Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
inking
U
اطلاع مختصر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
join
U
ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
joined
U
ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
joins
U
ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
precise
U
مختصر کردن مختصر
update
U
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updated
U
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updates
U
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
abbreviated
U
مختصر
laconically
U
مختصر گو
curt
<adj.>
U
مختصر
briefer
U
مختصر
short
<adj.>
U
مختصر
succinct
<adj.>
U
مختصر
concise
U
مختصر
grammalogue
U
مختصر
gnomical
U
مختصر
abridged
U
مختصر
partial
U
مختصر
febricula
U
تب مختصر
succinct
U
مختصر
abstracted
U
مختصر
short term
U
مختصر
sum
U
مختصر
sums
U
مختصر
little
U
مختصر
synoptic
U
مختصر
tis
U
مختصر ti is
laconic
U
مختصر گو
concise
<adj.>
U
مختصر
brief
U
مختصر
fleeting
<adj.>
U
مختصر
terse
U
مختصر
summary
U
مختصر
viz
U
مختصر
epitome
U
مختصر
summaries
U
مختصر
compend
U
مختصر
terser
U
مختصر
tersest
U
مختصر
briefed
U
مختصر
short
U
مختصر
shorter
U
مختصر
shortest
U
مختصر
briefest
U
مختصر
incomprehensive
U
مختصر
pithy
U
مختصر ومفید
flash
U
روشنایی مختصر
briefly speaking
U
مختصر کنیم
flashed
U
روشنایی مختصر
abridge
U
مختصر کردن
brief
U
کوتاه مختصر
flashes
U
روشنایی مختصر
apercu
U
خلاصه مختصر
tots
U
یادداشت مختصر
concisely
U
بطور مختصر
tot
U
یادداشت مختصر
telegraphic
U
تلگرافی مختصر
curtail
U
مختصر نمودن
curtailed
U
مختصر نمودن
curtailing
U
مختصر نمودن
curtails
U
مختصر نمودن
short and sweet
<idiom>
U
مختصر ومفید
summaries
U
خلاصه مختصر
velitation
U
جنگ مختصر
squabble
U
نزا مختصر
squabbled
U
نزا مختصر
squabbles
U
نزا مختصر
squabbling
U
نزا مختصر
briefest
U
کوتاه مختصر
tiffin
U
ناهار مختصر
shorthand
U
مختصر نویسی
brachygraphy
U
مختصر نویسی
scumble
U
مالش مختصر
shortener
U
مختصر کننده
simplifier
U
مختصر کننده
summary
U
خلاصه مختصر
synopsis
U
اجمال مختصر
synopses
U
اجمال مختصر
briefed
U
کوتاه مختصر
briefer
U
کوتاه مختصر
contracted
U
مختصر محدود
click
U
صدای مختصر
clicks
U
صدای مختصر
tendency
U
علاقه مختصر
snacks
U
خوراک مختصر
tendencies
U
علاقه مختصر
my initials are s.h
U
امضای مختصر من
nodding acquaintance
آشنایی مختصر
paraph
U
امضای مختصر
lacanic
U
مختصر و مفید
handlist
U
فهرست مختصر
petit mal
U
صرع مختصر
let us be brief
U
مختصر کنیم
potluck
U
غذای مختصر
comedietta
U
کمدی مختصر
compendium
U
مختصر کوتاهی
snack
U
خوراک مختصر
grind out
U
پیشروی مختصر
cheep
U
اشاره مختصر
clicked
U
صدای مختصر
pocket expenses
U
هزینه مختصر شخصی
compendiously
<adv.>
U
بصورت مختصر و مفید
pull
U
برتری جزئی و مختصر
pulls
U
برتری جزئی و مختصر
compendious
U
موجز مختصر ومفید
shortens
U
مختصر کردن کاستن
briefly
<adv.>
U
بصورت مختصر و مفید
prospectuses
U
شرح حال مختصر
simplifications
U
تسهیل مختصر سازی
abbreviates
U
مختصر یا مفید کردن
abbreviating
U
مختصر یا مفید کردن
prospectus
U
شرح حال مختصر
shorten
U
مختصر کردن کاستن
shortened
U
مختصر کردن کاستن
abbreviate
U
مختصر یا مفید کردن
curtly
<adv.>
U
بصورت مختصر و مفید
spots
U
زمان مختصر لحظه
bywords
U
اشاره یانگاه مختصر
spot
U
زمان مختصر لحظه
look in
U
دیدن کردن مختصر
byword
U
اشاره یانگاه مختصر
pittance
U
کمک هزینه مختصر
abriviated addressing
U
ادرس مختصر شده
metastable
U
دارای ثبات مختصر
in a nutshell
U
بطور خیلی مختصر
blockhouse
U
بنای استحکامی مختصر
feather
U
فشار مختصر به گاز
bowing acquaintance
آشنایی مختصر سلامی و بس
simplification
U
تسهیل مختصر سازی
knowledge
U
اطلاع
unwitting
U
بی اطلاع
learning
U
اطلاع
appreciation
[awareness]
U
اطلاع
conscience
[archaic for: consciousness]
U
اطلاع
conscious mind
U
اطلاع
unimformed
U
بی اطلاع
ill informed
U
بی اطلاع
consciousness
U
اطلاع
ill-informed
<adj.>
U
بی اطلاع
know how
U
اطلاع
nescious
U
بی اطلاع
unawares
U
بی اطلاع
uniformed
U
بی اطلاع
unknowable
U
بی اطلاع
well-read
U
با اطلاع
well read
U
با اطلاع
versed
U
با اطلاع
datum
U
اطلاع
communication
U
اطلاع
acquaintance
U
اطلاع
notice
U
اطلاع
intelligence
U
اطلاع
tip-off
U
اطلاع
word
U
اطلاع
warning
U
اطلاع
information
U
اطلاع
conizance
U
اطلاع
deep read
U
با اطلاع
unknowingly
U
بی اطلاع
unaware
U
بی اطلاع
unknowing
U
بی اطلاع
advice
U
اطلاع
notification
U
اطلاع
uninformed
U
بی اطلاع
awareness
U
اطلاع
to d. into a book
U
نگاه مختصر بکتابی کردن
simplifcation
U
ساده گردانی مختصر سازی
step in
U
بازدید مختصر وکوتاهی کردن
multocular
U
مختصر و مفید کوتاه و سودمند
billet
U
ورقه جیره یادداشت مختصر
smack
U
چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
smacked
U
چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
billeted
U
ورقه جیره یادداشت مختصر
billeting
U
ورقه جیره یادداشت مختصر
smacks
U
چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
billets
U
ورقه جیره یادداشت مختصر
simplifications
U
ساده گردانی مختصر سازی
blinks
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
blinked
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
blink
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
simplification
U
ساده گردانی مختصر سازی
noticed
U
توجه اطلاع
notices
U
توجه اطلاع
notice
U
توجه اطلاع
tip-offs
U
اطلاع نهانی
tip off
U
اطلاع نهانی
tip-off
U
اطلاع نهانی
prospectuses
U
اطلاع نامه
advice note
U
یادداشت اطلاع
noticing
U
توجه اطلاع
reports
U
اطلاع دادن
reported
U
اطلاع دادن
knowledge of results
U
اطلاع از نتایج
informatics
U
اطلاع رسانی
attentions
U
اخطارجهت اطلاع به
global knowledge
U
اطلاع سراسری
misknow
U
بی اطلاع بودن از
preview
U
اطلاع قبلی
previews
U
اطلاع قبلی
precognition
U
اطلاع قبلی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com