Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to apply for written testimony
U
استشهاد تمام کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
citing
U
احضار کردن استشهاد کردن
cite
U
احضار کردن استشهاد کردن
cites
U
احضار کردن استشهاد کردن
cited
U
احضار کردن استشهاد کردن
terminates
U
تمام شدن تمام کردن
terminated
U
تمام شدن تمام کردن
terminate
U
تمام شدن تمام کردن
obtestation
U
استشهاد
summoning a witness
U
استشهاد
citation
U
استشهاد
citations
U
استشهاد
affidavit
استشهاد
producing a witness
U
استشهاد
deposition
U
ورقه استشهاد
depositions
U
ورقه استشهاد
documentary evidence signed by witnesses
U
ورقه استشهاد
affidavy
U
شهادت نامه استشهاد
affidavits
U
شهادت نامه استشهاد
lapped
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
raster
U
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
beta software
U
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
to see through
U
تمام کردن
fulfilling
U
تمام کردن
attained
U
تمام کردن
run out of
U
تمام کردن
attain
U
تمام کردن
integrate
U
تمام کردن
to run away with
U
تمام کردن
fulfilled
U
تمام کردن
fulfil
U
تمام کردن
attaining
U
تمام کردن
fulfills
U
تمام کردن
integrates
U
تمام کردن
to see out
U
تمام کردن
integrating
U
تمام کردن
go through with
<idiom>
U
تمام کردن
get (something) over with
<idiom>
U
تمام کردن
to eat up
U
تمام کردن
to fill out
U
تمام کردن
get through
U
تمام کردن
use up
U
تمام کردن
forth
U
تمام کردن
attains
U
تمام کردن
to finish off
U
تمام کردن
fiddle away
U
تمام کردن
fulfils
U
تمام کردن
fulfill
U
تمام کردن
make a day of it
<idiom>
U
تمام روزکار کردن
nip and tuck
<idiom>
U
به سختی تمام کردن
exhausts
U
تمام کردن بادقت بحث کردن
exhaust
U
تمام کردن بادقت بحث کردن
end
U
تمام کردن خاتمه دادن
ends
U
تمام کردن خاتمه دادن
done with
<idiom>
U
تمام کردن استفاده از چیزی
do one's best
<idiom>
U
تمام تلاش خودرا کردن
for all one is worth
<idiom>
U
تمام سعی خودرا کردن
to get done with
U
خاتمه دادن تمام کردن
call it quits
<idiom>
U
متوقف کردن تمام کار
put one's foot down
<idiom>
U
با تمام وجود اعتراض کردن
see out
<idiom>
U
تمام کردن وخارج شدن
shoot one's wad
<idiom>
U
تمام پول را خرج کردن
dost
U
بپایان رسانیدن تمام کردن
use up
U
تمام شدن مصرف کردن
unquote
U
نقل قول را تمام کردن
process
U
بانجام رساندن تمام کردن
processes
U
بانجام رساندن تمام کردن
ceasing
U
بند امدن تمام کردن
ended
U
تمام کردن خاتمه دادن
ceased
U
بند امدن تمام کردن
ceases
U
بند امدن تمام کردن
cease
U
بند امدن تمام کردن
polish off
U
از جلو کسی درامدن تمام کردن
To consume all ones energy .
U
تمام نیروی خودرا مصرف کردن
finishes
U
تمام کردن رنگ وروغن زدن
fish out
U
تمام کردن ذخیره ماهی یک منطقه
finish
U
تمام کردن رنگ وروغن زدن
speeds
U
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
erasing
U
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
speeding
U
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speed
U
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
erase
U
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
erased
U
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
erases
U
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
strike out
U
تمام کردن بازی با سه استرایک پی در پی در بخش دهم
zap
U
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapped
U
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapping
U
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zaps
U
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
to make an end of
U
موقوف کردن تمام کردن
To sell at coast price .
