Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
height money
U
اضافه بهای کار در ارتفاع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cost plus
U
اضافه بر بهای تمام شده
superelevation
U
بلندی بر اضافه ارتفاع
dumping
U
صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
reduced price
U
بهای کاسته بهای تخفیف دار
drop height
U
ارتفاع عمودی هواپیما تامنطقه پرش ارتفاع هواپیمادر نقطه بارریزی
barometric altimeter
U
ارتفاع سنج بارومتری ارتفاع سنجی که با فشار جو کار میکند
descentheight
U
ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
flare dud
U
گلوله اتمی که در ارتفاع بیش از ارتفاع پیش بینی شده منفجر میشود
terrain clearance
U
حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
sextant altitude
U
ارتفاع اندازه گیری شده ستارگان ارتفاع سکستانتی
pressure altitude
U
ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
pile height
U
ارتفاع پرز
[این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
overtime
U
وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
altitude separation
U
اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
absolute altimeter
U
ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
safe altitude
U
ارتفاع تامین ارتفاع بی خطر
maximum ordinate
U
حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
transition altitude
U
ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
ocant altitude
U
ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
command altitude
U
ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
low altitude
U
ارتفاع کم ارتفاع پست
altitude height
U
سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
low airburst
U
ترکش هوایی در ارتفاع کم ترکش در ارتفاع پایین
apparent altitude
U
ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
for
U
به بهای
at a low price
U
بهای کم
break up price
U
بهای تصفیه
money worth
U
بهای پول
nominal price
U
بهای اسمی
nominal value
U
بهای اسمی
reduced price
U
بهای نازل
reserve price
U
بهای قطعی
resonable price
U
بهای عادله
unit price
U
بهای واحد
trade price
U
بهای تجارتی
probability cost
U
بهای احتمالی
conversion price
U
بهای تبدیل
cash price
U
بهای نقدی
cost of construction
U
بهای ساختمان
break up price
U
بهای انحلال
book value
U
بهای دفتری
all in price
U
بهای کامل
fee
U
بهای واحد
fancy price
U
بهای گزاف
at a great penny worth
U
به بهای زیاد
face value
U
بهای اسمی
fancy price
U
بهای تفننی
bombing height
U
ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
above par
U
بالاتر از بهای اسمی
contratual rent
U
اجاره بهای مقطوع
retail price
U
بهای خرده فروشی
eric
U
خون بهای ایرلندی
below par
U
کمتر از بهای اسمی
par
U
بهای رسمی سهم
declared value
U
بهای اعلام شده
resale price
U
بهای خرده فروشی
spot price
U
بهای جنس در معامله نقدی
to take something off and pric
U
اندکی از بهای چیزی کاستن
to mark down an article
U
بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
upset price
U
کمترین بهای مقطوع درهراج
the price was not reasonable
U
بهای ان معقول بنظر نمیرسید
reserve price
U
قیمت نهایی بهای قطعی
to mark good
U
بهای کالا را در روی ان نوشتن
cost and freight
U
قیمت و بهای حمل و نقل
share list
U
صورت بهای سهام شرکتها
dispraise
U
از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
coinage
U
طبقه بندی بهای مسکوک
to compound
U
قسطی پرداختن
[کمتراز بهای اصلی]
the price was not reasonable
U
بهای گزافی بران گذاشته بودند
write down
U
تنزل دادن بهای اسمی سهام
revalorization
U
اعاده پول کشور به بهای نخستین خود
price as natural ice
U
یخ ساختگی بهمان بهای یخ طبیعی فروخته میشد
at par
U
قیمت ثابت انتقال ارز به بهای اسمی
how is sugar
U
بهای قندچیست قند درچه حال است
exmeridian altitude
U
ارتفاع فوق نصف النهاری هواپیما ارتفاع نصف النهاری
write down
U
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
prohibitive price
U
بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند
unearned increment
U
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
unearned icremrnt
U
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
unpriced
U
درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
altitude azimuth
U
عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
height datum
U
سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
mean sea level
U
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
checksum
U
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total
U
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
accretion
U
افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
elevations
U
ارتفاع
elevation
U
ارتفاع
height
U
ارتفاع
depths
U
ارتفاع
depth
U
ارتفاع
low level
U
در ارتفاع کم
line height
U
ارتفاع خط
heights
U
ارتفاع
low
U
کم ارتفاع کم
contour lines
U
خط هم ارتفاع
altitude
U
ارتفاع
altitudes
U
ارتفاع
apparent celestiallatitude
U
ارتفاع
attack altitude
U
ارتفاع تک
sawed off
U
کم ارتفاع
apothem
U
ارتفاع
x height
U
ارتفاع x
low-rise
U
کم ارتفاع
feminality
U
طبیعت زنانه زیورهایاچیزهای بی بهای زنانه
hypsometer
U
ارتفاع پیما
riser
U
ارتفاع پله
hypsometer
U
ارتفاع سنج
flange depth
U
ارتفاع لبه
altimeters
U
ارتفاع سنج
computed altitude
U
ارتفاع محسوب
elevator gear
U
گردونه در ارتفاع
altimeters
U
ارتفاع یاب
low cloud
U
ابرهای کم ارتفاع
low altitude
U
ارتفاع پایین
humble
U
بدون ارتفاع
humblest
U
بدون ارتفاع
jump altitude
U
ارتفاع پرش
high altitude
U
از ارتفاع زیاد
height of fill
U
ارتفاع خاکریز
levelled
U
سطح ارتفاع
levels
U
سطح ارتفاع
height of centers
U
ارتفاع مرکز
hight of burst
U
ارتفاع ترکش
height of burst
U
ارتفاع ترکش
height clearance
U
ارتفاع مجاز
head pressure
U
ارتفاع فشاری
height of site
U
ارتفاع ایستگاه
height of rise
U
ارتفاع ابگیر
height of rise
U
ارتفاع برجستگی
altitudes
U
ارتفاع هواپیما
height overall
U
ارتفاع ساختمان
height of site
U
ارتفاع پایگاه
level
U
سطح ارتفاع
barometer
U
ارتفاع سنج
height of eye
U
ارتفاع راصد
barometers
U
ارتفاع سنج
leveled
U
سطح ارتفاع
altitude
U
ارتفاع هواپیما
take a sight
U
ارتفاع گرفتن
altimeter
U
ارتفاع یاب
bankful
U
ارتفاع لبریزی
altitude sickness
U
ناخوشی ارتفاع
cruising altitude
U
ارتفاع پرواز
barometric
U
ارتفاع سنجی
height adjustment
میزان ارتفاع
quadrat
U
ارتفاع سنج
head
U
ارتفاع فشاری
levelling
U
ارتفاع یابی
pressure head
U
ارتفاع فشار
depth of abutting gap faces
U
ارتفاع شکاف
rise
U
ارتفاع پله
safe altitude
U
ارتفاع امن
rises
U
ارتفاع پله
ceilings
U
ارتفاع ابر
superelevation
U
ارتفاع زیاد
high altitude
U
ارتفاع زیاد
suction lift
U
ارتفاع مکش
studding
U
ارتفاع اتاق
astro altitude
U
ارتفاع نجومی
total suction head
U
ارتفاع کل مکشی
vertical interval
U
اختلاف ارتفاع
altimeter
U
ارتفاع سنج
critical altitude
U
ارتفاع بحرانی
critical height
U
ارتفاع بحرانی
depth of tooth
U
ارتفاع دندانه
hauteur
U
ارتفاع غرور
observed altitude
U
ارتفاع حقیقی
drop altitude
U
ارتفاع بارریزی
cam throw
U
ارتفاع منحنی
flyby
U
پرواز در ارتفاع کم
flybys
U
پرواز در ارتفاع کم
flypast
U
پرواز در ارتفاع کم
flypasts
U
پرواز در ارتفاع کم
absolute altitude
U
ارتفاع مطلق
effective depth
U
ارتفاع مفید
effective length of strut
U
ارتفاع کمانش
net head
U
ارتفاع موثر
cam throw
U
ارتفاع بادامک
optimum height
U
حداکثر ارتفاع
percolation head
U
ارتفاع نفوذ
discharge head
U
ارتفاع تخلیه
bombing height
U
ارتفاع بمباران
ceiling
U
ارتفاع ابر
headroom
U
ارتفاع ساختمان
drop altitude
U
ارتفاع پرش
high jump
U
پرش ارتفاع
optimum height
U
ارتفاع مطلوب
extra
<adj.>
U
اضافه
augmentation
U
اضافه
special
<adj.>
U
اضافه
extra
U
اضافه
excesses
U
اضافه
excess
U
اضافه
overplus
U
اضافه
plusage
U
اضافه
plussage
U
اضافه
additions
U
اضافه
addition
U
اضافه
extras
U
اضافه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com