English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hypocorism U اصطلاح یا کلمه خودمانی وتصغیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vernacularism U کلمه یا اصطلاح بومی ومحلی
hyphens U فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphen U فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
logogriph U نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
search and replace U خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
worded U تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
word U تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
least significant bit U رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد.
statute at large U چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی
prefixes U کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
prefix U کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
augments U تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augmenting U تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augment U تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augmented U تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
worded U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
markers U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
marker U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
word U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
Persian rug U [فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.]
to rime one word with another U یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
ring shift U جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
hail fellow U خودمانی
familiar U خودمانی
intimating U خودمانی
intimate U خودمانی
intimated U خودمانی
intimates U خودمانی
unihibit U خودمانی
homey U خودمانی
throwaway U خودمانی
pally U خودمانی
familiarizing U خودمانی کردن
tamest U بیمزه خودمانی
taming U بیمزه خودمانی
tame U بیمزه خودمانی
familiarising U خودمانی کردن
hobnobs U دوستانه خودمانی
hobnobbing U دوستانه خودمانی
hobnobbed U دوستانه خودمانی
familiarizes U خودمانی کردن
nicknack U نام خودمانی
familiarize U خودمانی کردن
coze U صحبت خودمانی
tames U بیمزه خودمانی
hobnob U دوستانه خودمانی
tamer U بیمزه خودمانی
tamed U بیمزه خودمانی
familiarises U خودمانی کردن
familiarised U خودمانی کردن
familiarized U خودمانی کردن
nickname U نام خودمانی
klatsch U اجتماع خودمانی
nicknamed U نام خودمانی
nicknames U نام خودمانی
familial U خویشاوندی خودمانی
klatch U اجتماع خودمانی
nattered U حرف خودمانی
nattering U حرف خودمانی
sportswear U لباس خودمانی
pillow talk U صحبت خودمانی
folksy U دوستانه خودمانی
insiders U خودی خودمانی
natters U حرف خودمانی
insider U خودی خودمانی
natter U حرف خودمانی
nicknaming U نام خودمانی
homely U خودمانی وصمیمانه
hypocoristic U تصغیری و خودمانی
processor U ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
hypertext U روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
syllable U جزء کلمه مقطع کلمه
syllables U جزء کلمه مقطع کلمه
synonym U کلمه مترادف کلمه هم معنی
synonyms U کلمه مترادف کلمه هم معنی
lsb U رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
enclitic U متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
soft U محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
keyword U 1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
softer U محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
softest U محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
hypocorism U لقب خودمانی وبشروخی
unihibited U بی قید وبند خودمانی
dishabille U حالت خودمانی و بی رودربایستی
His manners are free and easy. U خیلی خودمانی است
shifted U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifts U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shift U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
softer U حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
softest U حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
soft U حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
cycles U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
grunter [Australian E] U زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
painted woman U زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
goer U زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
chippy U زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
tootsie U زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
