English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
news room U اطاق روزنامه خوانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
solfeggio U نت خوانی سولفش خوانی
solfege U نت خوانی سولفش خوانی
staffers U مخبر روزنامه سردبیر روزنامه
staffer U مخبر روزنامه سردبیر روزنامه
compartment marking U سیستم شماره گذاری اطاق بار هواپیما تقسیم بندی اطاق بار
recital U از بر خوانی
recitation U از بر خوانی
sol fa U نت خوانی
recitations U از بر خوانی
recitative U از بر خوانی
recitals U از بر خوانی
lip-reading U لب خوانی
call in U تو خوانی
solmization U نت خوانی
associations U هم خوانی
association U هم خوانی
lip reading U لب خوانی
solmization U وزن خوانی
to stab in the back U ریزه خوانی
thought reading U اندیشه خوانی
catalexia U مکرر خوانی
telepathy U اندیشه خوانی
palinlexia U وارونه خوانی
phrenology U جمجمه خوانی
map reading U نقشه خوانی
scatter read U پراکنده خوانی
silent reading U بیصدا خوانی
solmizate U نت خوانی کردن
mirror reading U وارونه خوانی
lamentations U مرثیه خوانی
lamentation U مرثیه خوانی
antiphony U تهلیل خوانی
illegutimation U حرمزادگی خوانی
flyting U رجز خوانی
harangue U رجز خوانی
harangued U رجز خوانی
harangues U رجز خوانی
haranguing U رجز خوانی
psalmody U سرود خوانی
psalmody U مزمور خوانی
illegutimation U نادرستی نامشروع خوانی
proofreads U نمونه خوانی کردن
proofreading U نمونه خوانی کردن
incantations U افسون خوانی جادوگری
proofread U نمونه خوانی کردن
declaims U رجز خوانی کردن
epigraphy U علم کتیبه خوانی
declaim U رجز خوانی کردن
declaimed U رجز خوانی کردن
call statement U حکم فرا خوانی
incantation U افسون خوانی جادوگری
declaiming U رجز خوانی کردن
solos U تک خوانی بطور انفرادی
direct reading instrument U دستگاه مستقیم خوانی
orthoepic U مبنی بر درست خوانی
phrenological U وابسته به جمجمه خوانی
prayerfulness U عادت نماز خوانی
nocturn U سحر خوانی شبانه
psalmodic U وابسته به زبور خوانی
slip U اشتباه در نقشه خوانی
map reading U نقشه خوانی کردن
solo U تک خوانی بطور انفرادی
kapell meister U رئیس دسته سرود خوانی
gray oral reading test U ازمون بلند خوانی گری
have one's nose in a book <idiom> U کرم کتاب خوانی داشتن
recitetion U از حفظ خوانی پس دادن درس
lipreading U فهم کلمات از راه حرکات لب لب خوانی
recitations U از حفظ خوانی بازگو نمودن درس حفظی شرح
recitation U از حفظ خوانی بازگو نمودن درس حفظی شرح
nowel U کلمه ایست که درسرود خوانی و هلهلههای عید میلادمسیح تکرار میکنند
the daily paper U روزنامه
journal U روزنامه
journals U روزنامه
newspaper U روزنامه
newspapers U روزنامه
paper U روزنامه
papers U روزنامه
papered U روزنامه
papering U روزنامه
newsstand U روزنامه فروشی
daybook U دفتر روزنامه
day book U دفتر روزنامه
local paper U روزنامه محلی
journals U دفتر روزنامه
cutting U برش روزنامه
sportswriter U خبرنگارورزشی روزنامه
logbook U روزنامه دریاپیمایی
official gazette U روزنامه رسمی
journalism U روزنامه نگاری
official jurnal U روزنامه رسمی
newspaper columns U ستونهای روزنامه
editor U سردبیر روزنامه
daily news paper U روزنامه یومیه
news agent U روزنامه فروش
news vendor U روزنامه فروش
column U ستون روزنامه
columns U ستون روزنامه
paper boy U روزنامه فروش
paper boy U روزنامه رسان
paper boys U روزنامه فروش
paper boys U روزنامه رسان
publicists U روزنامه نگار
publicist U روزنامه نگار
journal U دفتر روزنامه
gazetteer U روزنامه نویس
dailies U روزنامه یومیه
daily U روزنامه یومیه
newspapermen U روزنامه نگار
newspaperman U روزنامه نگار
journalists U روزنامه نگار
newspaperman U روزنامه فروش
