English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
vomit U استفراغ کردن برگرداندن
vomited U استفراغ کردن برگرداندن
vomits U استفراغ کردن برگرداندن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
puked U : استفراغ کردن قی
disgorging U استفراغ کردن
disgorges U استفراغ کردن
pukes U : استفراغ کردن قی
disgorged U استفراغ کردن
disgorge U استفراغ کردن
puking U : استفراغ کردن قی
puke U : استفراغ کردن قی
countermand U لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermands U لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermanded U لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermanding U لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
to turn over U محول کردن برگرداندن
convert U برگرداندن وارونه کردن
to tutn end for end U وارونه کردن برگرداندن
turn over U وارونه کردن برگرداندن
reverses U برگرداندن پشت و رو کردن
reversing U برگرداندن پشت و رو کردن
converted U برگرداندن وارونه کردن
reverse U برگرداندن پشت و رو کردن
reversed U برگرداندن پشت و رو کردن
converting U برگرداندن وارونه کردن
converts U برگرداندن وارونه کردن
remanded U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remands U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remand U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remanding U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
to invert a fraction U برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
disengorgement U استفراغ
puking U استفراغ
puke U استفراغ
pukes U استفراغ
emesis U استفراغ
puked U استفراغ
vomiting U استفراغ
repristinate U بصورت اصلی برگرداندن دوباره بکر کردن
vomiturition U استفراغ پیاپی
emetics U استفراغ اور
nausea U حالت استفراغ
emetic U استفراغ اور
haematemesis U استفراغ خون
emetic U داروی استفراغ اور
emetics U داروی استفراغ اور
seasick U مبتلا به استفراغ وبهم خوردگی حال در سفردریا
inverting U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
to turn out U بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
blenching U برگرداندن
retort U برگرداندن
blenches U برگرداندن
upset U برگرداندن
upsetting U برگرداندن
blench U برگرداندن
blenched U برگرداندن
retorts U برگرداندن
upsets U برگرداندن
replay U برگرداندن
replayed U برگرداندن
dishonored U برگرداندن چک
dishonoring U برگرداندن چک
renvoi U برگرداندن
dishonors U برگرداندن چک
dishonour U برگرداندن چک
dishonoured U برگرداندن چک
dishonouring U برگرداندن چک
retroject U برگرداندن
to put a bout U برگرداندن
translating U برگرداندن
bring back U برگرداندن
replaying U برگرداندن
replays U برگرداندن
evert U برگرداندن
translate U برگرداندن
translated U برگرداندن
rootle U برگرداندن
translates U برگرداندن
dishonours U برگرداندن چک
regurgitates U برگرداندن
reflect U برگرداندن
to bring back U برگرداندن
regurgitating U برگرداندن
regurgitated U برگرداندن
regurgitate U برگرداندن
diverging U برگرداندن
transact U برگرداندن
reset U برگرداندن
redeploy [staff] U برگرداندن
convert U برگرداندن
reversion U برگرداندن
to send back U برگرداندن
send back U برگرداندن
turnover U برگرداندن
to turn off U برگرداندن
averts U برگرداندن
averting U برگرداندن
averted U برگرداندن
avert U برگرداندن
reflects U برگرداندن
reflecting U برگرداندن
to put a bout a horse U سر اسب را برگرداندن
spades U بابیل برگرداندن
spade U بابیل برگرداندن
returns U مراجعت برگرداندن
replicate U برگرداندن تازدن
replicated U برگرداندن تازدن
evoking U فراخواندن برگرداندن
replicates U برگرداندن تازدن
replicating U برگرداندن تازدن
curl of the lip U برگرداندن یا اویختن لب
evokes U فراخواندن برگرداندن
evoke U فراخواندن برگرداندن
make up <idiom> U بازیافتن ،برگرداندن
returning U مراجعت برگرداندن
to pay back U برگرداندن افزودن
re echo U دوباره برگرداندن
decoded U برگرداندن رمز
decodes U برگرداندن رمز
decode U برگرداندن رمز
return U مراجعت برگرداندن
evocate U فراخواندن برگرداندن
returned U مراجعت برگرداندن
restored U بحال اول برگرداندن
to refuse somebody entry [admission] U کسی را در مرز برگرداندن
repatriations U برگشتن یا برگرداندن به میهن
rehabilitates U بحال نخست برگرداندن
rehabilitating U بحال نخست برگرداندن
turn U تاه زدن برگرداندن
rehabilitate U بحال نخست برگرداندن
repatriation U برگشتن یا برگرداندن به میهن
restore U برگرداندن به وضعیت جدید
restores U بحال اول برگرداندن
restored U برگرداندن به وضعیت جدید
intervert U سوی دیگر برگرداندن
handtwist retrieve U طرز برگرداندن نخ ماهیگیری
turns U تاه زدن برگرداندن
suspension of vouchers U برگرداندن اسناد هزینه
supinate U بخارج برگرداندن دست
repatriates U بمیهن خود برگرداندن
bead U برگرداندن لبههای ورق
turn the clock back <idiom> U زمان را به عقب برگرداندن
repatriated U بمیهن خود برگرداندن
repatriating U بمیهن خود برگرداندن
repatriate U بمیهن خود برگرداندن
restoring U برگرداندن به وضعیت جدید
rehabilitated U بحال نخست برگرداندن
beads U برگرداندن لبههای ورق
restitute U بحال اول برگرداندن
restores U برگرداندن به وضعیت جدید
restoring U بحال اول برگرداندن
restore U بحال اول برگرداندن
intervert U بخود اختصاص دادن برگرداندن
covers U اماده برای برگرداندن توپ
recovering U برگرداندن چیزی که گم شده بود
reversion U برگرداندن شیب معکوس دادن
coverings U اماده برای برگرداندن توپ
turn in U بداخل پیچاندن برگرداندن به انبار
cover U اماده برای برگرداندن توپ
recover U برگرداندن چیزی که گم شده بود
recovers U برگرداندن چیزی که گم شده بود
retaliate U عین چیزی را بکسی برگرداندن
retaliating U عین چیزی را بکسی برگرداندن
counter U برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
eversion U برگرداندن پلک چشم وغیره
countered U برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
countering U برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
retaliates U عین چیزی را بکسی برگرداندن
retaliated U عین چیزی را بکسی برگرداندن
resets U برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه
reset U برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه
backspace tape U فرایند برگرداندن نوارمغناطیسی به ابتدای رکوردقبلی
recuperation U عمل برگرداندن لوله بجای خود
recoveries U برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
recovery U برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
to translate something [from/into a language] U برگرداندن [نوشتنی] چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
supination U چرخاندن کف دست به سمت بالا برگرداندن پا
to send home U به خانه [از جایی که آمده اند] برگرداندن
echoed U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echo U برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echoing U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
rewinds U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewind U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
echoes U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
backtab U برگرداندن نشانه گر به یک واحد عقب تر از موقعیت موجود
echo U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoed U برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echoing U برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echoes U برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
rewound U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewinding U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
maximise U برگرداندن نشانه برنامه به پنجره اصلی نمایش آن
to turn down U وارونه یاپشت رو گذاشتن تاه زدن برگرداندن
irredentist U طرفدار برگرداندن همه جاهایی که ایتالیایی حرف میزنند به ایتالیا
recovery U برگرداندن به برنامه پس ازثابت شدن خطاازنقط های که تابع فراخوانی صداشده بود
recoveries U برگرداندن به برنامه پس ازثابت شدن خطاازنقط های که تابع فراخوانی صداشده بود
resets U برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
setup U توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
reset U برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
reconstitute U برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstitutes U برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com