English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
use U استعمال مصرف
uses U استعمال مصرف
using U استعمال مصرف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
smokes U استعمال دود استعمال دخانیات
smoke U استعمال دود استعمال دخانیات
radiologists U متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologist U متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
usages U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usage U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
average propensity to consume U میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
diminishing utility U اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics U امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
disuse U عدم استعمال ترک کردن ترک استعمال
power consumer U مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume U تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
use U استعمال
expenditure U استعمال
applications U استعمال
uses U استعمال
employment U استعمال
application U استعمال
tutoyer U استعمال کردن
employed U استعمال کردن
bilinguality U استعمال دوزبان
maltreatment U سوء استعمال
employ U استعمال کردن
disuse U عدم استعمال
bilingualism U استعمال دوزبان
abuses U بد استعمال کردن
overuse U استعمال مفرط
telescopy U فن استعمال دوربین
misapplication U استعمال بیجا
usages U نحوه استعمال
abused U بد استعمال کردن
employing U استعمال کردن
employs U استعمال کردن
user cost U هزینه استعمال
value in use U ارزش استعمال
abusing U سوء استعمال
abusing U بد استعمال کردن
abuses U سوء استعمال
abuse U سوء استعمال
abuse U بد استعمال کردن
overkill U استعمال بیش از حد
usage U عرف استعمال
usage U نحوه استعمال
usages U عرف استعمال
abused U سوء استعمال
unworn U استعمال نشده
riflery U استعمال تفنگ
use value U ارزش استعمال
nicotian U دود استعمال کن
apply U استعمال کردن
exercises U استعمال کردن
law of use U قانون استعمال
graphics U فن استعمال نمودار
exercise U استعمال کردن
applies U استعمال کردن
applying U استعمال کردن
application U موارد استعمال
applications U موارد استعمال
cranage U استعمال جرثقیل
desuetude U عدم استعمال
abusive U سوء استعمال
exercised U استعمال کردن
misapplication U سوء استعمال
misusage U سوء استعمال
ill use U بد استعمال کردن
smoking U استعمال دخانیات
ill usage U سوء استعمال
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
users U استعمال کننده کاربر
user U استعمال کننده کاربر
dosages U مقدار استعمال دارو
no smoking allowed U استعمال دخانیان ممنوع
dosage U مقدار استعمال دارو
law of disuse U قانون عدم استعمال
catachresis U استعمال غلط کلمه
malapropism U سوء استعمال کلمات
vernacularism U استعمال زبان محلی
mitering U استعمال تاج اسقفی
mitring U استعمال تاج اسقفی
outward application U استعمال برونی یا خارجی
The habit of smoking. U عادت به استعمال دخانیات
nicotian U استعمال کننده دخانیات
symbolization U استعمال علائم ونشانهای رمزی
deverbative U بصورت مشتق استعمال شده
abjectival use of a noun U استعمال اسمی به طور صفت
telescopist U متخصص استعمال دوربینهای نجومی
neology U استعمال واژه یااصطلاح جدید
oxymoron U استعمال کلمات مرکب ضدونقیض
oxymoron U استعمال کلمات مرکب متضاد
instrumentation U تنظیم اهنگ استعمال الت
periphrasis U استعمال واژه ها وعبارات زائد
purism U افراط در استعمال صحیح الفاظ
sesquipedalian U معتاد به استعمال لغات دراز
incompatible U غیر قابل استعمال با یکدیگر
holophrastic U استعمال کننده کلمه قصار
teetotaller U طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
utilization U به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
smokers U واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
smoker U واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
abstemious U مخالف استعمال مشروبات الکلی پرهیزکار
to smoke oneself sick U از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
teetotallers U طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
wear and tear U از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
abstinence U ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
non abstainer U کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
teetotalism U پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
junkies U استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
dump U موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
junkie U استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
malapropism U استعمال غلط وعجیب وغریب لغات
teetotaler U طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
zoomorphism U استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
nicotinism U مسمویت از نیکتین در نتیجه استعمال زیاد تنباکو
purists U شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
abstainer U پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
purist U شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
joint U جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
I dont smoke at all. U اهل دود نیستم ( دخانیات استعمال نمی کنم )
jake leg U فلجی که به علت استعمال مشروبات الکلی ایجاد میشود
petroleur U کسیکه با استعمال نفت اتش سوزی راه می اندازد
adoption اقتباس استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل آن
lupulin U خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
hendiadys U عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
euphuism U انشاء پرتصنع و مغلق فصاحت فروشی یا استعمال صنایع لفظی
the word is sanctioned by use U کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
amphetamine U مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
amphetamines U مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
phonetician U متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
waster U مصرف
good for nothing U بی مصرف
of no a U بی مصرف
otiose U بی مصرف
offtake U مصرف
wasteful U مصرف
income consumption curve U مصرف
overall consumption U مصرف کل
usage U مصرف
usages U مصرف
wasters U مصرف
aggregate consumption U مصرف کل
comsumption U مصرف
consumption possibility line U حد مصرف
consumption U مصرف
consumerism U مصرف
extravagant U مصرف
unemployed U بی مصرف
disposal U مصرف
expense U مصرف
wastes U بی مصرف
sodden U بی مصرف
expenditure U مصرف
waste U بی مصرف
mass consumption U مصرف انبوه
mass consumption U مصرف کلان
maximum power demand U مصرف حداکثر
national consumption U مصرف ملی
exploitation [utilization] U مورد مصرف
optional consumption U مصرف اختیاری
induced consumption U مصرف تشویقی
induced consumption U مصرف القائی
inconsumable U مصرف نکردنی
utilisations U موارد مصرف
idle stock U موجودی بی مصرف
home use entry U اعلامیه مصرف
home consumption U مصرف داخلی
home consumption U مصرف خانگی
TAN [Transaction authentication number] U رمز یکبار مصرف
high mass consumption U مصرف انبوه
per capita water consumption U مصرف سرانه اب
industrial consumption U مصرف صنعتی
usages U موارد مصرف
usage U مورد مصرف
using U مورد مصرف
utilizations U موارد مصرف
utilisation [British] U مورد مصرف
utilization U مورد مصرف
irrigation consumption U مصرف ابیاری
internal power U مصرف داخلی
internal consumption U مصرف داخلی
recive U مصرف کنید
to use up U مصرف کردن
rival consumption U مصرف رقابتی
applicable <adj.> U مصرف کردنی
suitable <adj.> U مصرف کردنی
usable <adj.> U مصرف کردنی
useful <adj.> U مصرف کردنی
throw away U چیز بی مصرف
transitory consumption U مصرف گذرا
transitory consumption U مصرف انتقالی
unproductive consumption U مصرف بیهوده
utilizable <adj.> U قابل مصرف
usage rate U نرخ مصرف
use up U مصرف کردن
consumerism U مصرف گرایی
throwaway U یکبار مصرف
ready use U اماده مصرف
ready for use U اماده مصرف
power consumption U مصرف قدرت
usable <adj.> U قابل مصرف
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com