bimbo U زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
to mount somebody U با کسی مقاربت جنسی کردن [اصطلاح رکیک] [اصطلاح روزمره]
to get one's comeuppance <idiom> U مزد عمل بد خود را گرفتن [اصطلاح مجازی] [اصطلاح روزمره]
to get caught up in something U در چیزی گیر کردن [افتادن] [گرفتار شدن] [اصطلاح روزمره] [اصطلاح مجازی]
Halt's Maul! [umgangssprachlich] <idiom> U ببند اون گاله رو! [اصطلاح روزمره] [اصطلاح رکیک]
Halt den Mund! <idiom> U ببند اون گاله رو! [اصطلاح روزمره] [اصطلاح رکیک]
Halt den Rand! [umgangssprachlich] <idiom> U ببند اون گاله رو! [اصطلاح روزمره] [اصطلاح رکیک]
Halt's Maul! [umgangssprachlich] <idiom> U دهنت رو ببند! [اصطلاح روزمره] [اصطلاح رکیک]
goer U زن سبک سر [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
Halt den Mund! <idiom> U دهنت رو ببند! [اصطلاح روزمره] [اصطلاح رکیک]
Halt den Rand! [umgangssprachlich] <idiom> U دهنت رو ببند! [اصطلاح روزمره] [اصطلاح رکیک]
Halt den Rand! [umgangssprachlich] <idiom> U قدقد نکن! [اصطلاح روزمره] [اصطلاح رکیک]
Halt den Mund! <idiom> U قدقد نکن! [اصطلاح روزمره] [اصطلاح رکیک]
Halt's Maul! [umgangssprachlich] <idiom> U قدقد نکن! [اصطلاح روزمره] [اصطلاح رکیک]
painted woman U فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
grunter [Australian E] U فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
tootsie U فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
bimbo U فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
chippy U زن سبک سر [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
grunter [Australian E] U زن سبک سر [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
chippy U فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
goer U فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
painted woman U زن سبک سر [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
bimbo U زن سبک سر [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
tootsie U زن سبک سر [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
Eat my shorts! [American E] <idiom> U گه بخور! [اصطلاح روزمره] [اصطلاح رکیک]
Halt den Rand! [umgangssprachlich] <idiom> U زر زر نکن! [اصطلاح روزمره] [اصطلاح رکیک]
Halt den Mund! <idiom> U زر زر نکن! [اصطلاح روزمره] [اصطلاح رکیک]
Eat shit ! <idiom> U گه بخور! [اصطلاح روزمره] [اصطلاح رکیک]
Halt's Maul! [umgangssprachlich] <idiom> U زر زر نکن! [اصطلاح روزمره] [اصطلاح رکیک]
Halt den Mund! <idiom> U خفه شو! [اصطلاح روزمره] [اصطلاح رکیک]
Halt's Maul! [umgangssprachlich] <idiom> U خفه شو! [اصطلاح روزمره] [اصطلاح رکیک]
Halt den Rand! [umgangssprachlich] <idiom> U خفه شو! [اصطلاح روزمره] [اصطلاح رکیک]
brass [British E] U پول [اصطلاح] [اصطلاح روزمره]
gelt U پول [اصطلاح] [اصطلاح روزمره]
moolah U پول [اصطلاح] [اصطلاح روزمره]
boodle U پول [اصطلاح] [اصطلاح روزمره]
dosh [British E] U پول [اصطلاح] [اصطلاح روزمره]
lolly [British E] U پول [اصطلاح] [اصطلاح روزمره]
bucks [American E] U پول [اصطلاح] [اصطلاح روزمره]
dough U پول [اصطلاح] [اصطلاح روزمره]
loot U پول [اصطلاح] [اصطلاح روزمره]
word for word <adv.> U کلمه به کلمه
verbatim <adv.> U کلمه به کلمه
parol U کلمه
verb U کلمه
verbs U کلمه
word for word U کلمه به کلمه
worded U کلمه
road sense U کلمه
word U کلمه
letter for letter <adv.> U کلمه به کلمه
to the letter <adv.> U کلمه به کلمه
faithfully <adv.> U کلمه به کلمه
MOTs U کلمه
exactly <adv.> U کلمه به کلمه
MOT U کلمه
code word U کلمه رمز
toneme U کلمه متشابه
oaths U کلمه قسم
numeric word U کلمه عددی
chains U از کلمه قبلی
prickleback U کلمه ماهی
trisyllable U کلمه سه هجائی
reserved word U کلمه محفوظ
parts of speech U اقسام کلمه
machine word U کلمه ماشین
triliteral U کلمه سه حرفی
word processing U پردازش کلمه
mosul U نکته کلمه
word mark U نشان کلمه
word length U طول کلمه
code words U کلمه رمز
watchword U کلمه رمزی
word mark U علامت کلمه
letter perfect U کلمه بکلمه
watchwords U کلمه رمزی
tessera U کلمه عبور
chain U از کلمه قبلی
literatim U کلمه بکلمه
the root of a word U اصل کلمه
vocable U کلمه صوتی
oath U کلمه قسم
word length U درازای کلمه
memory word U کلمه حافظه
catchword U کلمه راهنما
full word U تمام کلمه
full word U کلمه کامل
synonyms U کلمه مترادف
verbiage [American English] U کلمه بندی
wording U کلمه بندی
word choice U کلمه بندی
choice of words U کلمه بندی
fallal U کلمه بی معنی
fix U که اندازه کلمه
cliche U کلمه مبتذل
alphabetic word U کلمه الفبایی
computer word U کلمه کامپیوتری
adverbum U کلمه بکلمه
ghost word U کلمه غیرمصطلح
control word U کلمه کنترل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com