English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
economic principles U اصول اقتصادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
economization U رعایت اصول اقتصادی
Other Matches
e c e U کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
economic nationalism U ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
Economic expert [A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany] U حکیم اقتصادی [ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
sanitize U مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
economic liberalism U مکتب ازادی اقتصادی لیبرالیسم اقتصادی
economic aggregates U مجموعههای اقتصادی ارقام کلی اقتصادی
antinomian U مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
economic imperialism U جهانخواری اقتصادی امپریالیسم اقتصادی
dynamic condition U شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
quarterly journal of economics U مجله اقتصادی سه ماهه مجله اقتصادی که هر سه ماه یک بار منتشر میشود
business cycle U دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
economic and social council U شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
economic order quantity U کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
autarky U خود بسی اقتصادی خود کفایی اقتصادی
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
ism U : اصول
teaching U اصول
doctrines U اصول
teachings U اصول
roots U اصول
technic U اصول
nitty-gritty U اصول
ism U اصول
principles U اصول
doctrine U اصول
tenet U اصول
root U اصول
principles of religion U اصول مذهب
neodoxy U اصول نوین
technics U اصول فنی
nazism U اصول نازی
naziism U اصول نازی
systems U اصول وجود
prineipal parts U اصول فعل
monopolosm U اصول انحصار
roots and branches U اصول وفروع
rational principle U اصول عقلیه
relativity principles U اصول نسبیت
technological U اصول فنی
tenets U اصول مسلم
dogmas U اصول عقاید
tenet U اصول مرام
systems U روش اصول
system U اصول وجود
functional U اصول مبادی
system U روش اصول
principles of economy U اصول اقتصاد
principles of economics U اصول اقتصاد
abolitionist U اصول بردگی
grimacing U ادا و اصول
grimaces U ادا و اصول
grimaced U ادا و اصول
grimace U ادا و اصول
dogma U اصول عقاید
technologically U اصول فنی
methodologies U علم اصول
mormonism U اصول mormon ها
kinesiology U اصول مکانیزم
constitutionalism U اصول مشروطیت
copernician system U اصول کپرنیک
accounting principles U اصول حسابداری
theories U اصول نظری
theory U اصول نظری
creationism U اصول افرینش
denial measures U اصول ممانعت
monopolism U اصول انحصار
doctrine U اصول حکمت
politics U اصول سیاسی
doctrines U اصول حکمت
methodology U علم اصول
banking principles U اصول بانکداری
general principles U اصول کلی
mutualism U اصول همکاری
communism U اصول اشتراکی
chung shin U اصول تکواندو
modernism U اصول امروزی
Catholicism U اصول مذهب کاتولیکی
unparliamentary U برخلاف اصول پارلمانی
rationale U توضیح اصول عقاید
principles of islamic economics U اصول اقتصاد اسلامی
mouthed U ادا و اصول در اوردن
scientifically U موافق اصول علمی
planning principles U اصول برنامه ریزی
mutualist U طرفدار اصول همدستی
moralists U معتقد به اصول اخلاق
principle of civil litigation U اصول محاکمات مدنی
mouthing U ادا و اصول در اوردن
principle of criminal procedure U اصول محاکمات جزائی
moralist U معتقد به اصول اخلاق
manichaeanism U اصول فلسفه مانی
individualism U اصول استقلال فردی
mouth U ادا و اصول در اوردن
revivalism U اصول بیداری مذهبی
principles of economics U اصول علم اقتصاد
pauli U اصول مذهبی پولس
monarchism U اصول سلطنت مستقل
mouths U ادا و اصول در اوردن
psychologism U پیروی از اصول روانی
Euclid's Elements U اصول اقلیدس [ریاضی]
Euclid's Elements U اصول اقلیدس [ریاضی]
civil procedure U اصول محاکمات حقوقی
fascism U اصول عقاید فاشیست
ex post facto U شامل اصول گذشته
fourteen points U اصول چهارده گانه
modernism U اصول تجدد نوگرایی
code of procedure U قانون اصول محاکمات
democratism U اصول حکومت ملی
ethics U اصول اخلاقی اخلاقیات
unnatural U بر خلاف اصول طبیعت
counter current principle U اصول جریان متقابل
