Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
interpellate
U
استیضاح کردن دولت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interpellate
U
استیضاح کردن
identic notes
U
منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion
U
عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
interpellation
U
استیضاح
interpellator
U
استیضاح کننده
interpellant
U
استیضاح کننده
open market operation
U
عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act
هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state
U
دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
federal state
U
دولت متحده یا دولت اتحادی
real will
U
مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle
U
اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
social contract
U
اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
authoritarainism
U
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
regie
U
اداره کردن مالیات مستقیم توسطخود دولت
exchange control
U
نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
service
U
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced
U
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
to boondoggle
[American English]
U
پول و وقت تلف کردن
[برای پروژه ای با سرمایه دولت بخاطر انگیزه سیاسی]
escheat
U
حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
states
U
دولت
stating
U
دولت
mammon
U
دولت
respublica
U
دولت
powered
U
دولت
power
U
دولت
governments
U
دولت
state
U
دولت
powers
U
دولت
stated
U
دولت
state-
U
دولت
powering
U
دولت
government
U
دولت
ambassadors
U
ماموررسمی یک دولت
totaliarian state
U
دولت توتالیتر
war state
U
دولت جنگی
Ottawa
U
دولت کانادا
enemy state
U
دولت دشمن
pillars of the state
U
ارکان دولت
Warsaw
U
دولت لهستان
vassal atate
U
دولت پوشالی
cabinet
U
هیات دولت
the policy of the government
U
رویه دولت
officer
U
کارمند دولت
official
U
کارمند دولت
quirinal
U
دولت ایتالیا
independent state
U
دولت مستقل
chief of state
U
رئیس دولت
territory of state
U
قلمرو دولت
stateless
U
بی دولت بی وطن
buffer state
U
دولت حایل
the policy of the government
U
سیاست دولت
the body politic
U
ملت و دولت
public officer
[American E]
U
کارمند دولت
civil servant
[British E]
U
کارمند دولت
Kremlin
U
دولت شوروی
public debt
U
بدهی دولت
cabinets
U
هیات دولت
public servant
U
مستخدم دولت
puppet government
U
دولت پوشالی
Whitehall
U
دولت انگلیس
state property
U
دارائی دولت
state government
U
دولت مرکزی
loyalist
U
دولت دوست
government treasury
U
خزانه دولت
government expenditures
U
هزینههای دولت
stated
U
دولت استان
state-
U
دولت استان
forfeit to the state
U
ضبط دولت
military government
U
دولت نظامی
government department
U
وزارتخانه دولت
mafia
U
دولت ستیزی
loyalists
U
دولت دوست
mandatary
U
دولت قیم
lese majestyodhkj &odhkj fvqn
U
پادشاه یا دولت
nation-states
U
دولت ملی
stating
U
دولت استان
states
U
دولت استان
office-holder
U
کارمند دولت
government budget
U
بودجه دولت
state budget
U
بودجه دولت
government stock
U
سهام دولت
head of the state
U
رئیس دولت
office-holders
U
کارمند دولت
money bag
U
دارایی دولت
state
U
دولت استان
Downing Street
U
دولت انگلیس
nation state
U
دولت ملی
mafias
U
دولت ستیزی
govt
U
government دولت
ambassador
U
ماموررسمی یک دولت
nation-state
U
دولت ملی
national state
U
دولت ملی
colonial government
U
دولت یا حکومت مستعمراتی
federalist
U
طرفدار دولت فدرال
federalism
U
اصل دولت ائتلافی
stratocracy
U
حکومت یا دولت نظامی
bounties
U
کمک اقتصادی دولت
secret service money
U
اعتبار سری دولت
secret services
U
دستگاه محرمانه دولت
He rose against the regime.
U
بر ضد دولت قیام کرد
land grant
U
زمین اعطایی دولت
non serverign acts
U
اعمال تصدی دولت
government transfer payments
U
پرداختهای انتقالی دولت
welfare state
U
دولت بهبود بخش
dependent state
U
دولت غیر مستقل
cabinet
U
کابینه هیئت دولت
plateform
U
اعلامیه سیاست دولت
peculation
U
دستبرد در مال دولت
most favoured nation
U
دولت کامله الوداد
federal council
U
مجلس دولت متحده
vassal atate
U
دولت دست نشانده
federal authorities
U
قدرت دولت متحده
family allowances
U
کمک دولت به خانوارها
cabinets
U
کابینه هیئت دولت
protected state
U
دولت تحت الحمایه
office-holders
U
صاحب منصب دولت
secret service
U
دستگاه محرمانه دولت
subsidy
U
کمک بلاعوض دولت
civil servants
U
مستخدم یا کارمند دولت
civil servant
U
مستخدم یا کارمند دولت
office-holder
U
صاحب منصب دولت
mandatory powers
U
اختیارات دولت قیم
reprisal
U
در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisals
U
در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
subject to the british rule
U
تحت تسلط دولت انگلیس
mafia
U
سازمان سری دولت ستیز
war state
U
دولت نظامی declaration preventivetotal
commissioners
U
مامور عالی رتبه دولت
To accord recognition to a new government.
