Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
producer surplus
U
اضافه ارزش تولید کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ended
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
capital gain
U
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
value added
U
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
premiums
U
اضافه ارزش
premium
U
اضافه ارزش
capital gains
U
اضافه ارزش سرمایه
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
forfeiture of premiums
U
ضرر اضافه ارزش سهام
premium statement
U
صورت اضافه ارزش سهام
net worth tax
U
مالیات بر اضافه ارزش دارائی
collection of premiums
U
وصول اضافه ارزش سهام
overproduction
U
اضافه تولید
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
standard product cost
U
ارزش تولید استاندارد
marginal value product
U
ارزش تولید نهائی
piece production cost
U
ارزش تولید قطعه
value of marginal product of capital
U
ارزش تولید نهائی سرمایه
value of marginal product of labor
U
ارزش تولید نهائی کار
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
intensive cultivation
U
اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
spermary
U
غده تولید کننده منی محل تولید منی
joined
U
دستور تولید فایل جدید که از یک فایل اضافه شده به دیگری بدست می آید
joins
U
دستور تولید فایل جدید که از یک فایل اضافه شده به دیگری بدست می آید
offset
U
مقدار اضافه شدنی به آدرس پایه برای تولید آدرس اندیس نهایی
join
U
دستور تولید فایل جدید که از یک فایل اضافه شده به دیگری بدست می آید
offsetting
U
مقدار اضافه شدنی به آدرس پایه برای تولید آدرس اندیس نهایی
the producer and the consumer
U
تولید کننده و مصرف کننده
modes
U
عملیات ریاضی اعشاری که در آن عددی غیر از صفر به عدد با کمترین ارزش اضافه میشود در حین نرمال سازی عدد اعشاری
mode
U
عملیات ریاضی اعشاری که در آن عددی غیر از صفر به عدد با کمترین ارزش اضافه میشود در حین نرمال سازی عدد اعشاری
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
producers
U
تولید کننده
progenitive
U
تولید کننده
productive
U
تولید کننده
manufacturer
U
تولید کننده
manufacturers
U
تولید کننده
producer
U
تولید کننده
producer surplus
U
مازاد تولید کننده
pistillate
U
تولید کننده مادگی
gonocyte
U
سلول تولید کننده
marginal producer
U
تولید کننده نهائی
producers
U
تولید کننده مولد
rational producer
U
تولید کننده منطقی
producer's risk
U
ریسک تولید کننده
genies
U
تولید کننده تناسلی
manufacturer
U
تولید کننده سازنده
reproducer
U
دوباره تولید کننده
suppliers
U
شرکت تولید کننده
genie
U
تولید کننده تناسلی
manufacturers
U
تولید کننده سازنده
producer
U
تولید کننده مولد
supplier
U
شرکت تولید کننده
half
U
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
smokey the bear
U
وسیله تولید کننده دود
absorbefacient
U
تولید کننده عمل جذب
toxicogenic
U
تولید کننده محصولات سمی
oil rich countries
U
کشورهای ثروتمند تولید کننده نفت
producers
U
شخص یا شرکت یا کشور تولید کننده
producer
U
شخص یا شرکت یا کشور تولید کننده
g.d.p deflator
U
تعدیل کننده تولید ناخالص داخلی
bilge blocks
U
قسمتهای تولید کننده فشار دریایی
homogonous
U
تولید کننده اولاد شبیه به والدین
overtime
U
وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
middlemen
U
کسی که کالارا از تولید کننده خریده به مغازه دار می فروشد
middleman
U
کسی که کالارا از تولید کننده خریده به مغازه دار می فروشد
homogamic
U
تولید نسل کننده بوسیله مقارت باهم جنس خود
homogamous
U
تولید نسل کننده بوسیله مقارت باهم جنس خود
countervailing power
U
مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود
motorola
U
تولید کننده قط عات الکترونیکی شامل پردازندههای کامپیوتری Apple Macintosh
COMPAQ
U
شرکت کامپیوتر شخصی آمریکایی که اولین تولید کننده برای IBMPC بود
wrming message
U
پیام تشخیصی که توسط کامپایلر برای اگاهی استفاده کننده تولید میشود
pcm
U
شرکت تولید کننده تختههای جانبی که سازگار کامپیوتر تولیدکننده دیگر باشند
homogeneous computer network
U
شبکهای که از ماشینهای مشابه ساخته شده است که با هم سازگارند یا از یک تولید کننده هستند
licences
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licence
