Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
syntheses
U
استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
synthesis
U
استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interpretations
U
تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
interpretation
U
تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
information processing
U
تقویم اخبار
evaluation
U
ارزیابی کردن تقویم اخبار
evaluations
U
ارزیابی کردن تقویم اخبار
Schedule+
U
برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
cross tell
U
پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
track telling
U
ارتباط و مخابرات بین هواپیمای شناسایی و سیستم کنترل و ردگیری زمینی مبادله اخبار و اطلاعات ردگیری و تعقیب هدف
action agent
U
مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
inferrible
U
قابل استنتاج استنتاج پذیر
inferable
U
قابل استنتاج استنتاج پذیر
dissemination
U
انتشار اخبار انتشار اطلاعات
gregorian calendar
U
تقویم یا گاهنامه گریگوری تقویم مسیحی
almanacs
U
تقویم سالیانه تقویم نجومی
almanacks
U
تقویم سالیانه تقویم نجومی
almanac
U
تقویم سالیانه تقویم نجومی
interpretable
U
قابل تفسیر تفسیر بردار
collection activity
عملیات جمع آوری اخبار سازمان جمع آوری اخبار
window
U
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
associative storage
U
یک وسیله مخصوص ذخیره اطلاعات که در ان ادرس محل ذخیره اطلاعات از طریق محتوی اطلاعات ذخیره شده در ان محل مشخص میشود
echo check
U
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
dow jones information service
U
سرویس اطلاعات که شامل اطلاعات جاری قیمت انبار وسایر خبرهای مالی است
attributes
U
1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
attributing
U
1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
attribute
U
1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
derived information
U
اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
aperture card
U
روش ذخیره سازی اطلاعات میکروفیلم در یک کارت که میتواند شامل اطلاعات پانچ شده باشد
radar correlation
U
درک وابستگی اطلاعات یاهدفهای موجود درروی صفحه رادار با اطلاعات وهدفهای مورد نظر
eduction
U
استنتاج
conclusion
U
استنتاج
fruition
U
استنتاج
subsumption
U
استنتاج
evolvement
U
استنتاج
conclusions
U
استنتاج
inferences
U
استنتاج
inference
U
استنتاج
obversion
U
استنتاج معکوس
draw a conclusion
U
استنتاج کردن
draw a cunclusion
U
استنتاج کردن
subsume
U
استنتاج کردن
subsumes
U
استنتاج کردن
concludes
U
استنتاج کردن
conclude
U
استنتاج کردن
inferential
U
وابسته به استنتاج
subsumed
U
استنتاج کردن
infers
U
استنتاج کردن
derives
U
استنتاج کردن
deriving
U
استنتاج کردن
deduction
U
استنتاج قیاسی
derive
U
استنتاج کردن
inferring
U
استنتاج کردن
inferred
U
استنتاج کردن
infer
U
استنتاج کردن
subsuming
U
استنتاج کردن
news
U
اخبار
traditions
U
اخبار
information
U
اخبار
communication
U
اخبار
assertion
U
اخبار
newsreader
U
اخبار
trapdoor
U
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoors
U
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
automatic data processing
U
پرورش اطلاعات خودکارسیستم اطلاعات کامپیوتری
evolve
U
استنتاج کردن نموکردن
induction
U
قیاس کل از جزء استنتاج
to put two and two together
<idiom>
U
استنتاج کردن
[اصطلاح]
illatively
U
بطریق استنتاج یا استخراج
inferentally
U
بطریق استنتاج یا استنباط
inference rule
U
قواعد استنتاج
[منطق]
evolving
U
استنتاج کردن نموکردن
evolved
U
استنتاج کردن نموکردن
deduction
U
استنتاج نتیجه گیری
inductions
U
قیاس کل از جزء استنتاج
evolves
U
استنتاج کردن نموکردن
shocker
U
اخبار موحش
electric bell
U
زنگ اخبار
shockers
U
اخبار موحش
life blood
U
جنبش بی اخبار
annals
U
اخبار سال
broadcast
U
پخش اخبار
broadcasts
U
پخش اخبار
ruise
U
اخبار دروغ
buzzer
U
زنگ اخبار
buzzers
U
زنگ اخبار
distance vector protocols
U
اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
induces
U
استنتاج کردن تحریک شدن
inducing
U
استنتاج کردن تحریک شدن
induced
U
استنتاج کردن تحریک شدن
induce
U
استنتاج کردن تحریک شدن
concludes
U
