Perdic | اصلا جواب نداد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	He answered nothing. U	اصلا جواب نداد

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	He didnt return (acknowledge) my greetings. U	جواب سلام مرا نداد
	It never occurred again.	دیگر رخ نداد.
	He gave the inemy no respite . U	به دشمن مهلت نداد
	it did not meet our views U	منظور مارا انجام نداد نظرماراتامین نکرد
	rat out on <idiom> U	مجبور کردن شخص به کاری که دوست نداد
	irresponsive U	جواب ندهنده بی جواب
	ever- U	اصلا
	ever U	اصلا
	initially U	اصلا"
	in no case U	اصلا
	originally U	اصلا"
	radically U	اصلا
	none U	اصلا
	no-no U	اصلا نه
	possibly U	اصلا"
	to start with U	اصلا
	nix U	اصلا
	on no account U	اصلا
	materially U	اصلا"
	to begin with U	اصلا
	by birth U	اصلا
	fundamentally U	اصلا"
	essentially U	اصلا"
	mainly U	اصلا"
	cardinally U	اصلا"
	in the main U	بیشتر اصلا
	why on earth U	اصلا چرا
	to not feel hungry [to not like having anything] U	اصلا اشتها نداشتن
	he is of greek origin U	اصلا یونانی است
	anything <adv.> U	هیچ چیز [اصلا]
	by some means or other <adv.> U	هیچ چیز [اصلا]
	It is ridicrlous . I t is a farce . U	اصلا" مسخره است
	There was absolutely no point in her going . U	رفتن او اصلا" موردی نداشت
	Money is no object at all . U	پول اصلا" مطرح نیست
	I didnt relize what was going on . U	اصلا" نفهمیدم چه خبر است
	Forget it . dont give it a thought . U	اصلا"فکرش راهم نکن
	Nothing is further from my mind than marriage . U	اصلا" فکر ازدواج نیستم
	to not give a toss about something [British E] U	برایشان اصلا مهم نباشد.
	to not give a stuff about something [British E] U	برایشان اصلا مهم نباشد.
	to not give a hoot in hell for something U	برایشان اصلا مهم نباشد.
	to not lift a finger <idiom> U	اصلا هیچ کاری نکردن
	not on any account U	اصلا روی هیچ حسابی
	I don't [ couldn't ] give a damn about it. <idiom> U	برایم اصلا مهم نیست.
	It isn't anything like her. U	او [زن] اصلا همچنین رفتاری ندارد.
	The suggestion didn't go down very well with our boss. U	کارفرما این پیشنهاد را اصلا نپذیرفت.
	It is of no interest to me at all. U	من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
	Such a thing does not exist at all . U	چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
	I don't give a monkey's (fart)! [vulgar] <idiom> U	به ت.مم! [حرف رکیک و عامیانه] [اصلا اهمیت نمیدم]
	I don't give a fuck! [vulgar] <idiom> U	به ت.مم! [حرف رکیک و عامیانه] [اصلا اهمیت نمیدم]
	it is of doubtful proveance U	معلوم نیست اصلا از کجا امده است
	I don't give a damn shit! [vulgar] <idiom> U	به ت.مم! [حرف رکیک و عامیانه] [اصلا اهمیت نمیدم]
	I don't give a shit! [vulgar] <idiom> U	به ت.مم! [حرف رکیک و عامیانه] [اصلا اهمیت نمیدم]
	without lifting a finger U	بدون اینکه اصلا کاری بکند [اصطلاح روزمره]
	to not give a smeg about something [British E] U	برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
	If this is your problem , it is no problem , it is no problem . U	اگر گرفتاریت فقط اینست که اصلا" گرفتاری نیست
	to not give a shit about something U	برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
	to not give a damn about something [somebody] U	برای چیزی [کسی] اصلا مهم نباشد. [اصطلاح روزمره]
	riposted U	جواب
	whyŠthere is the answer U	در سر جواب
	in reply to U	در جواب
	recalcitrance U	جواب رد
	replied U	جواب
	recalcitrancy U	جواب رد
	replies U	جواب
	repost U	جواب
	resolvent U	جواب
	comebacks U	جواب
	comeback U	جواب
	reply U	جواب
	replying U	جواب
	responses U	جواب
	ripostes U	جواب
	riposting U	جواب
	riposte U	جواب
	rejoinders U	جواب
	response U	جواب
	antiphony U	جواب
	rejoinder U	جواب
	irreprovable U	بی جواب
	counterplea U	جواب رد
	brusque U	پیش جواب
	The wrong answer. U	جواب غلط
	reply paid /RP/ [reply prepaid] U	جواب قبول
	favourable U	جواب مساعد
	voice response U	جواب صوتی
	toss off <idiom> U	حاضر جواب
	answerable U	جواب دار
	undertaking U	جواب گو مسئول
	interlocutors U	جواب دهنده
	unanswerable U	جواب ناپذیر
	answers U	: جواب پاسخ
	undertaker U	جواب گو مسئول
	undertakers U	جواب گو مسئول
	A correct answer. U	جواب صحیح
	A straightforward answer. U	جواب سر راست
	have it <idiom> U	به جواب رسیدن
	answered U	: جواب پاسخ
	answering U	: جواب پاسخ
	to make a response U	جواب دادن
	nope U	جواب منفی
	reply paid U	جواب قبول
