English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
plantable lanceolata U استخوان گوزن که برای ساختن دسته چاقو بکارمی رود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
buckhorn U استخوان گوزن که برای ساختن دسته چاقو بکارمیبرند
barong U یکنوع چاقو یا شمشیر دسته کلفت لبه تیز
wringer U ماشینی که برای چلاندن چیزی بکارمی رود
code level U تعداد بیت هایی که برای نمایش یک کاراکتر معین بکارمی روند
nil pointer U اشاره گری که برای بیان انتهای یک لیست پیوندی بکارمی رود
ether U مایع سبکی که ازتقطیر الکل و جوهرگوگردبدست میایدو برای بیهوش کردن اشخاص بکارمی رود
nerve bundle U دسته ای از رشته عصبی [ساختمان استخوان بندی ]
nerve fascicle U دسته ای از رشته عصبی [ساختمان استخوان بندی ]
cingulum U دسته ای از رشته عصبی در مغز [ساختمان استخوان بندی ]
cingulum bundle U دسته ای از رشته عصبی در مغز [ساختمان استخوان بندی ]
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
puck U یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
pucks U یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
flavoring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavorings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavouring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavourings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
hyprostosis U رویش غیر طبیعی استخوان کلفت شدگی استخوان برامدگی استخوان
bone-house U [جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
osteoclasis U استخوان شکنی برای درست کردن اندان ناقص
splint U نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
green stick U شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
osteotomy U برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
notification U عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
to set a poem to music U اهنگ برای شعری ساختن
zygoma U استخوان قوس وجنه استخوان گونه
astragalus U استخوان قوزک یا اشتالنگ استخوان کعب
syynostosis U ترکیب دو استخوان وتکمیل استخوان واحدی
barrier material U مواد لازم برای ساختن موانع
corsage U دسته گلی که برای زدن بسینه تهیه میشود
corsages U دسته گلی که برای زدن بسینه تهیه میشود
This is a perfect (an excellent) site for a cinema(theatre house). U این زمین برای ساختن یک سینما جان می دهد
gasogene U مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
strike U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
ischium U استخوان ورک استخوان نشیمنگاهی
periosteum U پوشش استخوان ضریع استخوان
condyle U مهره استخوان- برامدگی استخوان
wire roll U نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
wetting U مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
ablest U پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
shook U : مجموع تختههای لازم برای ساختن بشکه وچلیک وامثال ان
able U پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
abler U پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
nonmonetarists U ان دسته از اقتصاددانانی هستندکه برای سیاستهای مالی کارائی بیشتری قائل هستند
perfect participle U وجه وصفی معلوم که برای ساختن ماضی نقلی اغاز گردد
batcher U دستگاهی که شن ماسه سیمان و اب را برای ساختن بتن را اندازه گیری میکند
cdc U یک کد دو یا سه کاراکتری است که در سیستم تله تایپ بکارمی رود
call directing code U یک کد دو یا سه کاراکتری است که در سیستم تله تایپ بکارمی رود
holotype U نمونهای که نویسنده یا دانشمندی برای معرفی یک راسته یا دسته ازجانوران وگیاهان معین میکند
chromel U الیاژی شامل اهن نیکل کرم برای ساختن ترموکوپلهای با حرارت زیاد
bracket U رویارویی در مسابقه حذفی حرکت برای ساختن شکلی بصورت پرانتز روی یخ
lighted U هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
light U هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
lightest U هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
church text U یکجورحروف سیاه قلم که بیشتربرای نوشتن لوحههای گورستان بکارمی رود
whittle U چاقو
a knife U یک چاقو
keypad U وسیله ورودی که مجموعهای از کلیدهای رقم دهدهی وکلیدهای مخصوص را بکارمی برد
superscripsit U بسته نرم افزاری که به منظور پردازش کلمه درسیستمهای ریزکامپیوتر بکارمی رود
stab at someone U چاقو کشیدن
knifes U : چاقو کارد
knife U : چاقو زدن
knife rest U جای چاقو
I don't have a knife. من چاقو ندارم.