Protestantism U اصول ایین پروتستانت
to pull a wry face U اداو اصول دراوردن
hierarchism U اصول سلسله مراتب
to do v to one's principles U برخلاف اصول خودرفتارکردن
gradualism U رعایت اصول تدریج
musically U مطابق اصول موسیقی
household art U اصول خانه داری
probity U پیروی دقیق از اصول
unnaturally U بر خلاف اصول طبیعت
liberalism U اصول ازادی خواهی
hedonics U اصول خوشی ولذت
image shearing principle U اصول برش تصویر
sail close to the wind U اندکی از اصول تجاوزکردن
principled U دارای اصول وعقاید
asceticism U اصول ریاضت و مرتاضی
anticonstitutional U مخالف اصول مشروطیت
anomy U بی توجهی به اصول دین
anomie U بی توجهی به اصول دین
telephone switching technique U اصول اتصالات تلفنی
technically U مطابق اصول فنی
naturalistic U موافق با اصول طبیعی
collectivism U اجرای اصول اشتراکی درزندگی
inartistic U فاقد اصول هنری بی هنر
collectivist U هواخواه اصول اجتماعی درزندگی
kinesiological principle U اصول حرکت شناختی بدن
evolutionism U اصول ترقی و تکامل تدریجی
encyclopaedism U اصول نویسندگان دایره المعارف
democratically U بر طبق اصول حکومت ملی
feudalist U طرفدار اصول ملوک الطوایف
spiritualist U طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
anglicanism U اصول و انتقادات کلیسای انگلیس
spiritualists U طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
accidence U حادثه اصول صرف و نحو
independency U اصول استقلال کلیساهای محلی
revivalist movement U جنبش اصول بیداری مذهبی
they are t of their doctrines U اصول خودرامحکم نگاه می دارند
rascalism U اصول بی شرفی وحقه بازی
techniques U اصول مهارت روش فنی
technique U اصول مهارت روش فنی
literacy U فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
principled U اصولی پای بند اصول
sansculottism U پیروی از اصول انقلاب افراطی
syndicalism U پیروی از اصول اتحادیه صنفی
the low of criminal procedure U قانون اصول محاکمات جزایی
they are t of their doctrines U موافب اصول خودمی باشند
unmorality U عدم مراعات اصول اخلاقی
illiberal U متعصب مخالف اصول ازادی
modernist U هوا خواه اصول امروزی
sanitation U مراعات اصول بهداشت بهسازی
moral philosophy U اصول اخلاق ایین رفتار
modernists U هوا خواه اصول امروزی
moralism U رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
hockey U چوگان بازی با اصول فوتبال
vigilantism U پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
to preach moral principles U اصول اخلاقی را وعظ و تلقین کردن
essenism U اصول یازندگی راهبان قدیم یهود
prettyism U اصول رعایت قشنگی درهنرهاو ادبیات
trade unionism U پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
fusionist U هواخواه اصول پیوستگی وسازش در سیاست
one of the [basic] fundamental tenets of democracy U یکی از اصول پایه [اساسی] دموکراسی
convictism U اصول گماشتن گناهکاران بکارهای سخت
toryism U اصول وعقاید حزب محافظه کار
idols of the theatre U اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
feudalism U سیستم اقطاعداری اصول ملوک الطوایفی
ground U بگل نشاندن اصول نخستین را یاددادن
individualism U اصول ازادی فردی در سیاست واقتصاد
insurrectionism U اصول یاغی گری یا طرفداری ازشورش
legitimist U هواخواه اصول سلطنت با حق مشروع یا ارثی
presbyteral U طرفدار اصول پرسبیتری وابسته به کشسش ها
physico theology U حکمت الهی موافق اصول طبیعی
accounting U اصول حسابداری برسی اصل و فرع
economies U اقتصادی
economy U اقتصادی
economic U اقتصادی
economical U اقتصادی
socio economic U اقتصادی
EBNF U روش انعط اف پذیر بیان اصول زبان
romanism U اصول عقاید کلیسای کاتولیک معتقدات کاتولیکی
ultimogeniture U اصول رسیدن میراث به فرزند کهتر حق کهتری
methodize U در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
truck system U اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
time the essence of the contract U مدت در حالی که از اصول اساسی عقد باشد
feudality U تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
economic potential U قدرت اقتصادی
economic policy U سیاست اقتصادی
economic potential U نیروی اقتصادی
economic power U قدرت اقتصادی
economic plan U برنامه اقتصادی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com