Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
confidential
U
است نه اعمال تصدی موجودباشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
non serverign acts
U
اعمال تصدی دولت
agents
U
مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
agent
U
مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
contructive larcency
U
مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
brain washing
U
مغزشویی روشی که به وسیله ان و ازطریق اعمال تدابیر و اعمال مختلف افکار و اعتقادات فردرا زایل و اعتقادات دیگری راجایگزین ان می کنند
inning
U
تصدی
incumbency
U
تصدی
take over in charge
U
تصدی
tenure of office
U
تصدی
tenure
U
تصدی
tenure
U
حق تصدی
charges
U
تصدی
ventures
U
تصدی
undertaking
U
تصدی
commission
U
تصدی
commissioning
U
تصدی
commissions
U
تصدی
venture
U
تصدی
venturing
U
تصدی
ventured
U
تصدی
charge
U
تصدی
during his incumbency
U
دردوره تصدی او
during his tenure of office
U
درمدت تصدی او
termtime
U
دوره تصدی
period of office
U
دوره تصدی
innings
U
دوره تصدی
erasable
U
قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
ferriage
U
تصدی کشتی گذاره
exofficio
U
از لحاظ تصدی مقام و غیره
curatorship
U
تصدی کتابخانه وموزه ومانندان
advowson
U
حق تعیین مقام برای تصدی اموروقفی کلیسا
advowee
U
کسیکه حق دارد اشخاصی رابرای تصدی مقامات وقفی کلیسامعرفی کند
totaliarian state
U
دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
exertion
U
اعمال
application
U
اعمال
applications
U
اعمال
undertakings
U
اعمال
exercising
U
اعمال
acts
U
اعمال
exertions
U
اعمال
doings
U
اعمال
exercise
U
اعمال
exercises
U
اعمال
exercising a right
U
اعمال حق
exercised
U
اعمال
exerting
U
اعمال کردن
strong-arm
U
اعمال زورکردن
impose
U
اعمال نفوذکردن
to have the pull of
U
اعمال نفوذکردن بر
the galleys
U
اعمال شاقه
exert
U
اعمال کردن
exertions
U
اعمال زور
strong arm
U
اعمال زورکردن
exerted
U
اعمال کردن
takeover
U
اعمال کنترل
willable
U
قابل اعمال
workable
U
قابل اعمال
exercising force
U
اعمال زور
exerts
U
اعمال کردن
takeovers
U
اعمال کنترل
exertion
U
اعمال زور
applicator
U
اعمال کننده
applicatory
U
اعمال شدنی
applier
U
اعمال کننده
preventative actions
U
اعمال بازدارنده
peonage
U
اعمال شاقه
labourhardl
U
اعمال شاقه
lobbying
U
اعمال نفوذ
imposes
U
اعمال نفوذکردن
hard labor
U
اعمال شاقه
applying
U
اعمال کردن
apply
U
اعمال کردن
applies
U
اعمال کردن
applicative
U
اعمال کردنی
showing partial views
U
اعمال نظر
galleys
U
اعمال شاقه
hard labour
U
اعمال شاقه
impressment
U
اعمال زور
To use force(violence)
U
اعمال زور کردن
imprisonment with hard labour
U
حبس با اعمال شاقه
penal servitude
U
حبس با اعمال شاقه
showing partial views
U
اعمال نظر کردن
house keeping operation
U
اعمال خانه داری
governance
U
اعمال قوه اختیارداری
embraceor
U
اعمال نفوذ کننده
use one's influence
U
اعمال نفوذ کردن
unfair trade practice
U
اعمال تجاری نادرست
copy protection
U
جلوگیری از اعمال کپی
alteration
U
تغییر اعمال شده
undue influence
U
اعمال نفوذ ناروا
To bring pressure to bear . To exert pressure .