knived U چاقو دار
whittler U چاقو تیز کن
stabbing U چاقو کشی
stabbings U چاقو کشی
knifing U چاقو کشی
knifed U : چاقو زدن
stabbed U زخم چاقو
stab U زخم چاقو
knife U : چاقو کارد
ruffianism U چاقو کشی
knifed U : چاقو کارد
knife-edge U لبه چاقو
knifes U : چاقو زدن
knife edge U لبه چاقو
stabs U زخم چاقو
knife-edges U لبه چاقو
wobble pump U پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی
jackknife U قلمتراش با چاقو بریدن
A sharp knife (pin , needle) U چاقو (سوزن ) تیر
snickorsnee U چاقوکشی چاقو یا شمشیربزرگ
grind stone U سنگ چاقو تیزکنی
center grinding U سنگ چاقو تیزکنی
snickersnee U چاقوکشی چاقو یا شمشیربزرگ
whetstone U سنگ چاقو تیز کن
cylinderical grinder U دستگاه چاقو تیزکنی مدور
grindstones U سنگ چاقو تیز کنی
oilstone U سنگ چاقو تیز کنی
grindstone U سنگ چاقو تیز کنی
abrasive wheel سنگ چاقو تیز کنی
occiput U استخوان قمحدوه استخوان پس سر
collective bargaining U مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
building block principle U طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
buck U گوزن نر
fawns U گوزن
roebuck U گوزن نر
fawned U گوزن
fawn U گوزن
brocket U گوزن نر
hart U گوزن نر
bucks U گوزن نر
stag U گوزن
red deer U گوزن نر
stags U گوزن
vomer U استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
sennit U علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
sennet U علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
mounting U دسته و پشت بند دسته شمشیر
sorrel U گوزن نر سه ساله
caribous U گوزن کانادایی
caribou U گوزن کانادایی
moose U گوزن شمالی
elks U گوزن شمالی
elk U گوزن شمالی
she deer U گوزن ماده
roe U گوزن ماده
bucktail U دم غزال یا گوزن نر
staggart U گوزن نرچهارساله
roe U گوزن کوچک
staggard U گوزن نرچهارساله
cariboo U گوزن کانادایی
cervine U شبیه گوزن
doe U گوزن ماده
venison U گوشت گوزن
gnu U گوزن یالدار
buckskin U پوست گوزن
deerlet U گوزن کوچک
buckskins U پوست گوزن
fallow deer U گوزن زرد
antlers U شاخ گوزن
gnus U گوزن یالدار
hind U گوزن ماده
antler U شاخ گوزن
deerskin U پوست گوزن
knobber U گوزن نردوساله
knife polishing U [پرداخت پرزهای فرش به کمک چاقو یا تیغه تیز]
deceleration time U زمان لازم برای متوقف ساختن یک نوار مغناطیسی پس از خواندن یا ضبط اخرین قطعه داده از یک رکورد روی ان نوار
wattle U ترکه برای ساختن سبد ترکه
hartshorn U شاخ گوزن ماده
caribous U گوزن امریکای شمالی
caribou U گوزن امریکای شمالی
deer stalking U شکار اهو و گوزن
cariboo U گوزن امریکایی شمالی
deer stalker U شکارکننده گوزن و اهو
gralloch U احشای گوزن مرده
pricket sister U گوزن ماده دو ساله
muntjak U گوزن کوچک اسیا
muntjac U گوزن کوچک اسیا
doeskin U پوست گوزن ماده
munjak U گوزن کوچک اسیا
caribou U گوزن امریکایی شمالی
fallow deer U گوزن یااهوی کوچک
caribous U گوزن امریکایی شمالی
bread-board U تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
bread-boards U تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
horned design U طرح شاخدار [یا شاخ گوزن]
surroyal U انشعاب شاخ گوزن چهارساله
deer stalker U کلاه ویژه گوزن شکارکن ها
pricket U گوزن راست شاخ نر دوساله
pulka U سورتمهای که گوزن انرامی کشد
This knife is too blunt for words . U این چاقو ماست راهم نمی برد ( خیلی کند است )
bridges U دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridged U دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridge U دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
troche U قرص مکیدنی شاخ سه شعبه گوزن
wapiti U گوزن سفید و شاخ بلندو بزرگ
chamois U چرم بسیارنازک از پوست گوسفند و بز و گوزن
troat U نعره گوزن نرهنگام مستی یاشهوت
sambur U گوزن یال دار بزرگ اسیا
sambar U گوزن یال دار بزرگ اسیا
nosegay U دسته گل یایک دسته علف
lorgnettes U ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette U ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
spreads U فاصله زیاد بین مدافعان عرض شاخهای گوزن
reindeer U گوزن شمالی وابسته بدوران کهنه سنگی اروپا
spread U فاصله زیاد بین مدافعان عرض شاخهای گوزن
actaeon U اکتئون نام شکارگری که بدن لخت دیاناالههء شکار و جنگل را دیدوبشکل گوزن درامد
windrow U دسته دسته کردن
in detail U مفصلا دسته دسته
trooping U دسته دسته شدن
streams of people U دسته دسته مردم
regiments U دسته دسته کردن
distribute U دسته دسته کردن
classify U دسته دسته کردن
assort U دسته دسته کردن
assort U دسته دسته شدن
regiment U دسته دسته کردن
sort U دسته دسته کردن
they came in bands U دسته دسته امدند
sorts U دسته دسته کردن
sect U دسته دسته مذهبی
trooped U دسته دسته شدن
shoals of people U دسته دسته مردم
scores of people U دسته دسته مردم
sects U دسته دسته مذهبی
sorted U دسته دسته کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com