English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
confidential U است نه اعمال تصدی موجودباشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
non serverign acts U اعمال تصدی دولت
agents U مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
agent U مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
contructive larcency U مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
brain washing U مغزشویی روشی که به وسیله ان و ازطریق اعمال تدابیر و اعمال مختلف افکار و اعتقادات فردرا زایل و اعتقادات دیگری راجایگزین ان می کنند
inning U تصدی
incumbency U تصدی
take over in charge U تصدی
tenure of office U تصدی
tenure U تصدی
tenure U حق تصدی
charges U تصدی
ventures U تصدی
undertaking U تصدی
commission U تصدی
commissioning U تصدی
commissions U تصدی
venture U تصدی
venturing U تصدی
ventured U تصدی
charge U تصدی
during his incumbency U دردوره تصدی او
during his tenure of office U درمدت تصدی او
termtime U دوره تصدی
period of office U دوره تصدی
innings U دوره تصدی
erasable U قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
ferriage U تصدی کشتی گذاره
exofficio U از لحاظ تصدی مقام و غیره
curatorship U تصدی کتابخانه وموزه ومانندان
advowson U حق تعیین مقام برای تصدی اموروقفی کلیسا
advowee U کسیکه حق دارد اشخاصی رابرای تصدی مقامات وقفی کلیسامعرفی کند
totaliarian state U دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
exertion U اعمال
application U اعمال
applications U اعمال
undertakings U اعمال
exercising U اعمال
acts U اعمال
exertions U اعمال
doings U اعمال
exercise U اعمال
exercises U اعمال
exercising a right U اعمال حق
exercised U اعمال
exerting U اعمال کردن
strong-arm U اعمال زورکردن
impose U اعمال نفوذکردن
to have the pull of U اعمال نفوذکردن بر
the galleys U اعمال شاقه
exert U اعمال کردن
exertions U اعمال زور
strong arm U اعمال زورکردن
exerted U اعمال کردن
takeover U اعمال کنترل
willable U قابل اعمال
workable U قابل اعمال
exercising force U اعمال زور
exerts U اعمال کردن
takeovers U اعمال کنترل
exertion U اعمال زور
applicator U اعمال کننده
applicatory U اعمال شدنی
applier U اعمال کننده
preventative actions U اعمال بازدارنده
peonage U اعمال شاقه
labourhardl U اعمال شاقه
lobbying U اعمال نفوذ
imposes U اعمال نفوذکردن
hard labor U اعمال شاقه
applying U اعمال کردن
apply U اعمال کردن
applies U اعمال کردن
applicative U اعمال کردنی
showing partial views U اعمال نظر
galleys U اعمال شاقه
hard labour U اعمال شاقه
impressment U اعمال زور
To use force(violence) U اعمال زور کردن
imprisonment with hard labour U حبس با اعمال شاقه
penal servitude U حبس با اعمال شاقه
showing partial views U اعمال نظر کردن
house keeping operation U اعمال خانه داری
governance U اعمال قوه اختیارداری
embraceor U اعمال نفوذ کننده
use one's influence U اعمال نفوذ کردن
unfair trade practice U اعمال تجاری نادرست
copy protection U جلوگیری از اعمال کپی
alteration U تغییر اعمال شده
undue influence U اعمال نفوذ ناروا
To bring pressure to bear . To exert pressure . U اعمال فشار کردن
to use one's influence upon U اعمال نفوذ کردن بر
applied magnetic field U میدان مغناطیسی اعمال شده
encode U اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
jars U اعمال شوک شدید به یک وسیله
jarred U اعمال شوک شدید به یک وسیله
jar U اعمال شوک شدید به یک وسیله
encodes U اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
imposed deformation U تغییر شکل اعمال شده
intervention U عمل اعمال تغییر در سیستم
interventions U عمل اعمال تغییر در سیستم
modification U تغییر اعمال شده به چیزی
embracer U کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
put on U اعمال کردن بکار گماردن
capitalization U اعمال سیستم سرمایه داری
squeeze U [آبگیری از فرش با اعمال فشار]
powering U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
action U شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
actions U شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
powers U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
embracery U اعمال نفوذاز راه رشوه یا تهدیدوغیره
track records U آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
technologies U اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
track record U آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
pulsed U اعمال ولتاژ با دوره کوتاه به یک مدار
powered U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
pulse U اعمال ولتاژ با دوره کوتاه به یک مدار
power U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
procrustean U بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
technology U اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
the exercised thier veto U انها حق وتوی خود را اعمال کردند
embracery U جرم اعمال نفوذ در هیئت منصفه یا دادگاه
dynamically U تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
dynamic U تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
arithmetic U تابع ریاضی اعمال شده روی داده
argument U متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
powers U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powered U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
arguments U متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
embraceor U متهم به اعمال نفوذ درهیئت منصفه یا دادگاه
