Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
vernacularism
U
استعمال زبان محلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scottish gaelic
U
زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
dialects
U
زبان محلی
dialect
U
زبان محلی
local colour
U
نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
smoke
U
استعمال دود استعمال دخانیات
smokes
U
استعمال دود استعمال دخانیات
blit
U
در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
bitblt
U
در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
usage
U
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
radiologist
U
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologists
U
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
usages
U
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
disassembler
U
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
disuse
U
عدم استعمال ترک کردن ترک استعمال
local procurement
U
تدارک محلی فراورده محلی
localism
U
ایین محلی علاقه محلی
local posts
U
پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
translator
U
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translators
U
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
language
U
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
assembly
U
زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
language
U
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
languages
U
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages
U
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
host language
U
زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler
U
که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol
U
Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
targetted
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
linguo dental
U
زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
target
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
author language
U
زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
modula
U
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
bal
U
زبان ساده شده زبان اسمبلی
He is speechless (inarticulate).
U
سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
professional slang
U
زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
mealymouthed
U
ادم چرب زبان شیرین زبان
languages
U
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interpreting
U
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
Arabic
U
زبان تازی زبان عربی
glib
U
چرب زبان زبان دار
interpret
U
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreted
U
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interprets
U
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
language
U
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
expenditure
U
استعمال
employment
U
استعمال
applications
U
استعمال
use
U
استعمال
uses
U
استعمال
application
U
استعمال
cranage
U
استعمال جرثقیل
applies
U
استعمال کردن
apply
U
استعمال کردن
applying
U
استعمال کردن
usages
U
نحوه استعمال
riflery
U
استعمال تفنگ
desuetude
U
عدم استعمال
abused
U
سوء استعمال
exercises
U
استعمال کردن
bilinguality
U
استعمال دوزبان
overkill
U
استعمال بیش از حد
bilingualism
U
استعمال دوزبان
value in use
U
ارزش استعمال
user cost
U
هزینه استعمال
use value
U
ارزش استعمال
unworn
U
استعمال نشده
nicotian
U
دود استعمال کن
tutoyer
U
استعمال کردن
smoking
U
استعمال دخانیات
telescopy
U
فن استعمال دوربین
exercised
U
استعمال کردن
usages
U
عرف استعمال
usage
U
نحوه استعمال
maltreatment
U
سوء استعمال
ill use
U
بد استعمال کردن
disuse
U
عدم استعمال
employ
U
استعمال کردن
law of use
U
قانون استعمال
employs
U
استعمال کردن
employing
U
استعمال کردن
employed
U
استعمال کردن
misapplication
U
استعمال بیجا
misapplication
U
سوء استعمال
ill usage
U
سوء استعمال
overuse
U
استعمال مفرط
abusive
U
سوء استعمال
usage
U
عرف استعمال
using
U
استعمال مصرف
abusing
U
سوء استعمال
abusing
U
بد استعمال کردن
abuses
U
سوء استعمال
abuses
U
بد استعمال کردن
abused
U
بد استعمال کردن
abuse
U
سوء استعمال
abuse
U
بد استعمال کردن
misusage
U
سوء استعمال
graphics
U
فن استعمال نمودار
uses
U
استعمال مصرف
use
U
استعمال مصرف
application
U
موارد استعمال
applications
U
موارد استعمال
exercise
U
استعمال کردن
malapropism
U
سوء استعمال کلمات
The habit of smoking.
U
عادت به استعمال دخانیات
dosage
U
مقدار استعمال دارو
dosages
U
مقدار استعمال دارو
user
U
استعمال کننده کاربر
users
U
استعمال کننده کاربر
outward application
U
استعمال برونی یا خارجی
mitering
U
استعمال تاج اسقفی
mitring
U
استعمال تاج اسقفی
catachresis
U
استعمال غلط کلمه
law of disuse
U
قانون عدم استعمال
no smoking allowed
U
استعمال دخانیان ممنوع
nicotian
U
استعمال کننده دخانیات
purism
U
افراط در استعمال صحیح الفاظ
sesquipedalian
U
معتاد به استعمال لغات دراز
instrumentation
U
تنظیم اهنگ استعمال الت
telescopist
U
متخصص استعمال دوربینهای نجومی
incompatible
U
غیر قابل استعمال با یکدیگر
periphrasis
U
استعمال واژه ها وعبارات زائد
neology
U
استعمال واژه یااصطلاح جدید
oxymoron
U
استعمال کلمات مرکب متضاد
oxymoron
U
استعمال کلمات مرکب ضدونقیض
symbolization
U
استعمال علائم ونشانهای رمزی
abjectival use of a noun
U
استعمال اسمی به طور صفت
deverbative
U
بصورت مشتق استعمال شده
holophrastic
U
استعمال کننده کلمه قصار
assembler
U
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
smoker
U
واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
junkie
U
استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
teetotaler
U
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
junkies
U
استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
teetotalism
U
پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
non abstainer
U
کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
dump
U
موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
to smoke oneself sick
U
از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
smokers
U
واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
utilization
U
به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
abstinence
U
ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
teetotallers
U
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
teetotaller
U
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
wear and tear
U
از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
abstemious
U
مخالف استعمال مشروبات الکلی پرهیزکار
malapropism
U
استعمال غلط وعجیب وغریب لغات
nicotinism
U
مسمویت از نیکتین در نتیجه استعمال زیاد تنباکو
purist
U
شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
abstainer
U
پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
purists
U
شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
zoomorphism
U
استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
joint
U
جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
I dont smoke at all.
U
اهل دود نیستم ( دخانیات استعمال نمی کنم )
petroleur
U
کسیکه با استعمال نفت اتش سوزی راه می اندازد
jake leg
U
فلجی که به علت استعمال مشروبات الکلی ایجاد میشود
lupulin
U
خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
adoption
اقتباس استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل آن
hendiadys
U
عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
euphuism
U
انشاء پرتصنع و مغلق فصاحت فروشی یا استعمال صنایع لفظی
the word is sanctioned by use
U
کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
amphetamine
U
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
amphetamines
U
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
autochthon
U
محلی
locals
U
محلی
natives
U
محلی
native
U
محلی
autochthonous
U
محلی
occupation crossing
U
پل محلی
local
U
محلی
regional
<adj.>
U
محلی
local
<adj.>
U
محلی
vernaculars
U
محلی
domestic
U
محلی
local line
U
خط محلی
regional
U
محلی
parochial
U
محلی
topical
U
محلی
sympatry
U
هم محلی
vernacular
U
محلی
residential
U
محلی
regionally
U
محلی
phonetician
U
متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
ordinance
U
مقررات محلی
local circuit
U
مدار محلی
local center
U
مرکز محلی
local authority
U
انجمن محلی
patter
U
لهجه محلی
patters
U
لهجه محلی
pattered
U
لهجه محلی
ordinances
U
مقررات محلی
pattering
U
لهجه محلی
domestic economy
U
اقتصاد محلی
local file
U
فایل محلی
local area network
U
شبکه محلی
legman
U
خبرنگار محلی
costumes
U
لباس محلی
civil time
U
ساعت محلی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com