Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
correction for attenuation
U
اصلاح برای کاهش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prolotherapy
U
اصلاح وتر یا عضوی بوسیله کاهش رویش وتکثیر سلولی
correction for guessing
U
اصلاح برای حدس
stud
U
حیوانی که برای اصلاح نژادنگهداری میشود
thinner
U
حلالی برای کاهش ویسکوزیته رنگها
compact
U
فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
compacted
U
فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
compacts
U
فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
compacting
U
فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
land plaster
U
صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
acoustic
U
فن صوتی که در بالای چاپگر برای کاهش صدا قرار دارد
inference
U
مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
inferences
U
مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
natural rate hypothesis
U
هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
acoustic
U
تابلوی صوتی که پشت رسانه برای کاهش صدا قرار دارد
gust alleviation
U
سیستم دینامیکی برای کاهش اثر تندبادهای قائم روی هواپیما
damping vane
U
پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
lightening hole
U
سوراخی که در قسمتی ازسازه که کمتر تحت تنش قراردارد برای کاهش وزن ایجادمیشود
tax friction
U
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning
U
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
long run
U
مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
metal deactivator
U
مادهای که برای کاهش امکان وقوع واکنشهاالکتروشیمیایی در تانک سیستم به سوختهای هیدروکربنی افزوده میشود
compression
U
روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
check plot
U
یک ترسیم قلمی که به طورخودکار توسط سیستم CADقبل از ایجاد خروجی نهایی برای اصلاح و ویرایش تصویری تولید شود
means ends analysis
U
نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
half life period
U
مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
tentering
U
دار کشی
[میخ کشی ]
[اینکار برای اصلاح کجی یا سره فرش صورت می گیرد.]
revising
U
اصلاح کردن اصلاح نمودن
revises
U
اصلاح کردن اصلاح نمودن
revise
U
اصلاح کردن اصلاح نمودن
text
U
کاهش فضای لازم در متن انتخابی , استفاده از یک کد برای نمایش بیشتر از یک حرف و حذف فضا بین علامتهای نقل قول و...
aircraft arresting hook
U
مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
texts
U
کاهش فضای لازم در متن انتخابی , استفاده از یک کد برای نمایش بیشتر از یک حرف و حذف فضا بین علامتهای نقل قول و...
modification kit
U
جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
slingshot
U
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshots
U
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
self correcting
U
خود بخود اصلاح شونده اصلاح کننده نفس خود
compensating relief valve
U
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
decreased
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
processor
U
پردازندهای که بین منبع ورودی و کامپیوتر مرکزی است , کار آن پردازش داده دریافتن برای کاهش بار کاری کامپیوتر اصلی است
wait state
U
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
wait condition
U
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
slutsky theorem
U
براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
decreased
U
کاهش دادن کاهش
decreases
U
کاهش دادن کاهش
decrease
U
کاهش دادن کاهش
retardation
U
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale
U
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
okuns law
U
براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
accelerationists
U
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
acid reduction
U
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
wage fund theory of wages
U
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
