English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to decommission weapons U اسلحه ها را غیردایر کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
out of commission U غیردایر
inspection arms U سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
heister [American E] U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
bandit U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
preyer U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
raider U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
robber U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
brigand U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
hold-up U با اسلحه سرقت کردن
ranging U تنظیم کردن اسلحه
hold up U با اسلحه سرقت کردن
hold-ups U با اسلحه سرقت کردن
to sight gun U نشان کردن اسلحه
cant U اسلحه را درهدفگیری کمی کج کردن
to be packing [heat] [colloquial] U اسلحه ای با خود حمل کردن
to pack a weapon [colloquial] U اسلحه ای با خود حمل کردن
to carry a weapon U اسلحه ای با خود حمل کردن
to call to arms U اعلام دست به اسلحه کردن
boresight U میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
assembly U بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
armless U بی اسلحه
weapon U اسلحه
weapons U اسلحه
bare handed U بی اسلحه
unarmed U بی اسلحه
piece U اسلحه گرم
pieces U اسلحه گرم
single shot U اسلحه تک تیر
shooting iron U اسلحه گرم
side arm U اسلحه کمری
side arms U اسلحه کمری
armourer U اسلحه ساز
armory U اسلحه خانه
antiaircraft U اسلحه ضد هوایی
weapons U اسلحه حربه
trigger U ماشه اسلحه
triggers U ماشه اسلحه
weapon U اسلحه حربه
fire arms U اسلحه ی گرم
weaponry U اسلحه سازی
Ten firearms . U ده قبضه اسلحه
weaponary U مربوط به اسلحه
arm of precision U اسلحه دقیق
heavy armed U سنگین اسلحه
holsters U جلد اسلحه
holster U جلد اسلحه
armorer U اسلحه ساز
ordnance U اسلحه ومهمات
triggered U ماشه اسلحه
misfire U گیرکردن اسلحه
firearms U اسلحه گرم
safety lock U ضامن اسلحه
stoppage U گیر در اسلحه
stoppages U گیر در اسلحه
armoury U اسلحه قوزخانه
armoury U اسلحه خانه
d. armour U اسلحه دفاع
armouries U اسلحه قوزخانه
armouries U اسلحه خانه
firearm U اسلحه گرم
Elaborate U اسلحه بزرگ
maximum range U بردنهایی اسلحه
repeating firearm U اسلحه خودکار
thumbed U شستی اسلحه
misfired U گیرکردن اسلحه
cold steel U اسلحه سرد
thumbing U شستی اسلحه
thumbs U شستی اسلحه
arm U اسلحه گرم
thumb U شستی اسلحه
misfires U گیرکردن اسلحه
light armed U سبک اسلحه
ordnance U مربوط به اسلحه و مهمات
muzzles U دهانه لوله اسلحه
To lay down ones arms . U اسلحه رابزمین گذاشتن
muzzled U دهانه لوله اسلحه
to decommission weapons U اسلحه ها را از کار انداختن
lift fire U زیادکردن برد اسلحه
chambers U خزانه فشنگ در اسلحه
muzzling U دهانه لوله اسلحه
missiles U اسلحه پرتاب کردنی
light infantry U پیاده سبک اسلحه
magazine U مخزن خشاب اسلحه
magazines U مخزن خشاب اسلحه
gunrunner U قاچاقچی اسلحه و مهمات
stock U دسته ابزار و اسلحه
muzzle U دهانه لوله اسلحه
missile U اسلحه پرتاب کردنی
chamber U خزانه فشنگ در اسلحه
velite U سرباز سبک اسلحه
disassemble U بازکردن اسلحه یا موتور
armor bearer U حامل اسلحه زرهدار
armorer U نگهبان اسلحه زراد
armory U کارخانهء اسلحه سازی
poppers U اسلحه صدا دار
popper U اسلحه صدا دار
biathlon U اسکی صحرانوردی با اسلحه
cleaning rod U سمبه نظافت اسلحه
freed U کمی محدودیت نوع اسلحه
free U کمی محدودیت نوع اسلحه
To drow ( pull ) a gun on some one . U بروی کسی اسلحه کشیدن
clangs U صدای بهم خوردن اسلحه
freeing U کمی محدودیت نوع اسلحه
frees U کمی محدودیت نوع اسلحه
shooting position U حالت بدن و اسلحه در تیراندازی
gunfighter U کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
gun running U واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
gun-running U واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
bores U قطر داخلی لوله اسلحه
bore U قطر داخلی لوله اسلحه
caliber U قطر داخلی لوله اسلحه
arm U اسلحه دستهء صندلی یا مبل
firing pin U سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
clanging U صدای بهم خوردن اسلحه
clanged U صدای بهم خوردن اسلحه
light horse U سوار نظام سبک اسلحه
clang U صدای بهم خوردن اسلحه
hussar U سرباز سواره نظام سبک اسلحه
karate U فن ژاپونی دفاع بدون اسلحه کاراته
flatlings U زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
brigand U سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
big bore U اسلحه دارای کالیبر بزرگ بیش از 220
tacit U تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور
flatling U زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
judo U فن دفاع بدون اسلحه ژاپونی کشتی جودو
brigands U سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
doubled up U دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
phalanx U دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
double U دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
barrels U قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
phalanxes U دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
barrel U قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
doubled U دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
contraband of war U قاچاق اسلحه ومهمات جنگی و متفرعات ان از قبیل بنزین و لاستیک
to frisk [a person] U دست روی بدن کسی کشیدن [در جستجو برای اسلحه یا مواد مخدر]
breaks U حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
break U حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
armory training U اموزش جنگ افزارداری اموزش اسلحه سازی
ordnance plant U کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
autoloader U اسلحه خودکار یا نیمه خودکار
safety stop U ضامن اسلحه گیره ضامن
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com