English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3488 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dashpot U استوانه متعادل کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
offset U رقم متعادل کننده متعادل کردن
offsetting U رقم متعادل کننده متعادل کردن
balancer U متعادل کننده
corrector U متعادل کننده
stabilisers U متعادل کننده
regulators U متعادل کننده
compensator U متعادل کننده
regulator U متعادل کننده
stabilizer U متعادل کننده
counterpoise U نیروی متعادل کننده
line charge compensation reactor U پیچک متعادل کننده
interphase reactor U پیچک متعادل کننده
delay equalizer U متعادل کننده تاخیری
sash balancing weight U وزنه متعادل کننده
ballast U وزنه متعادل کننده
stabilizing sleeve U غلاف متعادل کننده
interchange current U جریان متعادل کننده
impedance compensator U متعادل کننده مقاومت فاهری
parity bit U عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
stabilizing sleeve U پرده متعادل کننده گلولههای منور
stabilizing fin U پرههای متعادل کننده گلوله در مسیر
pressure equalized addition funnel U قیف افزایشی متعادل کننده فشار
counter recoil cylinder U استوانه هادی پیستون مواج استوانه عاید
equilibrate U متعادل کردن متعادل شدن
automatic levelling U سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
equilibrator U دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
BNC connector U متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
dog-wheel U استوانه
rollers U استوانه
roller U استوانه
shaft U استوانه
cylinder U استوانه
cylinders U استوانه
platten U استوانه
cannon U استوانه
drummed U استوانه
cannons U استوانه
drum U استوانه
platen U استوانه
shafts U استوانه
access shaft مدخل استوانه ای
stele U استوانه اوندی
graduate U استوانه مدرج
cylindrically U بشکل استوانه
cylindroid U شبه استوانه
cylindroid U استوانه وار
graduated cylinder U استوانه مدرج
induction cylinder U استوانه القائی
graduates U استوانه مدرج
graduating U استوانه مدرج
stela U استوانه اوندی
ruffini cylinder U استوانه روفینی
winching U استوانه تارکشی نخ
revolving top U استوانه توزیع
winches U استوانه تارکشی نخ
guide cylinder U استوانه راهنما
winched U استوانه تارکشی نخ
winch U استوانه تارکشی نخ
recoil cylinder U استوانه دافع
wehnelt cylinder U استوانه ونلت
driving sleeve U استوانه گرداننده
dominant U متعادل
even-tempered U متعادل
equilibrant U متعادل
level-headed U متعادل
balanced U متعادل
spacer disk U استوانه توپر فلزی
replenisher U استوانه نافم روغن
drum U فرف استوانه شکل
motor tube U استوانه موتور موشک
thin walled cylinder U استوانه جدار نازک
drum U درام سیلندر استوانه
fust U [میله استوانه ای ستون ها]
drum U [ستون استوانه شکل]
stelar U دارای استوانه اوندی
rollers U بام غلتان استوانه
critical infinte cylinder U قطر بحرانی استوانه
rundle U استوانه گردنده گوی
cylindrical coordinate U مختصات استوانه ای [ریاضی]
roller U بام غلتان استوانه
drummed U طبل کوس استوانه
rod U یاخته استوانه ای [در چشم]
Rod cell U یاخته استوانه ای [در چشم]
cylindrical U دارای شکل استوانه
drummed U فرف استوانه شکل
drum U طبل کوس استوانه
drummed U درام سیلندر استوانه
equilibrant U نیروی متعادل
lopsided U غیر متعادل
counterbalance U متعادل کردن
bale U متعادل کردن
historical cost U قیمت متعادل
balancing U متعادل کردن
offset U وزنه متعادل
counterbalances U متعادل کردن
balances U متعادل کردن
balance U متعادل کردن
counterbalanced U متعادل کردن
rounded <adj.> U کامل و متعادل
balanced circuit U مدار متعادل
balanced armature unit U جوشن متعادل
balanced rudder U سکان متعادل
equilibrium flow U جریان متعادل
balanced system U سیستم متعادل
equilibrium drawdown U افت متعادل
baling press U پرس متعادل
bales U متعادل کردن
ballast concrete U بتن متعادل
moderate speed U سرعت متعادل
ballast concrete U بتن متعادل
be in ballast U متعادل بودن
offsetting U وزنه متعادل
balanced state U حالت متعادل
equilibration U متعادل کردن
soaking U تابش متعادل
coequal U متعادل ومتساوی
cylindrical coordinate system U دستگاه مختصات استوانه ای [ریاضی]
counterbore U خزینه دار کردن استوانه
warping head U استوانه چرخنده بکسل لنگر
balanced pressure torch [مشعل با فشار متعادل]
stabilization U متعادل کردن تعادل
balanced stock U ذخیره اماد متعادل
unbalancing U غیر متعادل کردن
balanced supply U اماد متعادل شده
balanced load U بار خارجی متعادل
equilibrium moisture content U درصد رطوبت متعادل
equilibrium pressure curve U منحنی فشار متعادل
disequilibrate U غیر متعادل کردن
unbalance U غیر متعادل کردن
unbalances U غیر متعادل کردن
balance collective forces U نیروهای کلی متعادل
even keel U حرکت متعادل ناو
balanced tackle U وضع متعادل وسایل ماهیگیری
equipoise U برابری دروزن متعادل ساختن
rods and cones [in the retina] U یاخته های استوانه ای و مخروطی [در شبکیه چشم]
beater mill U تغارچهای که در داخل ان استوانه نیز قرار دارد
balance U تراز شدن متعادل کردن ترازو
balances U تراز شدن متعادل کردن ترازو
trommel U غربال سیمی استوانه شکلی مخصوص سنگ معدن
swingweight U وضع متعادل چوب گلف پس ازپایان حرکت
isometric view U رسمی که سه بعد شی را به نسبت متعادل نشان میدهد
fusarole U [حلقه ای به شکل نیم دایره در تزئینات میله استوانه ای ستون ها]
bushes U استوانه توخالی که داخل سوراخی جای گرفته و محکم میشود
bush U استوانه توخالی که داخل سوراخی جای گرفته و محکم میشود
deadlock U حالت عدم فعالیتی که در اثروجود دو نیروی متعادل ایجادگردد
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
solenoid U سیم پیچی بشکل استوانه برای ایجاد میدان مغناطیسی مارپیچ کهربایی
gabion U سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
balances U خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
balance U خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
universal roll U برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
cable drum U قرقره استوانه شکلی که کابل کنترل به دور ان پیچیده شده و مقدار کابلی که با هرچرخش دسته حرکت میکند راافزایش میدهد
pilaster U هرچیزی شبیه ستون یا استوانه دیواریا جرز ستون نما
kelly drive bushing U اتصال کلی که بصورت استوانه بوده و مابین کلی وسوزن حفاری وجود دارد
self reacting U بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
balancing U حفظ عمق کشتی متعادل کردن عمق زیردریایی
antithyroid U ماده متعادل کنندهء غدد درقی ضد غدهء درقی
depolarize U غیر متعادل کردن متضاد کردن
balances U تراز کردن متعادل کردن بالانس
balance U تراز کردن متعادل کردن بالانس
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
briquetting press U پرس متعادل یا بالینگ پرس
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
balanced mobilization U بسیج متعادل اماد ذخیره تهیه اماد ذخیره به طورمتعادل
counter flood U اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1confinement factor
1معنی lead lag compensator
4express, overexpression
1The generator is maintaining its terminal voltage at 1.0 p.u. under voltage regulator action.
2پن مرطوب کننده
2پن مرطوب کننده
1Oem
1روشنی خیره کننده صنعت
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com