Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
put in
<idiom>
U
اضافه چیزی که قبلا گفته شد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
preform
U
قبلا شکل چیزی رامعین کردن
bespeak
U
قبلا درباره چیزی صحبت کردن
Thank God!
U
خدا را شکر!
[گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
Thank goodness!
U
خدا را شکر!
[گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
to reinvent the wheel
<idiom>
U
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
unpriced
U
درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
prefiguring
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigure
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigured
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
shore up
<idiom>
U
اضافه کردن چیزی که ضعیف است
Do I have to pay a supplement?
U
آیا من چیزی اضافه باید پرداخت کنم؟
superimposes
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimpose
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimposing
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
makeweight
U
مقدار کمبودی که باید به وزن چیزی اضافه شود
adapting
U
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapts
U
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapt
U
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
premeditate
U
قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
to jump on somebody
U
به کسی پریدن
[زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
set loose
<idiom>
U
رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
usenet
U
که هرکاربر میتواند پیامی بیفزاید یا به پیام دیگری چیزی اضافه کند
ipso dixit
U
گفته بی دلیل گفته استبدادی
overtime
U
وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
formerly
U
قبلا
already
U
قبلا
previously
U
قبلا"
erst
U
قبلا
aforehand
U
قبلا
supra
U
قبلا
erstwhile
U
قبلا
the reinbefore
U
قبلا
dixit
U
گفته
doctrines
U
گفته
parol
U
گفته
statements
U
گفته
sayings
U
گفته
saying
U
گفته
dite
U
گفته
I was told ...
U
به من گفته شد ...
statement
U
گفته
dicta
U
گفته
doctrine
U
گفته
sentences
U
گفته
sentencing
U
گفته
sentence
U
گفته
pre arrange
U
قبلا قرارگذاشتن
prerecord
U
قبلا ضبط
beforehand
U
قبلا اماده
prepay
U
قبلا پرداختن
i went before
U
من قبلا` رفتم
heretofore
U
سابقا قبلا
prescient
U
قبلا اگاه
foretoken
U
قبلا اگاهانیدن
presentient
U
قبلا مستعد
presentient
U
قبلا متوجه
missatement
U
گفته نادرست
that was said above
که دربالا گفته شد
maxims
U
گفته اخلاقی
spoken
U
گفته شده
tags
U
گفته مبتذل
tag
U
گفته مبتذل
told
U
گفته شده
that was said above
U
که درفوق گفته شد
said
U
گفته شده
to leave unsaid
U
نا گفته گذاردن
laconism
U
گفته پر مغز
unsay
U
گفته نشدن
bywords
U
گفته اخلاقی
It is being said that ...
U
گفته می شود که ...
ipso dixit
U
گفته محض
he is said to have fled
U
گفته اند
byword
U
گفته اخلاقی
termed
<adj.>
<past-p.>
U
گفته شده
statement
U
گفته بیانیه
stated
<adj.>
<past-p.>
U
گفته شده
so saying
U
اینرا گفته
named
<adj.>
<past-p.>
U
گفته شده
maxim
U
گفته اخلاقی
statements
U
گفته بیانیه
ipsedixit
U
گفته محض
mentioned
<adj.>
<past-p.>
U
گفته شده
prenominate
U
قبلا نامبرده شده
preview
U
قبلا رویت کردن
prepossess
U
قبلا بتصرف اوردن
prifixal
U
قبلا تعیین کردن
pretypify
U
قبلا اعلام کردن
prenominate
U
قبلا ذکر کردن
prime
U
قبلا تعلیم دادن
previews
U
قبلا رویت کردن
primes
U
قبلا تعلیم دادن
prifix
U
قبلا تعیین کردن
preselect
U
قبلا انتخاب کردن
presanctified
U
قبلا تقدیس شده
predetermine
U
قبلا مقدر کردن
prerecord
U
قبلا ثبت کردن
pretreat
U
قبلا معالجه کردن
primed
U
قبلا تعلیم دادن
preconceive
U
قبلا تصور کردن
preordain
U
قبلا مقرر داشتن
pretypify
U
قبلا نشان دادن
advance
U
قبلا تجهیز شده
predesignate
U
قبلا تعیین شده
predestine
U
قبلا تعیین کردن
premonish
U
قبلا برحذر داشتن
as previously agreed upon
<adv.>
U
همینطور که قبلا موافقت شد
preform
U
قبلا تصمیم گرفتن
predetermine
U
قبلا تعیین کردن
predigest
U
قبلا هضم کردن
preexist
U
قبلا وجود داشتن
I have a reservation.
