Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 175 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
interested parties
U
اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
feather bedding
U
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding
U
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
Other Matches
disinterest
U
بی علاقه کردن بی علاقه شدن
these people
U
این اشخاص
many persons
U
خیلی اشخاص
natural persons
U
اشخاص طبیعی
omnium gatherum
U
مجموعه اشخاص
so many menŠso many minds
U
هر چه اشخاص بیشتر
personas
U
اشخاص یک کتاب
personae
U
اشخاص یک کتاب
persona
U
اشخاص یک کتاب
many people
U
خیلی اشخاص
many a man
U
بسا اشخاص
displaced persons
U
اشخاص پناهنده
knowledge of persons
U
شناسایی اشخاص
few men
U
اشخاص کمی
artificial persons
U
اشخاص حقوقی
great persons
U
اشخاص بزرگ
person perception
U
ادراک اشخاص
criss-crossing
U
امضای اشخاص بیسواد
criss-cross
U
امضای اشخاص بیسواد
criss-crosses
U
امضای اشخاص بیسواد
blacklists
U
صورت اشخاص بدحساب
criss-crossed
U
امضای اشخاص بیسواد
blacklisting
U
صورت اشخاص بدحساب
blacklist
U
صورت اشخاص بدحساب
inter alia
U
میان اشخاص دیگر
blacklisted
U
صورت اشخاص بدحساب
play off
<idiom>
U
رفتار مختلف با اشخاص
withindoors
U
اشخاص داخل منزل
panels
U
صورت اسامی اشخاص
dog paddle
U
شنای اشخاص مبتدی
offences against persons
U
جرائم بر علیه اشخاص
adhominem
U
حمله یا اعتراض به اشخاص
to suck eggs
U
اشخاص ازموده ترازخودراپنددادن
through the grapevine
<idiom>
U
از اشخاص دیگری پرسیدن
panel
U
صورت اسامی اشخاص
he is not of that type
U
ازان قبیل اشخاص نیست
subjects of international law
U
اشخاص حقوق بین الملل
common touch
U
استعدادایجاد حس همدردی وتعاون در اشخاص
high-powered
U
مرکب از اشخاص بلندپایه و قدرتمند
lonely hearts
U
اشخاص مجرد و خواهان مصاحب
sucker list
<idiom>
U
لیستی از اشخاص ساده لوح
intelligentsia
U
اشخاص با هوش و خردمند طبقه روشنفکر
One must not judge by appearances .
U
بظاهر اشخاص نباید قضاوت کرد
apportionment
U
تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع
round up
U
جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
dais
U
سکوب مخصوص جلوس اشخاص برجسته
unresponsive
U
بی علاقه
uninterested
U
بی علاقه
interest
U
علاقه
interests
U
علاقه
penchant
U
علاقه
disinterested
U
: بی علاقه
stomachy
U
بی علاقه
interest
U
علاقه .
affection
U
علاقه
interests
U
علاقه .
fondness
U
علاقه
tie
U
علاقه
ties
U
علاقه
bind
U
علاقه
nonchalant
U
بی علاقه
binds
U
علاقه
acidosis
U
فساد خون در اشخاص مبتلا به بیماری قند
covenantor
U
اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری
damage
U
صدمهای که به اشیا ونه اشخاص وارد شود
mixed laws
U
قوانین مربوط به اشخاص واموال economy mixed
anachronisms
U
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
anachronism
U
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
get one's own way
<idiom>
U
اجبار اشخاص برای انجام هر کاری که تو میخواهی
self concern
U
علاقه بنفس
necrophagia
U
علاقه به اجساد
put up with
<idiom>
U
علاقه مند
going for (someone)
<idiom>
U
علاقه کسی
focal point
U
علاقه - سرگرمی
consuming
U
علاقه-عشق
(not one's) cup of tea
<idiom>
U
علاقه ویژه
it is of interest to me
U
من در ان علاقه مندم
laceman
U
علاقه بند
interestedness
U
علاقه مندی
fondly
U
از روی علاقه
renunciation
U
قطع علاقه
tendency
U
علاقه مختصر
property
U
علاقه مایملک
liking
U
ذوق علاقه
disaffection
U
عدم علاقه
beloved
U
مورد علاقه
interested
U
علاقه مند
enthusiast
U
علاقه مند
disinterest
U
علاقه نداشتن
calf love
U
علاقه دمدمی
enthusiastic
U
علاقه مند
tendencies
U
علاقه مختصر
concerned
U
علاقه مند
enthusiasts
U
علاقه مند
bouncer
U
ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
camp followers
U
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
infant
U
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
infants
U
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
bouncers
U
ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
personals
U
بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
credit union
U
موسسهای که به اشخاص کم درامد وام های کوچکی میدهد
camp follower
U
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
heterosexuality
U
علاقه بجنس مخالف
to pique
U
علاقه مند کردن
fancying
U
تفننی علاقه داشتن به
unconcern
U
عدم علاقه خونسردی
You have piqued my interest in ...