powering U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
impressure U اعمال نیرو بر روی چیزی فشار و زور درامری
phosphor U مادهای که در اثر اعمال انرژی نور تولید میکند
correctional custudy U روش اصلاح افراد از راه تصحیح اعمال غلط
take over bid U پیشنهاد خرید سهام یک شرکت برای اعمال کنترل
syntax U قوانین گرامری اعمال شده به یک زبان برنامه نویسی
omnia pressumuntur solemniter U اصل بر صحیح انجام شدن همه اعمال است
non procedural language U بلکه یک مجموعه قواعدی وضع میکند که اعمال می شوند
equitable mortgage U از اعمال طرفین یک عمل یا تاسیس حقوقی ناشی میشود
knowledge U دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
interactive U پردازش آن و اعمال عکس العمل بلاد رنگ روی آن
hash U عدد ایجاد شده پس از اعمال کلید در تابع hash
case law U رویهای که قاضی CL در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعدسابقه میشود
head pessure U فشار اعمال شده توسط یک سیال به سبب ارتفاع ستون ان
stochastic model U نمایش ریاضی سیستم که حاوی اثرات اعمال تصادفی است
diode U دیور نیمه هادی که در صورت اعمال جریان نور منتشرمیکند
stables U وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
stable U وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
condition U وضعیتی که پس از اعمال چندین خطا روی داده انجام میشود
transformational rules U مجموعه قوانین اعمال شده به داده که باید به صورت کد در بیایند
crystals U کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه می شوند که در ساعتهای مچی
led U دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند
light U دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
crystal U کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه می شوند که در ساعتهای مچی
lighted U دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
lightest U دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
opens U کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
recompile U کامپایل کردن برنامه اصلی مجددا پس از اعمال تغییرات یا رفع خطا
open U کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
opened U کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
inputted U سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
input U سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
design maximum weight U حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
crunches U بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
backout U ذخیره کردن فایل در محل اصلی پیش از اعمال هر گونه تغییر
crunch U بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
jumpers U مدار یا وسیلهای که وضعیتهای آن با اعمال اتصالات مختلف قابل انتخاب است
jumper U مدار یا وسیلهای که وضعیتهای آن با اعمال اتصالات مختلف قابل انتخاب است
crunched U بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
parliamentarism U سیستمی که در ان قوه مجریه درمقابل پارلمان جوابگو ومسئول اعمال خود باشد
powering U تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
condominiums U اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
condominium U اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
power U تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
powered U تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
powers U تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
texel U مجموعه پیکسل ها که به عنوان واحد مجزا هنگام اعمال یک تط بیق روی شی به کار می روند
bad break U مشکلی که گاهی در نرم افزار کلمه پرداز با اعمال خودکار فاصله ایجاد میشود
corporate model U نمایش یا شبیه سازی ریاضی اعمال حسابداری و خطوط راهنمای سیاست مالی یک شرکت
quiescent U وضعیت فرآیند یا مدار یا وسیله وقتی که هیچ سیگنال ورودی اعمال نشده باشد
maintenance U جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
new deal U روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
recital U قسمتی از سند که اعمال و اسناد ومباحث و مطالبی را که به تنظیم ان منجر شده است راشرح میدهد
policy of contianment U سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
decisions U نمایش گرافیکی جدولی تصمیم گیری که مسیرها و اعمال مناسب در شراطی مختلف را نشان میدهد
vital necessity U پدیدهای که دولتها با توسل به ان بسیاری از اعمال غیر منطقی یا نامشروع یا تجاوزکارانه خود را توجیه می کنند
decision U نمایش گرافیکی جدولی تصمیم گیری که مسیرها و اعمال مناسب در شراطی مختلف را نشان میدهد
rule of law U قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
impedance U اندازه گیری تاثیر مدار الکتریکی روی سیگنال مغناطیسی شده دارد پس از اعمال ولتاژ
ended U توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
escape character U ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
recitals U قسمتی از سند که اعمال و اسناد ومباحث و مطالبی را که به تنظیم ان منجر شده است راشرح میدهد
biotechnology U ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
end U توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
expandsionism U اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
else rule U قانون منط ق برنامه دریک دستور -IF Then برای اعمال IF دیگر اگر شرط -IF Then برقرار نبود
ends U توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
evangelical U پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
evangelic U پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com