English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 38 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
boney U استخوانی
bony U استخوانی
chitinous U استخوانی
osseous U استخوانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
teleost U ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
bonier U استخوانی تر
carpal age U سن استخوانی
skeletal age U سن استخوانی
tubercular osteomyelitis U سل استخوانی
osteoplasty U پیوند استخوانی
osteomyelitis U کورک استخوانی
ossified U استخوانی کردن
scutum U پوسته استخوانی
odontolite U فیروزه استخوانی
bone conduction U رسانش استخوانی
osteophyte U بر امدگی استخوانی
bone oil U روغن استخوانی
bone glue U سریشم استخوانی
ossifies U استخوانی کردن
ossifies U استخوانی شدن
ossified U استخوانی شدن
ossify U استخوانی کردن
ossifying U استخوانی شدن
ossifying U استخوانی کردن
ossification U استخوانی شدن
rickets U نرم استخوانی
ossify U استخوانی شدن
calluses U پینه استخوانی گیاه
callus U پینه استخوانی گیاه
osteopathy U انواع امراض استخوانی
osteoid U استخوان مانند استخوانی
osteocranium U قسمت استخوانی جمجمه
obtected U دارای پوشش استخوانی
hunger osteopathy U بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
orthopaedics U اصلاح و ترمیم عیوب استخوانی
tympanic bone U استخوانی که پرده صماخ رانگه میدارد
orthopedics U اصلاح و ترمیم عیوب استخوانی استخوانپزشکی
chitin U جسم استخوانی درپوشش بعضی جانوران
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com