U
تو من را به ... علاقه مند کردی.
uniterested
U
بی علاقه بی دخل وتصرف
fancy free
U
بی علاقه عاری از عشق
spelunking
U
علاقه به غار شناسی
To be interested in ( keen on ) some thing .
U
به چیزی علاقه داشتن
fancied
U
تفننی علاقه داشتن به
To sever ones ties . to lose interest.
U
قطع علاقه کردن
fancies
U
تفننی علاقه داشتن به
disaffect
U
از علاقه و محبت کاستن
fanciest
U
تفننی علاقه داشتن به
fancy
U
تفننی علاقه داشتن به
shebang
U
امر مورد علاقه
governesses
U
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
character actors
U
هنرپیشهای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
character actor
هنرپیشه ای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
governess
U
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
earnest
U
سنگین علاقه شدید به چیزی
He takes ( heels) much interest in politics.
U
به سیاست خیلی علاقه دارد
idiopathy
U
علاقه خاص ناخوشی جداگانه
I have lost my interest in football .
U
دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
talent scouts
U
کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
talent scout
U
کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
restricting
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricts
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
vampire
U
روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
vampires
U
روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
restrict
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
It is of no interest to me at all.
U
من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
uncommunicative
U
بی علاقه به مکالمه و تبادل فکر و خبر
turfman
U
صاحب اسب و علاقه مند به اسبدوانی
wanderlust
U
علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
bookworms
U
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
shrug your shoulders
<idiom>
U
نشانه بی علاقه
[لاقید]
یا نا آگاه بودن
[اصطلاح]
theatre fiend
U
آدم دیوانه وار علاقه مند به تیاتر
ladies' man
U
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' men
U
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
bookworm
U
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
lady's man
U
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
the iron interest
U
کسانی که در معاملات اهن علاقه مند هستند
adonis
U
جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
heterosexual
U
مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
heterosexuals
U
مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
ether
U
مایع سبکی که ازتقطیر الکل و جوهرگوگردبدست میایدو برای بیهوش کردن اشخاص بکارمی رود
Absence makes the heart grow fonder.
<proverb>
U
جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
addict
U
کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است
association for women in computing
U
متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند
aficionado
کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است.
May be I can interest you in this issue .
U
شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
nympholepsy
U
جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
fiend
U
دارای احساسات شدید
[دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
utilitarianism
U
بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
hackers
U
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
hacker
U
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish.
U
اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
parting salute
U
سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
pork barrel
U
برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
ri/sme
U
سازمان تخصصی مهندسین علاقه مند در طراحی واستفاده از روبوت هاof Society the Internationalof EngineersRobotics anufacturing
bisexuals
U
دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
bisexual
U
دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
letter of intent
U
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
apolitical
U
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
special interest groups
U
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
zeal
U
ذوق شور وطن عشق و علاقه به وطن
localism
U
ایین محلی علاقه محلی
Mejidian style
U
طرح مجید
[این طرح جلوه ای از طرح محرابی و ترکیب با گل فرنگ است که بدلیل علاقه عبدالمجید، سلطان ترکیه به این طرح آنرا به او نسبت داده اند.]
gold washing
U
شستن طلائی
[نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com