	counter memorial U	جواب یادداشت
	recitative U	جواب دادن
	respond U	جواب دادن
	question answer U	سئوال- جواب
	responds U	جواب دادن
	responded U	جواب دادن
	irrefragably U	بطور بی جواب
	send away U	جواب دادن
	auto answer U	خود جواب
	answer mode U	حالت جواب
	snip snap U	جواب زیرکانه
	interlocutor U	جواب دهنده
	answer U	: جواب پاسخ
	response position U	مکان جواب
	to give the mitten U	جواب کردن
	answer pennant U	پرچم جواب
	responsory U	جواب جماعت
	an abrupt answer U	جواب تند
	retorts U	جواب متقابل دادن
	retort U	جواب متقابل تلافی
	retort U	جواب متقابل دادن
	talk back <idiom> U	بی ادبانه جواب دادن
	have her cable U	لنگر جواب دادن
	rebut U	جواب متقابل دادن
	rebuts U	جواب متقابل دادن
	rebutted U	جواب متقابل دادن
	rebutting U	جواب متقابل دادن
	retorts U	جواب متقابل تلافی
	corespondent U	مسئول جواب گویی
	answer U	جواب احتیاج را دادن
	counterbid U	جواب خریداربه فروشنده
	counterclaim U	جواب به ادعای شاکی
	out in left field <idiom> U	از جواب صحیح دورشدن
	answering U	جواب احتیاج را دادن
	replies U	جواب شفاهی دفاعیه
	to accommodate U	[به نیازی] جواب دادن
	A crushing reply(retort). U	جواب دندان شکن
	answered U	جواب احتیاج را دادن
	To dismiss(sack,discharge)someone. U	کسی را جواب کردن
	In response (reply) to your letter. U	در جواب نامه تان
	to return a greeting U	جواب سلام دادن
	sockdolager U	اتمام حجت جواب
	unique solution U	جواب منحصر بفرد
	unansweable U	بی جواب تکذیب ناپذیر
	telephone responder U	جواب دهنده تلفن
	to meet U	[به نیازی] جواب دادن
	to comply [with] U	[به نیازی] جواب دادن
	reply U	جواب شفاهی دفاعیه
	sally U	جواب سریع و زیرکانه
	sallies U	جواب سریع و زیرکانه
	replying U	جواب شفاهی دفاعیه
	answers U	جواب احتیاج را دادن
	flea in one's ear <idiom> U	جواب دندان شکن
	repartee U	جواب شوخی امیز
	replied U	جواب شفاهی دفاعیه
	sockdologer U	اتمام حجت جواب
	Touché! U	خوب جواب دادی!
	answered U	جواب دادن از عهده برامدن
	answer U	جواب دادن از عهده برامدن
	answering U	جواب دادن از عهده برامدن
	answers U	جواب دادن از عهده برامدن
	Why don't you answer? U	چرا جواب نمی دهید؟
	refutative U	تکذیب کننده متضمن جواب رد
	refutatory U	تکذیب کننده متضمن جواب رد
	replies U	پاسخ دادن جواب کتبی
	bite the hand that feeds you <idiom> U	جواب خوبی را با بدی دادن
	reply U	پاسخ دادن جواب کتبی
	Please answer the telephone. U	لطفا" جواب تلفن را بدهید
	Answer me this question. U	جواب این سؤالم را بده
	replied U	پاسخ دادن جواب کتبی
	He was pressed for pressed for ad answer . U	به اوفشار آوردند تا جواب بدهد
	replying U	پاسخ دادن جواب کتبی
	A logical remark has no answer. <proverb> U	یرف یساب جواب ندارد .
	antiphony U	انعکاس یا جواب سرود وموسیقی
	improvisator U	بدیهه ساز حاضر جواب
	To take the salute. U	جواب سلام ( نظامی ) رادادن
	audio response device U	دستگاه جواب دهنده سمعی
	never to be at a loss for an answer U	همیشه حاضر جواب بودن
	meet some one's objections U	به ایرادات کسی جواب دادن
	countered U	جواب دادن معامله بمثل کردن با
	counter U	جواب دادن معامله بمثل کردن با
	We wI'll be notified(informed)of the results today. U	امروز جواب کار معلوم می شود
	To answer back. U	جواب دادن ( یکی بدو کردن )
	A sharp note(reply). U	نامه (جواب ) تند ( شدید اللحن )
	countering U	جواب دادن معامله بمثل کردن با
	responsor U	دستگاه گیرنده و جواب دهنده الکترونیکی
	replication U	جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
	responsive U	دارای عکس العمل سریع جواب گو
	the answer is right under your nose <idiom> U	جواب مثل روز روشن است
	This does not satisfy me. U	این جواب مرا قانع نمی کند
	There is just no comparison between canned vegetables and fresh ones. U	سبزیجات کنسرو شده و سبزیجات تازه اصلا قابل مقایسه نیستند.
	I can't make anything of it. U	من این را اصلا نمی فهمم [درک نمی کنم] .
	He has a negative attitude towards every thing . to oppose everything . U	اصلا" توی دهنش نه است ( بد بین ومنفی است )
	antiphon U	سرودی که بوسیله سرایندگان کلیسا در جواب دستهء دیگرخوانده میشود
	audio U	ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
	transponder U	دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
	transpondor U	دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
	menu display U	روش محاورهای ارتباط باسیستم کامپیوتری از طریق سوال و جواب یا انتخابهای چند گانه
	case U	تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد