English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (19 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
euphemism U استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
euphemisms U استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
euphemize U استعمال کلمهء نیکو بجای کلمهء زشت
jussive U کلمهء امری
antonym U کلمهء متضاد
antonyms U کلمهء متضاد
apposition U کلمهء وصفی
adeni U کلمهء پیشوندی است که به معنی
aden U کلمهء پیشوندی است که به معنی
adreno U کلمهء پیشوندی است به معنی
adeno U کلمهء پیشوندی است که به معنی
adren U کلمهء پیشوندی است به معنی
acantho U کلمهء پیشوندی بمعنی خار وخادار میباشد
acaro U کلمهء پیشوندی است مشتق ازacarus به معنی
advert U توجه کردن مخفف تجارتی کلمهء advertisement
adverts U توجه کردن مخفف تجارتی کلمهء advertisement
alliterate U چند کلمهء نزدیک بهم را با یک حرف اغاز کردن
achromato U کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
achromat U کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
adversative U حرف نقض کلمهء نقض
red herrings U شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herring U شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
c U استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
undesirability U نامطلوبی
dump U موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
rule U نرم افزاری که قوانین و دانش خبره را در یک موضوع مشخص برای داده کاربر برای حل مشکل اعمال میکند
phonetician U متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
smoke U استعمال دود استعمال دخانیات
smokes U استعمال دود استعمال دخانیات
search U جستجو برای یک موضوع داده
searched U جستجو برای یک موضوع داده
searchingly U جستجو برای یک موضوع داده
searches U جستجو برای یک موضوع داده
delectability U دلپسندی مطلوبی
delectableness U دلپسندی مطلوبی
nicety U دلپذیری مطلوبی
niceties U دلپذیری مطلوبی
cai U استفاده از کامپیوتر برای آموزش یک موضوع
turn out U ازکاردرامدن بنتیجه مطلوبی رسیدن
role indicator U نشانهای برای بیان ورودی شاخص دریک موضوع مشخص
usages U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
radiologists U متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologist U متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
usage U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
researched U توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researches U توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researching U توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
research U توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
queueing U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queues U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queued U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queue U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
sequential access U فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread U این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
that is not the proposition U موضوع چیز دیگر است موضوع این نیست
disuse U عدم استعمال ترک کردن ترک استعمال
knowledge U وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
seely U نیکو
good U نیکو
Good morning U بامدادان نیکو
of a good mould U نیکو سرشت
Good night U شامگاهان نیکو
rightteous U نیکو کار
righteous U نیکو کار
premium U پاداش نیکو
gospels U مژده نیکو
premiums U پاداش نیکو
upright U نیکو کار
gospel U مژده نیکو
good deeds U افکار نیکو
bracket U چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود
to throw cold water on U نیکو ندانستن وناچیزشمردن
well doer U ادم نیکو کار
well conditioned U دارای اخلاق نیکو
Whatever comes from a friend is good . <proverb> U هر چه از دوست رسد نیکو است .
well doing U نیکو کار درست کردار
G. U استاندارد در چند رسانهای و مستقیم مخابرات برای موضوع سیگنال صوتی با پهنای باند a کیلوهرتز که روی کانال ای با فرفیت a کیلوبایت در ثانیه ارسال میشود
CUG U ورودی محدود به پایگاه داده ها یا سیستم صفحه آگاهی درباره موضوع خاص برای کاربران مشخص و شناخته شده معمولاگ به وسیله کلمه رمز
reversing U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverses U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverse U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversed U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
waste silk U ابریشم گجین [ابریشمی که از تفاله پیله سوراخ شده بدست می آید و دارای طول های متغیر است و کیفیت مطلوبی ندارد.]