betterment
U
اصلاح
reconciliation
U
اصلاح
reforming
U
اصلاح
regeneration
U
اصلاح
improvements
U
اصلاح
reclamation
U
اصلاح
arrangement
U
اصلاح
emendation
U
اصلاح
shading
U
اصلاح
melioration
U
اصلاح
shavind
U
اصلاح
atonement
U
اصلاح
improvement
U
اصلاح
arrangements
U
اصلاح
revisions
U
اصلاح
amendments
U
اصلاح
amendment
U
اصلاح
modifiation
U
اصلاح
rehabilitation
U
اصلاح
rectification
U
اصلاح
modification
U
اصلاح
reconcilement
U
اصلاح اصلاح
repaired
U
اصلاح
repair
U
اصلاح
alternation
U
اصلاح
revision
U
اصلاح
reformation
U
اصلاح
reforms
U
اصلاح
reform
U
اصلاح
adjustments
U
اصلاح
correction
U
اصلاح
adjustment
U
اصلاح
reparation
U
اصلاح
arrangements
U
ترتیب اصلاح
amending
U
اصلاح کردن
amended
U
اصلاح کردن
altered
U
اصلاح کردن
alter
U
اصلاح کردن
altering
U
اصلاح کردن
to sct aright
U
اصلاح کردن
reformist
U
اصلاح طلب
reformist
U
اصلاح طلبانه
reformists
U
اصلاح طلب
meliorate
U
اصلاح کردن
reformists
U
اصلاح طلبانه
data modification
U
اصلاح داده ها
mender
U
اصلاح کننده
arrangement
U
ترتیب اصلاح
alters
U
اصلاح کردن
refornable
U
اصلاح پذیر
amender
U
اصلاح کننده
rectifier
U
اصلاح کننده
rectifier
U
وسیله اصلاح
accord
U
اصلاح کردن
modification
U
اصلاح مدل
modification
U
پیرایش اصلاح
reformation
U
اصلاح اساسی
reformism
U
اصلاح طلبی
modified
U
اصلاح شده
amendable
U
قابل اصلاح
ameliorable
U
قابل اصلاح
address modification
اصلاح آدرس
address modification
U
اصلاح نشانی
reconcilability
U
اصلاح پذیری
improvised
U
اصلاح شده
regenarate
U
اصلاح شده
betterment
U
اصلاح بهبود
accomodate
U
اصلاح کردن
rectify
U
اصلاح کردن
rectifies
U
اصلاح کردن
rectified
U
اصلاح کردن
corrector
U
اصلاح کننده
corrigibility
U
اصلاح پذیری
corrigible
U
اصلاح پذیر
mendable
U
اصلاح پذیر
right itself
U
اصلاح شدن
incorrigible
U
اصلاح ناپذیر
self correcting code
U
کد خود اصلاح
self improvement
U
اصلاح خود
correctives
U
اصلاح کننده
corrective
U
اصلاح کننده
reformable
U
اصلاح پذیر
renovation
U
اصلاح نوسازی
reclaimed
U
اصلاح شدن
reclaiming
U
اصلاح شدن
modifies
U
اصلاح کردن
modify
U
اصلاح کردن
modifying
U
اصلاح کردن
improvably
U
اصلاح پذیر
reclaim
U
اصلاح شدن
repent
U
اصلاح شدن
filed
U
اصلاح کردن
file
U
اصلاح کردن
improver
U
اصلاح کننده
emendator
U
اصلاح کننده
improvability
U
اصلاح شدنی
accords
U
اصلاح کردن
repented
U
اصلاح شدن
repenting
U
اصلاح شدن
accorded
U
اصلاح کردن
incorrigibility
U
اصلاح ناپذیری
repents
U
اصلاح شدن
yates correction
U
اصلاح یتیس
emended
U
اصلاح کردن
accommodated
U
اصلاح کردن
irreconcilability
U
اصلاح ناپذیری
reformatory
U
کانون اصلاح
revise
U
حک و اصلاح کردن
accommodate
U
اصلاح کردن
irreconcilableness
U
اصلاح ناپذیری
emends
U
اصلاح کردن
emending
U
اصلاح کردن
emend
U
اصلاح کردن
revises
U
حک و اصلاح کردن
accommodates
U
اصلاح کردن
eugenics
U
اصلاح نژاد
redress
U
اصلاح کردن
redressed
U
اصلاح کردن
redresses
U
اصلاح کردن
amend
U
اصلاح کردن
reclaims
U
اصلاح شدن
revising
U
حک و اصلاح کردن
reformatories
U
کانون اصلاح
modificatory
U
اصلاح امیز اصلاحی
modifiable
U
قابل اصلاح وتعدیل
She is constantly correcting me.
U
او
[زن]
دائما من را اصلاح می کند.
recoverable error
U
اشتباه قابل اصلاح
shaving
U
اصلاح صورت تراشی
revisional
U
چاپ اصلاح شده
interbreed
U
اصلاح نژاد کردن
reformers
U
مصلح اصلاح طلب
revised edition
U
چاپ اصلاح شده
irrecocilably
U
بطور اصلاح ناپذیر
reformer
U
مصلح اصلاح طلب
To get a haitcut.
U
اصلاح کردن (موی سر )
touch up
<idiom>
U
اصلاح کردن تغییرات
revised drawing
U
رسم اصلاح شده
incorrigibly
U
بطور اصلاح ناپذیر
solicitorship
U
اصلاح فیما بین
shaveling
U
ادم اصلاح کرده
reconciliation of two parties
U
اصلاح ذات البین
correctional custudy
U
روش اصلاح رفتار
eugenics
U
علم اصلاح نژادانسان
correctional institution
U
کانون اصلاح و تربیت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com