English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
no smoking allowed U استعمال دخانیان ممنوع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
smokes U استعمال دود استعمال دخانیات
smoke U استعمال دود استعمال دخانیات
radiologist U متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
usage U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usages U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
radiologists U متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
disuse U عدم استعمال ترک کردن ترک استعمال
illicit U ممنوع
prohibbited U ممنوع
in d. U ممنوع
taboos U ممنوع
prohibited U ممنوع
forbidden U ممنوع
disallowable U ممنوع
impermissible U ممنوع
taboo U ممنوع
barred U ممنوع
forbidden U ممنوع شده
prohibited U ممنوع شده
it's forbidden to ... U ممنوع است که...
debar U ممنوع کردن
debarred U ممنوع کردن
debarring U ممنوع کردن
no waiting U توقف ممنوع
no parking U توقف ممنوع
forbidden zone U ناحیه ممنوع
forbidden vibration U ارتعاشات ممنوع
forbidden band U نوار ممنوع
rule out U ممنوع ساختن
restricts U ممنوع کردن
restricting U ممنوع کردن
restrict U ممنوع کردن
NO PARKING U پارکینگ ممنوع
forbids U ممنوع کردن
prohibits U ممنوع کردن
prohibiting U ممنوع کردن
prohibit U ممنوع کردن
debars U ممنوع کردن
prohibited goods U اشیاء ممنوع
forbid U ممنوع کردن
closed U ممنوع الورود
No camping U اردو زدن ممنوع
No left [right] turn! U گردش به چپ [راست] ممنوع!
bars U بازداشتن ممنوع کردن
bar U بازداشتن ممنوع کردن
it is strictly forbidden U اکیدا ممنوع است
to be absolutely forbidden [prohibited] U مطلقا ممنوع بودن
forbidden energy zone U ناحیه انرژی ممنوع
forbidden transition U جهش الکترونی ممنوع
No camping U چادر زدن ممنوع
ban item U کالای ممنوع الورود
the import of which is prohibited U ان کالا ممنوع الورود است
proscribed U ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribes U ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribing U ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribe U ممنوع ساختن تحریم کردن
no thoroughfare U امدو شدیاعبور) ممنوع است
application U استعمال
applications U استعمال
use U استعمال
employment U استعمال
expenditure U استعمال
uses U استعمال
dry town U شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
dut of court U ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
to bar somebody from a competition U شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
to bar somebody from something [doing something] U ممنوع کردن [کسی از چیزی] [اصطلاح رسمی ]
usages U نحوه استعمال
applications U موارد استعمال
overkill U استعمال بیش از حد
desuetude U عدم استعمال
user cost U هزینه استعمال
bilinguality U استعمال دوزبان
value in use U ارزش استعمال
bilingualism U استعمال دوزبان
use value U ارزش استعمال
unworn U استعمال نشده
overuse U استعمال مفرط
riflery U استعمال تفنگ
uses U استعمال مصرف
nicotian U دود استعمال کن
misusage U سوء استعمال
misapplication U سوء استعمال
misapplication U استعمال بیجا
telescopy U فن استعمال دوربین
law of use U قانون استعمال
ill use U بد استعمال کردن
ill usage U سوء استعمال
tutoyer U استعمال کردن
application U موارد استعمال
use U استعمال مصرف
graphics U فن استعمال نمودار
usages U عرف استعمال
abuses U بد استعمال کردن
abused U سوء استعمال
abused U بد استعمال کردن
abuse U سوء استعمال
abuse U بد استعمال کردن
applies U استعمال کردن
apply U استعمال کردن
abusive U سوء استعمال
applying U استعمال کردن
employed U استعمال کردن
employ U استعمال کردن
employs U استعمال کردن
employing U استعمال کردن
abuses U سوء استعمال
abusing U بد استعمال کردن
abusing U سوء استعمال
usage U نحوه استعمال
smoking U استعمال دخانیات
usage U عرف استعمال
cranage U استعمال جرثقیل
maltreatment U سوء استعمال
exercises U استعمال کردن
disuse U عدم استعمال
using U استعمال مصرف
exercise U استعمال کردن
exercised U استعمال کردن
outlaw U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawing U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawed U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlaws U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
talking is not permitted U سخن گفتن مجاز نیست صحبت ممنوع است
weather bound U ممنوع ازحرکت بواسطه بدی هوا منتظرهوای خوب
commit no nuisance U ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
fence month U ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
law of disuse U قانون عدم استعمال
users U استعمال کننده کاربر
catachresis U استعمال غلط کلمه
vernacularism U استعمال زبان محلی
outward application U استعمال برونی یا خارجی
The habit of smoking. U عادت به استعمال دخانیات
user U استعمال کننده کاربر
nicotian U استعمال کننده دخانیات
mitring U استعمال تاج اسقفی
dosages U مقدار استعمال دارو
malapropism U سوء استعمال کلمات
dosage U مقدار استعمال دارو
mitering U استعمال تاج اسقفی
forbidden fruit U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruits U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
incompatible U غیر قابل استعمال با یکدیگر
symbolization U استعمال علائم ونشانهای رمزی
purism U افراط در استعمال صحیح الفاظ
telescopist U متخصص استعمال دوربینهای نجومی
sesquipedalian U معتاد به استعمال لغات دراز
holophrastic U استعمال کننده کلمه قصار
abjectival use of a noun U استعمال اسمی به طور صفت
deverbative U بصورت مشتق استعمال شده
instrumentation U تنظیم اهنگ استعمال الت
neology U استعمال واژه یااصطلاح جدید
oxymoron U استعمال کلمات مرکب ضدونقیض
periphrasis U استعمال واژه ها وعبارات زائد
oxymoron U استعمال کلمات مرکب متضاد
to smoke oneself sick U از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
smoker U واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
smokers U واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
abstinence U ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
wear and tear U از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
teetotaller U طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
dump U موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
junkies U استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
non abstainer U کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
abstemious U مخالف استعمال مشروبات الکلی پرهیزکار
utilization U به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
teetotallers U طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
junkie U استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
malapropism U استعمال غلط وعجیب وغریب لغات
teetotaler U طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
teetotalism U پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
purist U شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
nicotinism U مسمویت از نیکتین در نتیجه استعمال زیاد تنباکو
purists U شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
abstainer U پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
zoomorphism U استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
joint U جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
black book U دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
adoption اقتباس استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل آن
I dont smoke at all. U اهل دود نیستم ( دخانیات استعمال نمی کنم )
petroleur U کسیکه با استعمال نفت اتش سوزی راه می اندازد
lupulin U خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
jake leg U فلجی که به علت استعمال مشروبات الکلی ایجاد میشود
the word is sanctioned by use U کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
hendiadys U عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
euphuism U انشاء پرتصنع و مغلق فصاحت فروشی یا استعمال صنایع لفظی
amphetamines U مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
amphetamine U مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
phonetician U متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
disbarment U محروم کردن از حق وکالت دادگستری ممنوع الوکاله کردن
countermanded U لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermanding U لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermands U لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermand U لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
seal off U محاصره کردن ممنوع الورود کردن
euphemisms U استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
euphemism U استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
periphrastic conjugation U صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
euphemize U استعمال کلمهء نیکو بجای کلمهء زشت
prohibits U ممنوع کردن تحریم کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com