U
دولت جدیدی را برسمیت شناختن
mafias
U
سازمان سری دولت ستیز
confiscation
U
مصادره و ضبط توسط دولت
subsidies
U
مکهای مالی دولت , سوبسید
hand-out
<idiom>
U
پاداش ،معمولا از طرف دولت
commissioner
U
مامور عالی رتبه دولت
federal constitution
U
قانون اساسی دولت متحده
export incentive
U
تشویق دولت در جهت صادرات
porte
U
باب عالی دولت عثمانی
the sublime porte
U
باب عالی دولت عثمانی
confedration of states
U
دولت جدیدی تشکیل نمیشود
resident
U
نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
residents
U
نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
purged
U
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
coats of arms
U
نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
monetization
U
پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
purge
U
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
Utopias
U
دولت یا کشور کامل و ایده الی
Utopia
U
دولت یا کشور کامل و ایده الی
price support
U
قیمت حمایت شده از طرف دولت
bank holiday
U
ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
government
U
فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
quotas
U
کمیت تعیین شده توسط دولت
quota
U
کمیت تعیین شده توسط دولت
coat of arms
U
نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
hall mark
U
دولت روی سیمینه وزرینه میگذارن
state midicine
U
سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
sovereigns
U
دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
guild socialism
U
اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
jacobin
U
عضو فرقه مذهبی مخالف دولت
statism
U
تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
White Papers
U
گزارش هیئت دولت نامه سفید
White Paper
U
گزارش هیئت دولت نامه سفید
sovereign
U
دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
governments
U
فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
bounties
U
تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
purges
U
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
bank annuities
U
سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
state to which one belongs
U
دولت متبوعه siege-neutralized-neutral-buffer
conscription of wealth
U
مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
eminent domain
U
مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
subvention
U
اعانه نقدی دولت به بنگاه عام المنفعه
state aid
U
کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
residency
U
محل اقامت نماینده دولت استعمارگر در کشورمستعمره
food stamp program
U
برنامه کمک مواد غذائی ازطرف دولت به نیازمندان
functional finance
U
سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
rescous
U
مقاومت در برابر قانون تمرد نسبت به مامورین دولت
price support
U
تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
Uncle Sam
U
لقب دولت ایالات متحده امریکا عمو سام
libertarian
U
طرفدارآزادی
[جدا از حکم دولت]
فردی
[فلسفه]
[سیاست]
concert of europe
U
اتفاق دولت بزرگ اروپا نسبت به مسائل سیاسی
state attorney
U
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
active fiscal policy
U
منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
Solicitors General
U
مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
Solicitor General
U
مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
state's attorney
U
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
interventionism
U
سیستم مداخله دولت درامور اقتصادی و عدم وجودازادی درتجارت
mandatory power
U
دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
smart money
U
غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
privateer
U
کشتی تجارتی که هنگام جنگ توسط دولت مصادره ومسلح میشود
embassies
U
سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
good offices
U
عبارت است ازدخالت دولت ثالث به منظورپایان دادن به اختلافات دودولت
embassy
U
سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
legion ofholour
U
نشان افتخارکه دولت فرانسه درازای خدمات برجسته لشکری یاکشوری میدهد
GOSIP
U
استاندارد دولت آمریکا برای اطمینان از کار همزمان کامپیوترها و سیستمهای ارتباطی
jingo
U
کسی که به عنوان میهن پرستی از سیاست جنگجویانه و تجاوزکارانه دولت خودطرفداری میکند
deodand
U
چیزیکه دولت برای استفاده عموم ضبط میکردزیرامایه مرگ کسی شده
capital levy
U
مالیات بر سرمایه افرادحقیقی قسمتی از ثروت کشورکه جبرا" توسط دولت اخذ میشود
hallmark
U
عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
sheriffs
U
نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
classical economics
U
نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com