English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 110 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
equatorial mounting U استقرار معدل النهاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
exmeridian altitude U ارتفاع فوق نصف النهاری هواپیما ارتفاع نصف النهاری
meridional U نصف النهاری
meridian passage U گذرنصف النهاری
prepositions U استقرار در محل پیش بینی شده استقرار در محل معین شده
preposition U استقرار در محل پیش بینی شده استقرار در محل معین شده
norm U معدل
mediums U معدل
averages U معدل
norms U معدل
averaging U معدل
medium U معدل
mean U معدل
meaner U معدل
averaged U معدل
meanest U معدل
average U معدل
standard error U خطای معدل
flywheels U چرخ معدل
flywheel U چرخ معدل
celestial equator U معدل النهار
score U نشان معدل
averaged U معدل گرفتن
averaged U معدل میانگین
averages U معدل گرفتن
average U معدل میانگین
averages U معدل میانگین
average U معدل گرفتن
averaging U معدل گرفتن
averaging U معدل میانگین
scored U نشان معدل
scores U نشان معدل
average costs U معدل هزینه کل محصولات
mean U معدل معنی دادن
meaner U معدل معنی دادن
bowling average U معدل امتیاز بازیگربولینگ
lower water datum U معدل پس رفت اب دریا
meanest U معدل معنی دادن
f U معدل یک هزارم یک میلینیوم میلیون
composite average U معدل امتیاز بازیگر بولینگ
establishments U استقرار
downloading U استقرار
localization U استقرار
stability U استقرار
establishment U استقرار
installation U استقرار
installations U استقرار
pitch U استقرار
pitches U استقرار
colony U استقرار
settlement U استقرار
settlements U استقرار
sessility U استقرار
mounting U استقرار
solidification U استقرار
posteriori U ازراه استقرار
positioning band U حلقه استقرار
reintegration U استقرار مجدد
permanent emplacement U استقرار دایمی
stanchion U سکوی استقرار
lodgment area U منطقه استقرار
tent striking U فرمان ضد استقرار
centralisation U استقرار درمرکز
restoration U استقرار مجدد
angle of repose U زاویه استقرار
seats U سکوی استقرار
seated U سکوی استقرار
seat U سکوی استقرار
stationed U استقرار یافتن
centralization U استقرار درمرکز
confirmation U تثبیت استقرار
stations U استقرار یافتن
station U استقرار یافتن
delocalization U عدم استقرار
crimping groove U شیار استقرار
yoke U دوشاخه استقرار
yoke U پایه استقرار
lodgement U منزل گیری استقرار
network topology U چگونگی استقرار شبکه
setting ring U حلقه استقرار یا ثبات
lodgment U منزل گیری استقرار
downloading utility U برنامه کمکی استقرار
seating U محل استقرار نشیمن
automatic font downloading U استقرار خودکار فونت
angle of repose U حداکثر شیب استقرار
set up U اماده بکار استقرار
alt azimuth mounting U استقرار سمت- ارتفاعی
disposition U استقرار یکانها و اماد درمنطقه
make up <idiom> U استقرار وسایل تزئین وآرایش
metacenter U نقطه استقرار وثبات یاتوازن
anchor line cable U کابل استقرار چتردر هواپیما
downloadable font U فونت قابل استقرار در حافظه
settling rounds U تیر استقرار قنداق توپ
location of industry U تعیین محل استقرار صنعت
cannelure U شیار استقرار پوکه روی گلوله
location theory U نظریه تعیین محل استقرار صنعت
gun post U سوراخ محل استقرار لوله توپ
cannelure U شیار استقرار روکش گلوله ثاقب
sponson U سکوی استقرار توپ روی برجک
settles U مستقر شدن یامستقر کردن استقرار
settle U مستقر شدن یامستقر کردن استقرار
steric U وابسته بطرز استقرار اجزاء اتم در فضا
trailer camp U محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
rack space U محوطه کف چینی شده انباربرای استقرار پالتها یا جعبههای مهمات
trailer park U محل استقرار ترایلربا اتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
trailer court U محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
staging U سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
sabot U کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
base piece U پایه پایه استقرار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com