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
book value
U
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
ad valorem
U
به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
texts
U
وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
text
U
وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
neoclassical theory of value
U
تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
generic
U
که با کل وسایل سخت افزاری و نرم افزاری یک تولید کننده سازگار باشد
systems analysis
U
ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
pseudo random
U
سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده اعداد تصادفی
Hayes Corporation
U
تولید کننده مودم که زبان کنترل استاندارد برای مودم ها ایجاد میکند
chaff
U
وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار نوارهای منعکس کننده امواج رادار
carries
U
عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
carried
U
عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
carry
U
عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
carrying
U
عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
bumblebee
U
تولید کننده ارتعاش صوتی نوسان ساز صوتی
bumblebees
U
تولید کننده ارتعاش صوتی نوسان ساز صوتی
spooler
U
برنامه یا دستگاه جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد تا به هنگام انجام کار دیگر نسخه چاپی روی چاپگر تولید کندجمع کننده
axiological
U
وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value
U
بدون ارزش واقعی بی ارزش
cartel
U
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartels
U
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
carry
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
dependent
U
غیر استاندارد یا چیزی که روی سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده دیگر بدون متغیر قابل استفاده نیست
rhizogenic
U
تولید کننده ریشه ریشه اور
rhizogenetic
U
تولید کننده ریشه ریشه اور
sudorific
U
عرق اور تولید کننده عرق
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
self-
U
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
shelf life
U
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
currency devaluation
U
کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
c & f
U
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
market socialism
U
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
checksum
U
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total
U
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap
U
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
producers burden of tax
U
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
in a. to
U
به اضافه
in addition to
<prep.>
U
به اضافه
increased
U
اضافه
spare
U
اضافه
increase
U
اضافه
spared
U
اضافه
addition
U
اضافه
extras
U
اضافه
extra-
U
اضافه
extra
U
اضافه
extra
<adj.>
U
اضافه
special
<adj.>
U
اضافه
additions
U
اضافه
plussage
U
اضافه
overplus
U
اضافه
increscent
U
اضافه
augmentation
U
اضافه
excess
U
اضافه
surpluses
U
اضافه
surplus
U
اضافه
increases
U
اضافه
plusage
U
اضافه
excesses
U
اضافه
service charge
U
اضافه کار
preposition
U
حرف اضافه
prepositions
U
حرف اضافه
genitive
U
حالت اضافه
over load
U
اضافه بار
excesses
U
اضافه مازاد
added to that
U
اضافه بران
imburse
U
اضافه کردن
superimposable
U
اضافه شدنی
superimposable
U
قابل اضافه
overtime
U
اضافه کار
overtime
U
اضافه کاری
added
U
اضافه شده
subjoin
U
اضافه کردن
append
U
اضافه کردن
excess
U
اضافه مازاد
overcharging
U
اضافه هزینه
adding
U
اضافه کردن
surtax
U
اضافه مالیات
overloading
U
اضافه بارگذاری
overloading
U
بارگذاری اضافه
add
U
اضافه کردن
step up
U
اضافه کردن
overshoots
U
اضافه جهش
accessing
U
الحاق اضافه
overshooting
U
اضافه جهش
overshoot
U
اضافه جهش
accesses
U
الحاق اضافه
accessed
U
الحاق اضافه
adds
U
اضافه کردن
overpotential
U
اضافه ولتاژ
overtimer
U
اضافه کار کن
overvoltage
U
اضافه ولتاژ
overcharges
U
اضافه هزینه
add
U
اضافه کردن
overcharged
U
اضافه هزینه
overpopulation
U
اضافه جمعیت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com