English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
euphemize U استعمال کلمهء نیکو بجای کلمهء زشت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
euphemisms U استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
euphemism U استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
antonym U کلمهء متضاد
jussive U کلمهء امری
antonyms U کلمهء متضاد
apposition U کلمهء وصفی
adeno U کلمهء پیشوندی است که به معنی
adeni U کلمهء پیشوندی است که به معنی
adren U کلمهء پیشوندی است به معنی
aden U کلمهء پیشوندی است که به معنی
adreno U کلمهء پیشوندی است به معنی
acantho U کلمهء پیشوندی بمعنی خار وخادار میباشد
adverts U توجه کردن مخفف تجارتی کلمهء advertisement
advert U توجه کردن مخفف تجارتی کلمهء advertisement
acaro U کلمهء پیشوندی است مشتق ازacarus به معنی
alliterate U چند کلمهء نزدیک بهم را با یک حرف اغاز کردن
achromat U کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
achromato U کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
adversative U حرف نقض کلمهء نقض
hendiadys U عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
periphrastic conjugation U صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
spot bowler U بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
brunch U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunches U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
smokes U استعمال دود استعمال دخانیات
smoke U استعمال دود استعمال دخانیات
usage U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
radiologist U متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
usages U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
radiologists U متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
disuse U عدم استعمال ترک کردن ترک استعمال
seely U نیکو
good U نیکو
righteous U نیکو کار
gospels U مژده نیکو
good deeds U افکار نیکو
of a good mould U نیکو سرشت
Good morning U بامدادان نیکو
upright U نیکو کار
Good night U شامگاهان نیکو
rightteous U نیکو کار
premium U پاداش نیکو
premiums U پاداش نیکو
gospel U مژده نیکو
well doer U ادم نیکو کار
well conditioned U دارای اخلاق نیکو
to throw cold water on U نیکو ندانستن وناچیزشمردن
well doing U نیکو کار درست کردار
Whatever comes from a friend is good . <proverb> U هر چه از دوست رسد نیکو است .
well conditioned U نیکو خصال دارای صفات حسنه
Utopia U دنیای فرضی که در ان همه چیز در حداعلی نیکو است
Utopias U دنیای فرضی که در ان همه چیز در حداعلی نیکو است
evangelic U پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
evangelical U پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
uses U استعمال
employment U استعمال
application U استعمال
expenditure U استعمال
use U استعمال
applications U استعمال
abuse U بد استعمال کردن
abuse U سوء استعمال
abused U بد استعمال کردن
abused U سوء استعمال
abuses U بد استعمال کردن
abuses U سوء استعمال
abusing U بد استعمال کردن
abusing U سوء استعمال
usages U عرف استعمال
using U استعمال مصرف
usage U نحوه استعمال
usage U عرف استعمال
usages U نحوه استعمال
misapplication U استعمال بیجا
misapplication U سوء استعمال
misusage U سوء استعمال
nicotian U دود استعمال کن
overuse U استعمال مفرط
user cost U هزینه استعمال
telescopy U فن استعمال دوربین
use value U ارزش استعمال
unworn U استعمال نشده
riflery U استعمال تفنگ
law of use U قانون استعمال
value in use U ارزش استعمال
ill use U بد استعمال کردن
bilinguality U استعمال دوزبان
overkill U استعمال بیش از حد
bilingualism U استعمال دوزبان
cranage U استعمال جرثقیل
desuetude U عدم استعمال
ill usage U سوء استعمال
tutoyer U استعمال کردن
disuse U عدم استعمال
apply U استعمال کردن
application U موارد استعمال
graphics U فن استعمال نمودار
applying U استعمال کردن
smoking U استعمال دخانیات
employing U استعمال کردن
employ U استعمال کردن
employed U استعمال کردن
employs U استعمال کردن
maltreatment U سوء استعمال
exercise U استعمال کردن
exercises U استعمال کردن
exercised U استعمال کردن
abusive U سوء استعمال
use U استعمال مصرف
applications U موارد استعمال
uses U استعمال مصرف
applies U استعمال کردن
mitring U استعمال تاج اسقفی
outward application U استعمال برونی یا خارجی
catachresis U استعمال غلط کلمه
vernacularism U استعمال زبان محلی
no smoking allowed U استعمال دخانیان ممنوع
nicotian U استعمال کننده دخانیات
mitering U استعمال تاج اسقفی
malapropism U سوء استعمال کلمات
The habit of smoking. U عادت به استعمال دخانیات
law of disuse U قانون عدم استعمال
user U استعمال کننده کاربر
dosages U مقدار استعمال دارو
users U استعمال کننده کاربر
dosage U مقدار استعمال دارو
practice makes perfect <proverb> U کار نیکو کردن از پر کردن است
practice makes perfect U کار نیکو کردن از پر کردن است
vises U بجای
vice- U بجای
lieu U بجای
in payment of U بجای
in his stead U بجای او
vices U بجای
in exchange for U بجای
per pro U بجای
in lieu of U بجای
instead of U بجای
in the room of U بجای
Instead of you U بجای تو
vice U بجای
in return for U بجای
instrumentation U تنظیم اهنگ استعمال الت
incompatible U غیر قابل استعمال با یکدیگر
holophrastic U استعمال کننده کلمه قصار
neology U استعمال واژه یااصطلاح جدید
deverbative U بصورت مشتق استعمال شده
oxymoron U استعمال کلمات مرکب ضدونقیض
periphrasis U استعمال واژه ها وعبارات زائد
abjectival use of a noun U استعمال اسمی به طور صفت
symbolization U استعمال علائم ونشانهای رمزی
telescopist U متخصص استعمال دوربینهای نجومی
oxymoron U استعمال کلمات مرکب متضاد
purism U افراط در استعمال صحیح الفاظ
sesquipedalian U معتاد به استعمال لغات دراز
he succeeded his father U بجای پدرنشست
stead U بجای بعوض
in place of U بجای درعوض
in somebody's place U بجای کسی
for U بجای از طرف
instead of <conj.> U بجای [بعوض]
elsewhere U بجای دیگر
instead of celebrating U بجای جشن
instead U بجای اینکه
to pass for U قلمدادشدن بجای
quid pro quos U بجای عوض
quid pro quo U بجای عوض
teetotallers U طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
wear and tear U از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
teetotalism U پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
dump U موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
teetotaller U طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
utilization U به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
junkie U استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
to smoke oneself sick U از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
teetotaler U طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
non abstainer U کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
abstemious U مخالف استعمال مشروبات الکلی پرهیزکار
junkies U استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
smoker U واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
smokers U واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
malapropism U استعمال غلط وعجیب وغریب لغات
abstinence U ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
were i in his skin U اگر بجای او بودم
take your mirks U فرمان بجای خود
on your marks U فرمان بجای خود
impersonify U بجای شخص گرفتن
instead of the other way around U بجای برعکس این
instead of the reverse U بجای وارونه این
O.K. U اصط لاحی که بجای
hardwired connection U می بجای ورودی و سوکت
back to your seats U برگردید بجای خود
instead of vice versa U بجای برعکس این
purists U شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
purist U شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
zoomorphism U استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
abstainer U پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
joint U جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
nicotinism U مسمویت از نیکتین در نتیجه استعمال زیاد تنباکو
push pass U پاس با فشارچوب بجای ضربه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com