U
اعمال فشار کردن
to use one's influence upon
U
اعمال نفوذ کردن بر
applied magnetic field
U
میدان مغناطیسی اعمال شده
encode
U
اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
jars
U
اعمال شوک شدید به یک وسیله
jarred
U
اعمال شوک شدید به یک وسیله
jar
U
اعمال شوک شدید به یک وسیله
encodes
U
اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
imposed deformation
U
تغییر شکل اعمال شده
intervention
U
عمل اعمال تغییر در سیستم
interventions
U
عمل اعمال تغییر در سیستم
modification
U
تغییر اعمال شده به چیزی
embracer
U
کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
put on
U
اعمال کردن بکار گماردن
capitalization
U
اعمال سیستم سرمایه داری
squeeze
U
[آبگیری از فرش با اعمال فشار]
powering
U
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
action
U
شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
actions
U
شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
powers
U
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
embracery
U
اعمال نفوذاز راه رشوه یا تهدیدوغیره
track records
U
آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
technologies
U
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
track record
U
آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
pulsed
U
اعمال ولتاژ با دوره کوتاه به یک مدار
powered
U
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
pulse
U
اعمال ولتاژ با دوره کوتاه به یک مدار
power
U
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
procrustean
U
بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
technology
U
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
the exercised thier veto
U
انها حق وتوی خود را اعمال کردند
embracery
U
جرم اعمال نفوذ در هیئت منصفه یا دادگاه
dynamically
U
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
dynamic
U
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
arithmetic
U
تابع ریاضی اعمال شده روی داده
argument
U
متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
powers
U
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power
U
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powered
U
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
arguments
U
متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
embraceor
U
متهم به اعمال نفوذ درهیئت منصفه یا دادگاه
powering
U
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
impressure
U
اعمال نیرو بر روی چیزی فشار و زور درامری
phosphor
U
مادهای که در اثر اعمال انرژی نور تولید میکند
correctional custudy
U
روش اصلاح افراد از راه تصحیح اعمال غلط
take over bid
U
پیشنهاد خرید سهام یک شرکت برای اعمال کنترل
syntax
U
قوانین گرامری اعمال شده به یک زبان برنامه نویسی
omnia pressumuntur solemniter
U
اصل بر صحیح انجام شدن همه اعمال است
non procedural language
U
بلکه یک مجموعه قواعدی وضع میکند که اعمال می شوند
equitable mortgage
U
از اعمال طرفین یک عمل یا تاسیس حقوقی ناشی میشود
knowledge
U
دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
interactive
U
پردازش آن و اعمال عکس العمل بلاد رنگ روی آن
hash
U
عدد ایجاد شده پس از اعمال کلید در تابع hash
case law
U
رویهای که قاضی CL در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعدسابقه میشود
head pessure
U
فشار اعمال شده توسط یک سیال به سبب ارتفاع ستون ان
stochastic model
U
نمایش ریاضی سیستم که حاوی اثرات اعمال تصادفی است
diode
U
دیور نیمه هادی که در صورت اعمال جریان نور منتشرمیکند
stables
U
وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
stable
U
وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
condition
U
وضعیتی که پس از اعمال چندین خطا روی داده انجام میشود
transformational rules
U
مجموعه قوانین اعمال شده به داده که باید به صورت کد در بیایند
crystals
U
کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه می شوند که در ساعتهای مچی
led
U
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند
light
U
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
crystal
U
کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه می شوند که در ساعتهای مچی
lighted
U
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
lightest
U
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
opens
U
کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
recompile
U
کامپایل کردن برنامه اصلی مجددا پس از اعمال تغییرات یا رفع خطا
open
U
کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
opened
U
کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
inputted
U
سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
input
U
سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
design maximum weight
U
حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
crunches
U
بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
backout
U
ذخیره کردن فایل در محل اصلی پیش از اعمال هر گونه تغییر
crunch
U
بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
jumpers
U
مدار یا وسیلهای که وضعیتهای آن با اعمال اتصالات مختلف قابل انتخاب است
jumper
U
مدار یا وسیلهای که وضعیتهای آن با اعمال اتصالات مختلف قابل انتخاب است
crunched
U
بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
parliamentarism
U
سیستمی که در ان قوه مجریه درمقابل پارلمان جوابگو ومسئول اعمال خود باشد
powering
U
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
condominiums
U
اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
condominium
U
اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
power
U
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
powered
U
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
powers
U
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
texel
U
مجموعه پیکسل ها که به عنوان واحد مجزا هنگام اعمال یک تط بیق روی شی به کار می روند
bad break
U
مشکلی که گاهی در نرم افزار کلمه پرداز با اعمال خودکار فاصله ایجاد میشود
corporate model
U
نمایش یا شبیه سازی ریاضی اعمال حسابداری و خطوط راهنمای سیاست مالی یک شرکت
quiescent
U
وضعیت فرآیند یا مدار یا وسیله وقتی که هیچ سیگنال ورودی اعمال نشده باشد
maintenance
U
جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
new deal
U
روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
recital
U
قسمتی از سند که اعمال و اسناد ومباحث و مطالبی را که به تنظیم ان منجر شده است راشرح میدهد
policy of contianment
U
سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
decisions
U
نمایش گرافیکی جدولی تصمیم گیری که مسیرها و اعمال مناسب در شراطی مختلف را نشان میدهد
vital necessity
U
پدیدهای که دولتها با توسل به ان بسیاری از اعمال غیر منطقی یا نامشروع یا تجاوزکارانه خود را توجیه می کنند
decision
U
نمایش گرافیکی جدولی تصمیم گیری که مسیرها و اعمال مناسب در شراطی مختلف را نشان میدهد
rule of law
U
قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
impedance
U
اندازه گیری تاثیر مدار الکتریکی روی سیگنال مغناطیسی شده دارد پس از اعمال ولتاژ
ended
U
توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
escape character
U
ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
recitals
U
قسمتی از سند که اعمال و اسناد ومباحث و مطالبی را که به تنظیم ان منجر شده است راشرح میدهد
biotechnology
U
ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
end
U
توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
expandsionism
U
اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
else rule
U
قانون منط ق برنامه دریک دستور -IF Then برای اعمال IF دیگر اگر شرط -IF Then برقرار نبود
ends
U
توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
evangelical
U
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
evangelic
U
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com