من قبلا رزرو کردم.
preform
U
قبلا بشکل دراوردن
prenominate
U
قبلا ذکر شده
preconceive
U
قبلا عقیده پیداکردن
preassigned
U
قبلا تعیین شده
advancing
U
قبلا تجهیز شده
advancing
U
قبلا تهیه شده
advances
U
قبلا تجهیز شده
to prerecord
U
قبلا ضبط کردن
advances
U
قبلا تهیه شده
advance
U
قبلا تهیه شده
pre appoint
U
قبلا معین کردن
prearrange
U
قبلا ترتیب دادن
prearrange
U
قبلا تهیه کردن
preform
U
قبلا تشکیل دادن
forearm
U
قبلا اماده کردن
foresees
U
قبلا تهیه دیدن
preheats
U
قبلا گرم کردن
preheats
U
قبلا حرارت دادن
foresee
U
قبلا تهیه دیدن
as already mentioned
<adv.>
U
همانطور که قبلا ذکر شد
preheated
U
قبلا حرارت دادن
preheat
U
قبلا گرم کردن
preheat
U
قبلا حرارت دادن
as previously mentioned
<adv.>
U
همانطور که قبلا اشاره شد
prepaid
U
قبلا" پرداخت شده
as already mentioned
<adv.>
U
همانطور که قبلا اشاره شد
destine
U
قبلا انتخاب کردن
as previously mentioned
<adv.>
U
همانطور که قبلا ذکر شد
forearms
U
قبلا اماده کردن
preheated
U
قبلا گرم کردن
forespeak
U
قبلا اماده کردن
direct oration
U
گفته یا قول مستقیم
afore-mentioned
<adj.>
U
گفته شده در بالا
It is an old saying that …
U
از قدیم گفته اند که ...
aforementioned
<adj.>
U
گفته شده در بالا
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
above-quoted
<adj.>
U
گفته شده در بالا
above-mentioned
<adj.>
U
گفته شده در بالا
foregoning
U
پیش گفته شده
ipsedixit
U
خود او گفته است
aforesid
U
پیش گفته شده
ipso dixit
U
او خود گفته است
it is truly said
U
راست گفته اند
it is well said
U
خوب گفته اند
d. of a statement
U
تکذیب گفته ایی
above said
U
بالا گفته شده
divers statements
U
گفته هایی چند
abovementioned
<adj.>
U
گفته شده در بالا
If only you had told me .
U
کاش به من گفته بودی
predicting
U
قبلا پیش بینی کردن
preassigned
U
قبلا تخصیص داده شده
preset
U
قبلا چیدن و قرار دادن
preconcert
U
قبلا فرار ومدار گذاردن
predicts
U
قبلا پیش بینی کردن
predict
U
قبلا پیش بینی کردن
recant
U
گفته خود را تکذیب کردن
It needs to be said that ...
U
لازم هست که گفته بشه که ...
ipsissima verba
U
عین بیانات و گفته شخص
Enough has been said!
U
به اندازه کافی گفته شده!
dictums
U
گفته افهار نظر قضایی
dictum
U
گفته افهار نظر قضایی
in proof of his statement
U
برای اثبات گفته خود
in p of my statement
U
برای اثبات گفته خودم
recants
U
گفته خود را تکذیب کردن
recanting
U
گفته خود را تکذیب کردن
indirect oration
U
گفته یا قول غیر مستقیم
on cne's own initiative
U
بی انکه کسی گفته باشد
Actions speak louder than words .
U
دو صد گفته چونیم کردار نیست
recanted
U
گفته خود را تکذیب کردن
I told you , didnt I ?
U
من که بتو گفتم ( گفته بودم )
forebode
U
قبلا بدل کسی اثر کردن
postpaid
U
مخارج پستی قبلا پرداخت شده
prevue
U
قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
pre
U
آنچه قبلا توافق شده است
preexist
U
ازلی بودن قبلا موجود شدن
preordain
U
قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
thereinbefore
U
در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
predefined
U
آنچه قبلا معرفی شده است
pre-
U
آنچه قبلا توافق شده است
checksum
U
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total
U
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
per
U
طبق جزئیات که در مشخصات گفته شده
non collegiate
U
در باب شاگردی گفته میشود بی دانشکده
action speaks louder than words
<proverb>
U
دو صد گفته چون نیم کردار نیست
to repeat oneself
U
کاریا گفته خودرا تکرار کردن
undershot
U
درباب چرخی گفته میشود) که اب اززیرانرابگرداند
What you say is true in a sense .
U
گفته شما به معنایی صحیح است
it say in the bible that
U
درکتاب مقدس گفته شده است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com