نتیجه گرفتن استنتاج کردن
rule of inference,
U
قواعد استنتاج
[منطق]
[ریاضی]
conclude
U
نتیجه گرفتن استنتاج کردن
transformation rule
U
قواعد استنتاج
[منطق]
[ریاضی]
pony
U
پرداختن خلاصه اخبار
ponies
U
پرداختن خلاصه اخبار
newsman
U
خبرنگار گوینده اخبار
newsmen
U
خبرنگار گوینده اخبار
bell transformer
U
ترانسفورماتور زنگ اخبار
evaluation
U
ارزیابی اخبار رسیده
action information center
U
مرکز اخبار تاکتیکی
bell wire
U
سیم زنگ اخبار
bell ringing transformer
U
مبدل زنگ اخبار
newsy
U
دارای اخبار زیاد
evaluations
U
ارزیابی اخبار رسیده
essential elements of information
U
عناصر اصلی اخبار
collections
U
جمع اوری اخبار
sound bow
U
کاسه زنگ اخبار
push botton
U
دکمه زنگ اخبار
forebedement
U
اخبار قبلی پیشگویی
poney
U
پرداختن خلاصه اخبار
to break news
U
فاش کردن اخبار
collection
U
جمع اوری اخبار
locals
U
داخلی اخبار محلی
local
U
داخلی اخبار محلی
monitoring
U
رله کردن اخبار و پیامها
ring
U
احاطه کردن زنگ اخبار
newsreels
U
فیلم اخبار جاری روز
newsreel
U
فیلم اخبار جاری روز
collection plan
U
طرح جمع اوری اخبار
What is the latest news?
U
آخرین خبرها ( اخبار ) چیست ؟
magneto bell
U
زنگ اخبار جریان متناوب
collection agency
U
عامل جمع اوری اخبار
regrade
U
تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
disseminate
U
توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
collective
U
جمعی پخش یکجای اخبار هواشناسی
disseminates
U
توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminated
U
توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminating
U
توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
connection
U
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
connexions
U
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
evaluations
U
تقویم
evaluation
U
تقویم
appraisal
U
تقویم
valuations
U
تقویم
ratings
U
تقویم
desktop
U
تقویم
calendars
U
تقویم
calendar
U
تقویم
valuation
U
تقویم
rating
U
تقویم
appraisals
U
تقویم
calender
U
تقویم
assessments
U
تقویم براورد
assessed
U
تقویم کردن
valuing
U
تقویم کردن
assess
U
تقویم کردن
calendars
U
تقویم ورزشی
calendar
U
تقویم ورزشی
values
U
تقویم کردن
julain date
U
تقویم ژولین
value
U
تقویم کردن
evaluated
U
تقویم کردن
estimate
U
تخمین تقویم
assesses
U
تقویم کردن
apprise
U
تقویم کردن
apprises
U
تقویم کردن
apprising
U
تقویم کردن
assessment
U
تقویم براورد
estimates
U
تخمین تقویم
ephemeris
U
تقویم نجومی
ephermeris
U
تقویم نجومی
evaluating
U
تقویم کردن
evaluates
U
تقویم کردن
estimating
U
تخمین تقویم
address calendar
U
تقویم نجومی
air almanac
U
تقویم هوانوردی
almanach
U
تقویم نجومی
appraisable
U
قابل تقویم
appraiser
U
تقویم کننده
assessing
U
تقویم کردن
evaluate
U
تقویم کردن
estimated
U
تخمین تقویم
civilian internee information bureau
U
دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
data transceiver
U
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
defense system aquisition
U
سیستم کسب اطلاعات پدافندی کسب اطلاعات برای دفاع
clock calendar board
U
تخته ساعت / تقویم
appraisement
U
تقویم و ارزیابی مال
assessable
U
قابل ارزیابی یا تقویم
misvalue
U
اشتباها تقویم کردن
estimation
U
پیش بینی تقویم
estimations
U
پیش بینی تقویم
anno hegirae
U
مطابق تقویم هجری
appraisals
U
تقویم ارزیابی کردن
kalendar
U
تقویم گاه نما
appraisal
U
تقویم ارزیابی کردن
misestimate
U
بناحق تقویم کردن
helps
U
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
help
U
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helped
U
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
negative acknowledgement
U
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
appraising
U
تقویم کردن تخمین زدن
ratable
U
مشمول مالیات قابل تقویم
appraises
U
تقویم کردن تخمین زدن
the house was highly rated
U
خانه رازیاد تقویم کردند
rateable
U
مشمول مالیات قابل تقویم
September
U
نهمین ماه تقویم مسیحی
appraised
U
تقویم کردن تخمین زدن
ratable
U
قابل تقویم مشمول مالیات
appraise
U
تقویم کردن تخمین زدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com