English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 160 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fiedl fortifications U استحکامات صحرایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
field work U استحکامات صحرایی استحکامات
Other Matches
bleacher U صندلیهای چند ردیفی صحرایی نیمکتهای اموزشی صحرایی
rampart U استحکامات
forts U استحکامات
worked U استحکامات
work U استحکامات
fieldwork U استحکامات
fortifications U استحکامات
casemate U استحکامات
fortification U استحکامات
ensconces U استحکامات ساختن
pioneered U مهندس استحکامات
ensconcing U استحکامات ساختن
pioneers U مهندس استحکامات
rampire U استحکامات خاکریز
pioneer U مهندس استحکامات
ensconced U استحکامات ساختن
vallation U استحکامات خندق
fortress U استحکامات نظامی
fortresses U استحکامات نظامی
jetties U استحکامات جنگی
jetty U استحکامات جنگی
bastion U سنگر و استحکامات
bastions U سنگر و استحکامات
fortified U دارای استحکامات
ensconce U استحکامات ساختن
counter approach U استحکامات متقابله
dug in U استحکامات سنگر اماده
rampart U دارای استحکامات کردن
advanced work U استحکامات اصلی ساختمان
defence U دفاع کردن استحکامات
defenses U دفاع کردن استحکامات
defense U دفاع کردن استحکامات
horn-work U [استحکامات بیرونی با دو سنگر]
vallum U دارای استحکامات کردن
Cashel U [استحکامات دفاعی ایرلندی]
castellate U دارای استحکامات کردن
defilade U جان پناه استحکامات تدافعی
sally port U درب اصلی قلعه یا استحکامات
trench U استحکامات خندقی شیار طولانی
fortified U سنگربندی شده دارای استحکامات
fortified church U [کلیسایی دارای استحکامات نظامی]
trenches U استحکامات خندقی شیار طولانی
vallum U بارو باره استحکامات خاکریز بارودارکردن
redoubt U موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
redan U استحکامات دوپهلو که گوشه برجستهای ازان بیرون می ایستد
contravallation U استحکامات وسنگرخارجی که محاصره کنندگان میان اردوی خودوشهرمیس
campestral U صحرایی
outdoor U صحرایی
field exercise U تمرین صحرایی
field work U کار صحرایی
fieldartillery U توپخانه صحرایی
gerbille U موش صحرایی
field wire U سیم صحرایی
field glass U دوربین صحرایی
field notes U یادداشتهای صحرایی
field radio U بی سیم صحرایی
field shop U کارگاه صحرایی
field shop U تعمیرگاه صحرایی
field maintenance U نگهداری صحرایی
field laboratory U ازمایشگاه صحرایی
field kitchen U اشپزخانه صحرایی
field gun U توپ صحرایی
field stockade U ذخایر صحرایی
landrail U ابچلیک صحرایی
mentha piperita U نعناع صحرایی
call box U تلفن صحرایی
call boxes U تلفن صحرایی
field hospital U بیمارستان صحرایی
field hospitals U بیمارستان صحرایی
fieldmice U موش صحرایی
fieldmouse U موش صحرایی
prison camps U زندان صحرایی
orienteering U مسابقهی دو صحرایی
scabiosa U مامیثای صحرایی
out guard U گشتی صحرایی
outsentry U پاسدار صحرایی
ratton U موش صحرایی
prison camp U زندان صحرایی
field exercise U خدمات صحرایی
drumhead court martial U محاکمه صحرایی
rat U موش صحرایی
vole U موش صحرایی
corn mayweed U بابونه صحرایی
voles U موش صحرایی
artillery U توپخانه صحرایی
can U مستراح صحرایی
pavilions U چادر صحرایی
abutilon U خطمی صحرایی
bindweed U نیلوفر صحرایی
pavilion U چادر صحرایی
field glasses U عینک صحرایی
caracal U گربه صحرایی
gerbil U موش صحرایی
english mercury U اسفناج صحرایی
good henry U اسفناج صحرایی
good king U اسفناج صحرایی
canning U مستراح صحرایی
field atrillery U توپخانه صحرایی
cans U مستراح صحرایی
field army U ارتش صحرایی
field archery U تیراندازی صحرایی
crab apple U سیب صحرایی
gerbils U موش صحرایی
field ration U جیره صحرایی
oat U جو صحرایی یولاف
corn parsley U جعفری صحرایی
latrine U توالت صحرایی
crab apples U سیب صحرایی
tare U ویسیای صحرایی ماشک
field U زمینه رزمی صحرایی
dodders U کتان صحرایی لرزیدن
dodder U کتان صحرایی لرزیدن
fielded U زمینه رزمی صحرایی
field arrow U تیرهای تیراندازی صحرایی
field officer U افسر عملیات صحرایی
fields U زمینه رزمی صحرایی
field round U یک دور تیراندازی صحرایی
fieldpiece U تفنگ یا توپ صحرایی
convertible table U میز صحرایی تا شونده
hudson seal U خز موش صحرایی امریکا
hunter's round U نوعی مسابقه صحرایی
field manual U ائین نامه صحرایی
field commands U یکانهای صحرایی فرماندهیهای رزمی
coyote U گرگ صحرایی امریکای شمالی
coyotes U گرگ صحرایی امریکای شمالی
hock U گیاهان پنیرک شاهدانه صحرایی
lemmings U موش صحرایی قطب شمال
field radio U رادیوی قابل حمل صحرایی
land girl n U دختری که کارهای صحرایی میکرد
field operating U فعال درصحرا رده صحرایی
lemming U موش صحرایی قطب شمال
fieldwork U کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
field events U ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
field event U ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
ess U دو پیچ در سمت مخالف درمسیر صحرایی
peafowl U قوقاول بزرگ صحرایی جنوب اسیا
out door U صحرایی در هوای ازاد انجام شده
steeplechase U اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
equestrian events U مسابقه کنترل اسب و پرش درمسافت صحرایی
steeplechases U اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
field expedient U روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
cross country U خارج از جاده وشارع اصلی در فضاهای بازدهات صحرایی
castellation U تهیه استحکامات تدافعی سنگربندی کردن مستحکم کردن
flanker U عده مامور تک جناحی استحکامات جناحی یکان
fortifying U دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortify U دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortifies U دارای استحکامات کردن تقویت کردن
green U چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
greenest U چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
outwork U استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
out post U پاسدار پست نگهبانی پاسداری دادن پاسدار صحرایی
central pastry kitchen U اشپزخانه ثابت پادگانی اشپزخانه غیر صحرایی
pioneer heliport U فرودگاه هلی کوپتر صحرایی فرودگاه موقت
seabee U گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
hares U خرگوش صحرایی گوشت خرگوش
hare U خرگوش صحرایی گوشت خرگوش
camp chair U صندلی سفری صندلی صحرایی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com