغل کردن عزیز داشتن
treats
U
بحث کردن سروکار داشتن با
celebrating
U
نگاه داشتن تقدیس کردن
retain
U
ابقاء کردن نگاه داشتن
impounded
U
ضبط کردن نگه داشتن
impound
U
ضبط کردن نگه داشتن
head
U
ریاست داشتن بر رهبری کردن
impounding
U
ضبط کردن نگه داشتن
aspiring
U
ارزو کردن اشتیاق داشتن
certitude
U
اطمینان
trusted
U
اطمینان
affiance
U
اطمینان
assuredness
U
اطمینان
trustingly
U
با اطمینان
trust
U
اطمینان
confidence
U
اطمینان
certainty
U
اطمینان
certainties
U
اطمینان
confidences
U
اطمینان
safety
U
اطمینان
certes
U
اطمینان
trusts
U
اطمینان
sureties
U
اطمینان
surety
U
اطمینان
instable
U
بی اطمینان
assurance
U
اطمینان
confidence limit
U
حد اطمینان
security
U
اطمینان
fideism
U
اطمینان
assurances
U
اطمینان
avouch
U
مقرر داشتن تصدیق و تایید کردن
tingles
U
سوزش کردن حس خارش یاسوزش داشتن
simulating
U
شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
stereotype
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
simulate
U
شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
filed
U
در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
to respect persons
U
ملاحظه کردن وواهمه داشتن ازمردم
simulates
U
شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
turn (someone) off
<idiom>
U
ناراحت کردن،انزجار ، نفرت داشتن
play
U
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
tingled
U
سوزش کردن حس خارش یاسوزش داشتن
tingling
U
سوزش کردن حس خارش یاسوزش داشتن
played
U
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
aims
U
قصد داشتن هدف گیری کردن
aimed
U
قصد داشتن هدف گیری کردن
aim
U
قصد داشتن هدف گیری کردن
tingle
U
سوزش کردن حس خارش یاسوزش داشتن
plays
U
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
in touch
<idiom>
U
بایکدیگر صحبت کردن،درارتباط داشتن
to shut in
U
تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
envisage
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
stereotyping
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
envisaging
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisages
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaged
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
playing
U
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
file
U
در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
stereotypes
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
withold
U
دریغ داشتن مضایقه کردن بازداشتن
stereotypy
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
safety plug
U
پولک اطمینان
quality assurance
U
اطمینان از کیفیت
fiducial interval
U
فاصله اطمینان
insures
U
اطمینان یافتن
dependability
U
قابلیت اطمینان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com