newsmen U روزنامه فروش
book of account U دفتر روزنامه
newsman U روزنامه فروش
journalist U روزنامه نگار
newsprint U طبع روزنامه
news-stands U جایگاه فروش روزنامه
news stand U جایگاه فروش روزنامه
news-stand U جایگاه فروش روزنامه
a newspaper's political affiliation U وابستگی سیاسی روزنامه ها
newspaperman U صاحب وگرداننده روزنامه
commonly read paper U روزنامه کثیر الانتشار
journal U دفتر روزنامه یکان
newsprint U ماشین چاپ روزنامه
journals U دفتر روزنامه یکان
newspapermen U صاحب وگرداننده روزنامه
gazette U مجله رسمی روزنامه
semi monthly U روزنامه یامجله دوهفتگی
intelligence journal U دفتر روزنامه اطلاعات
editoress U مدیره روزنامه یامجله
trade journal U روزنامه یا مجله بازرگانی
newspapers U روزنامه نگاری کردن
newspaper U روزنامه نگاری کردن
headliner U نویسنده سرمقاله روزنامه
unit journal U دفتر روزنامه یکان
head line U عنوان سرصفحه روزنامه
name plates U نام و آرم روزنامه
sales d. U دفتر فروش روزنامه
newsboy U پسر روزنامه فروش
purchase journal U دفتر روزنامه خرید
journalistic U وابسته به روزنامه و روزنامهنگاری
newsstand U دکه روزنامه فروشی
newsstand U دکه یا کیوسک روزنامه فروشی
tabloid U روزنامه نیم قطع و مصور
back issue U نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
back copy U نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
tabloids U روزنامه نیم قطع و مصور
city article U گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
he writes for the papers U برای روزنامه هامقاله مینویسد
editorial board U هئیت مدیره یا کارکنان روزنامه
feuilleton U پاورقی قسمت پایین روزنامه
offprint U مقاله نقل شده از روزنامه یامجله
balaam U موادکوتاه برای پرکردن جاهای خالی در روزنامه
an open letter U نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
scraps U عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
shirt-tails U اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
shirt-tail U اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
press campaingn or stunt U مبارزه سیاسی بوسیله مقاله نویسی در روزنامه ها
tear sheet U قطعه یا مقاله پاره شده ازمجله یا روزنامه
scrap U عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrapped U عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrapping U عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
there is a rush for the papers U مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند
paragraphist U کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
feuilleton U کتاب یامقالهای که بصورت پاورقی در روزنامه چاپ شود
personals U بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
itemizer U کسیکه مقالات کوچک برای روزنامه تهیه میکند
floor U کف اطاق
floors U کف اطاق
house room U اطاق
office U اطاق
room U اطاق
rooms U اطاق
ground [British] [floor] U کف اطاق
roommate U هم اطاق
chum U هم اطاق
chambers U اطاق
roommates U هم اطاق
chums U هم اطاق
chamber U اطاق
floor U کف اطاق
floored U کف اطاق
offices U اطاق
advertorial U تبلیغ در مجله یا روزنامه که به شکل مقاله معمولی به نظر می رسد
guardroom U اطاق کشیک
enfilade U یک رشتهء اطاق
parlor U اطاق پذیرایی
combustion chamber U اطاق انفجار
combustion chamber U اطاق خرج
palor U اطاق نشیمن
palor U اطاق پذیرایی
damp room U اطاق نمناک
drive's cab U اطاق راننده
dumb chamber U اطاق بی روزنه
dwelling room U اطاق نشیمن
parlor U اطاق نشیمن
combat information center U اطاق عملیات
flighty deck U اطاق پرواز
the f. of a room U اثاثیه اطاق
test room U اطاق ازمایش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com