English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Stress reduces an employee's working capacity' U استرس توانایی کاری کارمندان را کاهش می دهد.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
authority U توانایی انجام کاری
capable U توانایی انجام کاری
public employees U کارمندان بخش عمومی کارمندان دولت
authorisations U اجازه یا توانایی انجام کاری
potential <adj.> U [توانایی برای انجام کاری]
authorization U اجازه یا توانایی انجام کاری
feel up to (do something) <idiom> U توانایی انجام کاری رانداشتن
to prove oneself U نشان دادن [ثابت کردن] توانایی انجام کاری
personnel U کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
wing box U ساختمان اصلی بالهای مدرن استرس اسکین
intelligence U 1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
tax friction U کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning U کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression U روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
processor U پردازندهای که بین منبع ورودی و کامپیوتر مرکزی است , کار آن پردازش داده دریافتن برای کاهش بار کاری کامپیوتر اصلی است
decreases U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased U کاهش یافتن کم شدن کاهش
staffs U کارمندان
personnel U کارمندان
staffed U کارمندان
staff U کارمندان
operating staff U کارمندان عملیاتی
sit down U اعتصاب کارمندان
staffs U کارمندان کارکنان
new employees U کارمندان تازه
supervisory staff U کارمندان مباشر
staffed U کارمندان کارکنان
reduced employees U کارمندان کم شده
staff U کارمندان کارکنان
civilian employees U کارمندان غیرنظامی
sit-down U اعتصاب کارمندان
aircrews U کارمندان و خلبانان هواپیما
aircrew U کارمندان و خلبانان هواپیما
reduced employees U کارمندان منفصل گردیده
technical staff U کارمندان یا اعضای فنی
white collar worker U کارمندان یقه سفید
secretariate U منشی گری کارمندان دبیرخانه
class n allotment U کسورات بیمه کارمندان غیرنظامی
Full ( part) time employees . U کارمندان تمام (پاره ) وقت
commissaries U فروشگاه مخصوص کارمندان یک اداره
commissary U فروشگاه مخصوص کارمندان یک اداره
collective bargaining U مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
to reduce an establishment U کارمندان یا هزینه بنگاهی راکم کردن
time clock U ساعتی که زمان ورودوخروج کارمندان را ثبت میکند
house organ U مجله یا نشریهای که بین کارمندان یک موسسه پخش شود
decrease U کاهش دادن کاهش
decreases U کاهش دادن کاهش
decreased U کاهش دادن کاهش
accrued benefit U پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
retardation U [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale U کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
torching U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes U راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torched U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
stringing U خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing U میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
acid reduction U کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
glid U تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
reach U توانایی
influencing U توانایی
reached U توانایی
reaching U توانایی
potentiality U توانایی
ably U با توانایی
reaches U توانایی
influenced U توانایی
authority U توانایی
ability U توانایی
influence U توانایی
influences U توانایی
abilities U توانایی
competence U توانایی
expertise U توانایی
qualification U توانایی
powered U توانایی
power U توانایی
strenght U توانایی
means U توانایی
potently U با توانایی
potence U توانایی
energy U توانایی
faculties U توانایی
capability U توانایی
faculty U توانایی
might U توانایی
energies U توانایی
powering U توانایی
skill U توانایی
credential U توانایی
potentialities U توانایی
able-bodied U توانایی
powers U توانایی
puissance U توانایی
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
powerlessly U با عدم توانایی
energies U توانایی کار
capacities U توانایی گنجایش
convertibility U توانایی تغییر
general ability U توانایی عمومی
special ability U توانایی اختصاصی
capability U توانایی مقدورات
risibility U توانایی خندیدن
reasoning ability U توانایی استدلال
sentience U توانایی حسی
spatial ability U توانایی فضایی
to the best of ones ability U بامنتهای توانایی
capacities U صلاحیت توانایی
energy U توانایی کار
non ability U عدم توانایی
authority U توانایی اجازه
have (something) going for one <idiom> U توانایی داشتن
numerical ability U توانایی عددی
capacity U توانایی کار
feasibility U توانایی انجام
potency U توانایی نیرومندی
working capacity U توانایی کار
capacity U صلاحیت توانایی
capacity U توانایی گنجایش
verbal ability U توانایی کلامی
mental ability U توانایی ذهنی
strength U قوه توانایی
if possible U در صورت توانایی
strengths U قوه توانایی
capacities U توانایی کار
ability test آزمون توانایی
vim U انرژی توانایی
get to <idiom> U توانایی داشتن برای
psi ability توانایی فرا روانی
solvency U توانایی پرداخت بدهی
(have) what it takes <idiom> U توانایی انجام کار
starting power U توانایی راه اندازی
one-upmanship <idiom> U توانایی سر بودن از دیگران
nonscrollable U عدم توانایی انتقال
almightiness U توانایی برهمه چیز
nondeletable U عدم توانایی حذف
absorptive U توانایی مکش یا جذب
with all one's might U با تمام نیرو با همه توانایی
with might and main U با تمام نیرو با همه توانایی
may U توانایی داشتن قادر بودن
insolvency U عدم توانایی در پرداخت بدهی
I don't have it in my power to help you. U من توانایی کمک به شما را ندارم.
