Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
nicotian
U
استعمال کننده دخانیات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
smoke
U
استعمال دود استعمال دخانیات
smokes
U
استعمال دود استعمال دخانیات
smoking
U
استعمال دخانیات
The habit of smoking.
U
عادت به استعمال دخانیات
to smoke oneself sick
U
از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
smokers
U
واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
smoker
U
واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
I dont smoke at all.
U
اهل دود نیستم ( دخانیات استعمال نمی کنم )
users
U
استعمال کننده کاربر
user
U
استعمال کننده کاربر
holophrastic
U
استعمال کننده کلمه قصار
tobacco
U
دخانیات
tobacco department
U
اداره دخانیات
smokers
U
اهل دخانیات
smoker
U
اهل دخانیات
radiologist
U
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
usage
U
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
radiologists
U
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
usages
U
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
disuse
U
عدم استعمال ترک کردن ترک استعمال
use
U
استعمال
applications
U
استعمال
application
U
استعمال
uses
U
استعمال
employment
U
استعمال
expenditure
U
استعمال
ill usage
U
سوء استعمال
ill use
U
بد استعمال کردن
maltreatment
U
سوء استعمال
abuse
U
بد استعمال کردن
applications
U
موارد استعمال
graphics
U
فن استعمال نمودار
abused
U
بد استعمال کردن
nicotian
U
دود استعمال کن
applies
U
استعمال کردن
apply
U
استعمال کردن
applying
U
استعمال کردن
overuse
U
استعمال مفرط
disuse
U
عدم استعمال
abuse
U
سوء استعمال
desuetude
U
عدم استعمال
abused
U
سوء استعمال
abuses
U
بد استعمال کردن
exercise
U
استعمال کردن
application
U
موارد استعمال
bilinguality
U
استعمال دوزبان
bilingualism
U
استعمال دوزبان
exercised
U
استعمال کردن
exercises
U
استعمال کردن
abuses
U
سوء استعمال
abusing
U
بد استعمال کردن
abusing
U
سوء استعمال
riflery
U
استعمال تفنگ
abusive
U
سوء استعمال
overkill
U
استعمال بیش از حد
misusage
U
سوء استعمال
uses
U
استعمال مصرف
employed
U
استعمال کردن
employ
U
استعمال کردن
usages
U
نحوه استعمال
usages
U
عرف استعمال
using
U
استعمال مصرف
misapplication
U
سوء استعمال
usage
U
نحوه استعمال
tutoyer
U
استعمال کردن
usage
U
عرف استعمال
use
U
استعمال مصرف
misapplication
U
استعمال بیجا
unworn
U
استعمال نشده
employing
U
استعمال کردن
employs
U
استعمال کردن
use value
U
ارزش استعمال
user cost
U
هزینه استعمال
value in use
U
ارزش استعمال
law of use
U
قانون استعمال
telescopy
U
فن استعمال دوربین
cranage
U
استعمال جرثقیل
law of disuse
U
قانون عدم استعمال
vernacularism
U
استعمال زبان محلی
no smoking allowed
U
استعمال دخانیان ممنوع
catachresis
U
استعمال غلط کلمه
mitring
U
استعمال تاج اسقفی
dosages
U
مقدار استعمال دارو
dosage
U
مقدار استعمال دارو
malapropism
U
سوء استعمال کلمات
outward application
U
استعمال برونی یا خارجی
mitering
U
استعمال تاج اسقفی
incompatible
U
غیر قابل استعمال با یکدیگر
purism
U
افراط در استعمال صحیح الفاظ
sesquipedalian
U
معتاد به استعمال لغات دراز
deverbative
U
بصورت مشتق استعمال شده
instrumentation
U
تنظیم اهنگ استعمال الت
periphrasis
U
استعمال واژه ها وعبارات زائد
telescopist
U
متخصص استعمال دوربینهای نجومی
symbolization
U
استعمال علائم ونشانهای رمزی
neology
U
استعمال واژه یااصطلاح جدید
abjectival use of a noun
U
استعمال اسمی به طور صفت
oxymoron
U
استعمال کلمات مرکب متضاد
oxymoron
U
استعمال کلمات مرکب ضدونقیض
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
abstinence
U
ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
malapropism
U
استعمال غلط وعجیب وغریب لغات
utilization
U
به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
non abstainer
U
کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
junkie
U
استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
teetotaller
U
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
wear and tear
U
از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
teetotalism
U
پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
teetotaler
U
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
abstemious
U
مخالف استعمال مشروبات الکلی پرهیزکار
dump
U
موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
junkies
U
استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
teetotallers
U
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
abstainer
U
پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
joint
U
جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
purist
U
شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
purists
U
شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
zoomorphism
U
استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
nicotinism
U
مسمویت از نیکتین در نتیجه استعمال زیاد تنباکو
lupulin
U
خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
jake leg
U
فلجی که به علت استعمال مشروبات الکلی ایجاد میشود
petroleur
U
کسیکه با استعمال نفت اتش سوزی راه می اندازد
adoption
اقتباس استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل آن
the word is sanctioned by use
U
کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
euphuism
U
انشاء پرتصنع و مغلق فصاحت فروشی یا استعمال صنایع لفظی
hendiadys
U
عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
amphetamine
U
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
amphetamines
U
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
phonetician
U
متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
euphemisms
U
استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
euphemism
U
استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
periphrastic conjugation
U
صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
euphemize
U
استعمال کلمهء نیکو بجای کلمهء زشت
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
handles
U
رفتار کردن استعمال کردن
use
U
استفاده کردن استعمال کردن
uses
U
استفاده کردن استعمال کردن
handle
U
رفتار کردن استعمال کردن
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
acknowledger
U
تصدیق کننده قبول کننده
presenters
U
ارائه کننده معرفی کننده
the producer and the consumer
U
تولید کننده و مصرف کننده
desolater
U
ویران کننده متروک کننده
desolator
U
ویران کننده متروک کننده
presenter
U
ارائه کننده معرفی کننده
homager
U
تجلیل کننده کرنش کننده
sniffy
U
افهار تنفر کننده فن فن کننده
spell binder
U
مسحور کننده مجذوب کننده
designative
U
اشاره کننده تعیین کننده
intermediaries
U
وساطت کننده مداخله کننده
modulator demodulator
U
تلفیق کننده- تفکیک کننده
cogitator
U
اندیشه کننده مطالعه کننده
prosecutors
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
thwarter
U
خنثی کننده مسدود کننده
modifiers
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
corrupter
U
فاسد کننده منحرف کننده
striking force
U
نیروی تک کننده یا کمین کننده
insulators
U
جدا کننده عایق کننده
suberter
U
سرنگون کننده تضعیف کننده
vibrators
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
toasters
U
سرخ کننده برشته کننده
vibrator
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
prosecutor
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
accaimer
U
هلهله کننده تحسین کننده
modifier
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
toaster
U
سرخ کننده برشته کننده
corruptor
U
فاسد کننده منحرف کننده
insulator
U
جدا کننده عایق کننده
gesticulant
U
اشاره کننده وحرکت کننده
thickeners
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
lifter
U
مرتفع کننده برطرف کننده
discriminant
U
تفکیک کننده جدا کننده
divider
U
جدا کننده تقسیم کننده
transmitter
U
منتقل کننده مخابره کننده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com