English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pontificate U اسقفی کردن فضل فروشی کردن
pontificated U اسقفی کردن فضل فروشی کردن
pontificates U اسقفی کردن فضل فروشی کردن
pontificating U اسقفی کردن فضل فروشی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
episcopacy U مقام اسقفی پیروی از کلیسای اسقفی
to peacock oneself vref U خود فروشی کردن
oversold U فزون فروشی کردن
oversell U فزون فروشی کردن
overselling U فزون فروشی کردن
oversells U فزون فروشی کردن
retail U خرده فروشی کردن
to prank out oneself U خود فروشی کردن
wares U کالای فروشی پرهیز کردن از
ware U کالای فروشی پرهیز کردن از
wholesale U بطور یکجا عمده فروشی کردن
pedantize U از روی خامی علم فروشی کردن
snuffles U زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
snuffling U زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
snuffle U زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
snuffled U زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
to make a p of one's learing U دانش خودرا نمایش دادن علم فروشی کردن
bistros U اغذیه فروشی و مشروب فروشی
bistro U اغذیه فروشی و مشروب فروشی
prelatism U اسقفی
bishopric U اسقفی
diocesan U جزوحوزه اسقفی
prelacy U مقام اسقفی
bishopric U مقام اسقفی
episcopate U رتبه اسقفی
crozier U عصای اسقفی یاکشیشی
see U مقر یا حوزه اسقفی
episcopalianism U پیروی از کلیسای اسقفی
crosier U عصای اسقفی یاکشیشی
mitring U استعمال تاج اسقفی
mitering U استعمال تاج اسقفی
episcopalians U پیرو کلیسای اسقفی
episcopalian U پیرو کلیسای اسقفی
sees U مقر یا حوزه اسقفی
mitring U انتصاب بمقام اسقفی
mitering U انتصاب بمقام اسقفی
cathedratic U وابسته بکرسی بامقام اسقفی
episcopal U مربوط به کلیسای اسقفی درمسیحیت
pontify U سیمای اسقفی یا پاپی بخوددادن
pontificalia U جامه و نشانهای اسقفی لباس رسمی
pontificate U دوره یا مقام اسقفی یا پاپی یاکهانت
pastoralism U روش نامه نویسی اسقفی چوپانی
pontificated U دوره یا مقام اسقفی یا پاپی یاکهانت
pontificating U دوره یا مقام اسقفی یا پاپی یاکهانت
pontificates U دوره یا مقام اسقفی یا پاپی یاکهانت
pontifical U وابسته به پاپ یا اسقف جامه اسقفی
prelatess U زنی که دارای مقام مترانی یا اسقفی باشد
pontifically U چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
letters missive U نامه رسمی پادشاه که در ان کسی برای اسقفی گماشته شده است
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
sales U فروشی
for sale U فروشی
disposability U فروشی
on offer U فروشی
on sale U فروشی
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
slopwork U دوخته فروشی
short sale U پیش فروشی
short sale U سلم فروشی
priggery U علم فروشی
priggishness U علم فروشی
dealing in slaves U برده فروشی
smithies U اهن فروشی
pedlary U دست فروشی
snack bars U ساندویچ فروشی
peacockery U خود فروشی
greengrocery U سبزی فروشی
perfumery U عطر فروشی
glassman U شیشه فروشی
jewelry U جواهر فروشی
snack bar U ساندویچ فروشی
smithy U اهن فروشی
whole sale trade U عمده فروشی
whole sale dealer U عمده فروشی
wholesale U عمده فروشی
food shop U خواربار فروشی
retail dealing U خرده فروشی
retail sales U خرده فروشی
retail trade U خرده فروشی
salter U نمک فروشی
grocery store [American E] U خواربار فروشی
grocery U خواربار فروشی
butchery business U گوشت فروشی
toploftiness U خود فروشی
prudishness U عفت فروشی
stapled U مرکزعمده فروشی
cash crop U محصول فروشی
cash crop U فرآورد فروشی
chandlery U شمع فروشی
grocer's shop U خواربار فروشی
grocer's U خواربار فروشی
barroom U نوشابه فروشی
wineshop U باده فروشی
optometry U عینک فروشی
toggery U لباس فروشی
bijouterie U جواهر فروشی
newsstand U روزنامه فروشی
retail U خرده فروشی
slave trade U برده فروشی
upholstery U مبل فروشی
snobbery U افاده فروشی
ironmongery U اهن فروشی
drugstores U دوا فروشی
drugstore U دوا فروشی
pedantry U فضل فروشی
upholstery U پرده فروشی
drapery U ماهوت فروشی
drapery U پارچه فروشی
draperies U ماهوت فروشی
draperies U پارچه فروشی
taproom U بارمشروب فروشی
retail U جزئی فروشی
staple U مرکزعمده فروشی
stapling U مرکزعمده فروشی
haberdashery U خرازی فروشی
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
swaggers U کبر فروشی خودستایی
wholesale price U قیمت عمده فروشی
ostentation U خود فروشی تظاهر
swagger U کبر فروشی خودستایی
bar U میکده بارمشروب فروشی
bars U میکده بارمشروب فروشی
barroom U بار یا پیاله فروشی
swaggered U کبر فروشی خودستایی
swaggering U کبر فروشی خودستایی
wineshop U مغازه شراب فروشی
trade price U قیمت عمده فروشی
retail price U قیمت خرده فروشی
vintnery U عمده فروشی شراب
tap room U محل پیاله فروشی
retail price U بهای خرده فروشی
resale price U بهای خرده فروشی
taproom U محل پیاله فروشی
dramshop U بار مشروب فروشی
dramshop U سالن مشروب فروشی
ticket office U باجه بلیت فروشی
dram shop U جایگاه نوشابه فروشی
mercery U مغازه پارچه فروشی
newsstand U دکه روزنامه فروشی
sales U جنس فروشی فروش
at the but cher's U در دکان گوشت فروشی
box offices U باجه بلیط فروشی
smithy U فلز فروشی اهنگری
box office U باجه بلیط فروشی
bookshops U مغازه کتاب فروشی
quantity discount U تخفیف عمده فروشی
proslavery U طرفداری از برده فروشی
bookshops U دکان کتاب فروشی
smithies U فلز فروشی اهنگری
delicatessens U مغازه اغذیه فروشی
gaudiness U خودنمائی جلوه فروشی
pedantry or pedantism U علم فروشی خام
peltry U پوست خام فروشی
groggery U نوشابه فروشی میخانه
grogshop U دکان مشروب فروشی
porterhouse U ابجو واغذیه فروشی
pot house U ابجو فروشی خرابات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com