ability grouping گروه بندی بر پایه توانایی
mac quarrie test for mechanical ability آزمون توانایی فنی مک کواری
insolvent U فاقد توانایی پرداختن دیون
overloaded U تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overloads U تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
as far as in me lies U تا انجاکه در حدود توانایی من است
overload U تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
circuits U اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
conduction U توانایی یک ماده برای هدایت جریان
knowledge is power U دانایی توانایی است توانابودهرکه دانابود
waiting delay U تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
terman group test of mental ability آزمون گروهی توانایی ذهنی ترمن
potential U توانایی انرژی برای کار کردن
to be out of one's depth U از توانایی و یا مهارت [کسی] خارج بودن
school and college ability test آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
degradation U کمبود توانایی پردازش به علت خرابی
circuit U اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
otis lennon mental ability test آزمون توانایی ذهنی اوتیس-لنون
reliability U توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیارموثروبدون خطا
random access U توانایی دستیابی سریع به محلهای حافظه به هر ترتیبی
civil nuclear powers U کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
to see what [mettle] he is made of <idiom> U تا ببینیم او [مرد] چقدر توانایی [تحمل] دارد
Let's see how much you can take. <idiom> U ببینیم تا چه حد توانایی [استقامت] داری . [اصطلاح روزمره]
channels U ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channelled U ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channeling U ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channel U ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
arithmetic U توانایی یک وسیله برای انجام توابع ریاضی
channeled U ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
conductive U مربوط به توانایی ماده برای هدایت جریان
HRG U توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
design load U حداکثر بار یا نیرویی که اجزاء سازهای توانایی ان را دارند
capacitance U توانایی یک عنصر برای ذخیره سازی بار الکتریکی
computing U میزان سرعت یا توانایی کامپیوتر برای انجام یک محاسبات
maintainability U توانایی ترمیم سریع و کارا در صورت بروز خرابی
interoperability U توانایی دو وسیله یا کامپیوتر برای رد و بدل کردن اطلاعات
otis quick scoring mental ability test آزمون توانایی ذهنی اوتیس با نمره گذاری سریع
congestion U وضعیتی که در آن نیازهای ارتباطی یا فرآیند ها بیشتر از توانایی مستقیم باشد
resolution U توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
resolutions U توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
fault U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
noise U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noises U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
faulted U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
faults U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
auto U توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
to be unable to hold a candle to somebody <idiom> U در برابر کسی پائین رتبه بودن [در توانایی یا مهارت و غیره]
stability U توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر بدون لکه
failure safety U [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
numerical indicator tube U هر گونه لامپ الکترونی که توانایی نمایش اشکال عددی را دارد
nanocomputer U کامپیوتری که توانایی پردازش داده ها را دربیلیونیمهای یک ثانیه دارا میباشد
autos U توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
multi tasking U توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
reliability U [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com