U
مایه کاری حساب کردن ( به قیمت تمام شده )
to listen with rapt attention
U
با مجذوبیت تمام گوش کردن با ششدانگ حواس وغیره
clear
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearest
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clears
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
zero in on
<idiom>
U
تمام توجه شخصی را جلب کردن(میخ کسی شدن)
clearer
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
earom
U
Only Read Alterableحافظه فقط خواندنی تغییرپذیرالکتریکی RO که میتواند بدون پاک کردن تمام اصلاعات ذخیره شده به طور انتخابی تغییرکند
tilting mixer
U
نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
logs
U
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
log
U
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
beneficial occupancy
U
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
exhausts
U
تمام شدن انرژی خسته شدن یا کردن
exhaust
U
تمام شدن انرژی خسته شدن یا کردن
mirror
U
کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirrored
U
کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirrors
U
کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
full track
U
تمام شنی خودرو تمام شنی
panorama
U
تمام نما اینه تمام نما
panoramas
U
تمام نما اینه تمام نما
complete
U
تمام
completes
U
تمام
full
U
تمام
through
U
تمام
all night
U
در تمام شب
completing
U
تمام
lion's share
U
تمام
It's over.
U
تمام شد.
whole
U
تمام
full length
U
تمام قد
out-and-out
U
تمام
completed
U
تمام
fullest
U
تمام
entire
U
تمام
out and out
U
تمام
yame
U
تمام
thorough
U
تمام
off
U
تمام
thru
U
تمام
it is all up
U
تمام شد
rounded
U
پر تمام
full face
U
تمام رخ
whole length
U
تمام قد
full-face
U
تمام رخ
incomplete
U
نا تمام
full-length
U
تمام قد
through
U
تمام شده
over with
U
تمام شده
full mouthed
U
تمام دندان
outed
U
در بیرون تمام
wholly
U
تمام وکمال
holohedron
U
تمام وجهی
full
U
تمام قدرت
holosymmetric
U
تمام وجه
finished
U
تمام شده
full
U
تمام تکمیل
full moon
U
ماه تمام
body and soul
<idiom>
U
با تمام وجود
mast high
U
تمام افراشته
all day long
<idiom>
U
تمام روز
the whole world
U
تمام دنیا
fullest
U
تمام تکمیل
full-blown
U
تمام کامل
passes
U
تمام شدن
the game is up
U
بازی تمام شد
an a fact
U
تمام شده
full-blown
U
تمام شگفته
best of both worlds
<idiom>
U
تمام مزایا
full adder
U
تمام افزایشگر
full orbed
U
تمام روشن
go
U
تمام شدن
holohedral
U
تمام وجه
passed
U
تمام شدن
full-time
U
تمام وقت
rounded
U
تمام شده
all
U
: همه تمام
lie-in
U
تمام شدن
inchoate
U
نیمه تمام
he is fifty
U
تمام دارد
all-
U
: همه تمام
main
U
بزرگ تمام
thoroughgoing
U
تمام وکمال
main
U
مهم تمام
thru
U
تمام شده
to draw to an end
U
تمام شدن
goes
U
تمام شدن
full duplex
U
تمام دو رشتهای
exhaustible
U
تمام شدنی
unfinished
U
تمام نشده
dyed-in-the-wool
U
تمام و کمال
fuller
U
کامل تر تمام تر
unfailing
U
تمام نشدنی
integral
U
کامل تمام
finisher
U
تمام کننده
sterling
U
تمام عیار
full blown
U
تمام کامل
whole hog
U
تمام راه
full blown
U
تمام شکفته
all this
U
تمام اینها
finishing
U
تمام کاری
all d.
U
در تمام روز
full time
U
تمام روز
all out
U
باشدت تمام
full automatic
U
تمام اتوماتیک
pass
U
تمام شدن
cosecant
U
قطرفل تمام
in full
U
تمام وکمال
depletable
U
تمام شدنی
yearlong
U
یکسال تمام
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com