well conditioned U نیکو خصال دارای صفات حسنه
misdirection U در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
Utopia U دنیای فرضی که در ان همه چیز در حداعلی نیکو است
Utopias U دنیای فرضی که در ان همه چیز در حداعلی نیکو است
circular U فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circulars U فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
evangelical U پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
evangelic U پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
dense index U اندیس پایگاه داده حاوی آدرس یا ورودی برای هر موضوع یا ورودی در پایگاه داده
application U استعمال
applications U استعمال
use U استعمال
uses U استعمال
expenditure U استعمال
employment U استعمال
overuse U استعمال مفرط
tutoyer U استعمال کردن
riflery U استعمال تفنگ
applications U موارد استعمال
abusive U سوء استعمال
bilingualism U استعمال دوزبان
bilinguality U استعمال دوزبان
ill usage U سوء استعمال
value in use U ارزش استعمال
employ U استعمال کردن
usages U نحوه استعمال
employed U استعمال کردن
employing U استعمال کردن
employs U استعمال کردن
smoking U استعمال دخانیات
use value U ارزش استعمال
unworn U استعمال نشده
overkill U استعمال بیش از حد
ill use U بد استعمال کردن
user cost U هزینه استعمال
application U موارد استعمال
nicotian U دود استعمال کن
use U استعمال مصرف
usage U نحوه استعمال
usage U عرف استعمال
misapplication U سوء استعمال
abuse U سوء استعمال
exercise U استعمال کردن
abused U سوء استعمال
exercised U استعمال کردن
exercises U استعمال کردن
telescopy U فن استعمال دوربین
abuse U بد استعمال کردن
applies U استعمال کردن
apply U استعمال کردن
applying U استعمال کردن
uses U استعمال مصرف
maltreatment U سوء استعمال
cranage U استعمال جرثقیل
usages U عرف استعمال
abused U بد استعمال کردن
desuetude U عدم استعمال
graphics U فن استعمال نمودار
abusing U بد استعمال کردن
abusing U سوء استعمال
law of use U قانون استعمال
using U استعمال مصرف
misapplication U استعمال بیجا
disuse U عدم استعمال
misusage U سوء استعمال
abuses U سوء استعمال
abuses U بد استعمال کردن
vernacularism U استعمال زبان محلی
user U استعمال کننده کاربر
nicotian U استعمال کننده دخانیات
law of disuse U قانون عدم استعمال
users U استعمال کننده کاربر
catachresis U استعمال غلط کلمه
The habit of smoking. U عادت به استعمال دخانیات
outward application U استعمال برونی یا خارجی
mitring U استعمال تاج اسقفی
dosages U مقدار استعمال دارو
no smoking allowed U استعمال دخانیان ممنوع
dosage U مقدار استعمال دارو
mitering U استعمال تاج اسقفی
malapropism U سوء استعمال کلمات
practice makes perfect U کار نیکو کردن از پر کردن است
practice makes perfect <proverb> U کار نیکو کردن از پر کردن است
instrumentation U تنظیم اهنگ استعمال الت
telescopist U متخصص استعمال دوربینهای نجومی
sesquipedalian U معتاد به استعمال لغات دراز
holophrastic U استعمال کننده کلمه قصار
purism U افراط در استعمال صحیح الفاظ
symbolization U استعمال علائم ونشانهای رمزی
abjectival use of a noun U استعمال اسمی به طور صفت
incompatible U غیر قابل استعمال با یکدیگر
periphrasis U استعمال واژه ها وعبارات زائد
neology U استعمال واژه یااصطلاح جدید
oxymoron U استعمال کلمات مرکب متضاد
oxymoron U استعمال کلمات مرکب ضدونقیض
deverbative U بصورت مشتق استعمال شده
wear and tear U از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
abstemious U مخالف استعمال مشروبات الکلی پرهیزکار
junkie U استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
teetotaller U طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
malapropism U استعمال غلط وعجیب وغریب لغات
teetotallers U طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
junkies U استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
utilization U به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
to smoke oneself sick U از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
smoker U واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
smokers U واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
abstinence U ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
teetotalism U پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
non abstainer U کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
teetotaler U طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
nicotinism U مسمویت از نیکتین در نتیجه استعمال زیاد تنباکو
joint U جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
purist U شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
purists U شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
abstainer U پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
zoomorphism U استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
I dont smoke at all. U اهل دود نیستم ( دخانیات استعمال نمی کنم )
lupulin U خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com