English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lower threshold U استانه پایین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
depress U پایین دادن لوله پایین اوردن
downhaul U پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depresses U پایین دادن لوله پایین اوردن
down U سوی پایین بطرف پایین
thresholds U استانه در
sill U استانه
threhold U استانه
threshold U استانه
threshholds U استانه
threshholds U استانه در
limen U استانه
thershold U استانه
sills U استانه
doorsteps U استانه در
doorstep U استانه در
sill=threshold U استانه
thresholds U استانه
threshold U استانه در
threshold frequency U بسامد استانه
terminal threshold U استانه پایانی
threshold value U مقدار استانه
sill beam U تیرک استانه
thershold frequency U بسامد استانه
luminescence threshold U استانه لومینسانس
reaction threshold U استانه واکنش
threshold U استانه چارچوب
threshholds U استانه چارچوب
response threshold U استانه پاسخ
nuisance threshold U استانه زیانبخشی
thresholds U استانه چارچوب
non thershold pollutant U الاینده بی استانه
threshold of luminescence U استانه لومینسانس
threshold voltage U ولتاژ استانه
hearing threshold U استانه شنوایی
two point threshold U استانه دو نقطهای
limen U استانه احساس
spatial threshold U استانه فضایی
differential threshold U استانه افتراقی
arousal threshold U استانه انگیختگی
sill U تیر پایه استانه در
static friction U اصطکاک در استانه حرکت
embaded sill beam U تیرک توکار استانه
threshold wavelength U طول موج استانه
landing threshold U استانه فرود اب خاکی
thresholds U استانه مانند استانهای
trapezoidal end sill U استانه پایاب ذوذنقهای
threshold U استانه مانند استانهای
threshholds U استانه مانند استانهای
threshold limit values U استانه مقدارهای حدی
thershold temperature U استانه دمای ذرات
sills U تیر پایه استانه در
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
sills U گسله بستری دارای استانه یاپایه نمودن
sill U گسله بستری دارای استانه یاپایه نمودن
serenading U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenade U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenaded U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenades U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
bending fatigue strength U مقاومت تناوبی خمش استحکام استانه خمش
infara U پایین
infara U پایین تر
flat U پایین
bal U از مچ پا به پایین
beneath U پایین تر
dowm U پایین
down stairs U پایین
shitu U پایین
sub- U یا پایین تر
further down U پایین تر
hypogenous U پایین رو
beneath U پایین
flattest U پایین
bottom U پایین
lower most U پایین تر
lower limit U حد پایین
below U پایین
lower U پایین تر
lowered U پایین تر
low U پایین
low level U پایین
neath or neath U پایین
neath or neath U پایین تر
lowers U پایین تر
underneath U پایین
bottoms U پایین
lowering U پایین تر
down U پایین
subatmospheric U پایین تر از جو
lower U پایین
tailwater U پایین اب
submiss U پایین
thereinafter [archaic or formal] <adv.> U در پایین
hereinafter [formal] <adv.> U در پایین
hereafter <adv.> U در پایین
below <adv.> U در پایین
vide infara U پایین
subteen U پایین تر از سن 31
shorter U پایین تر
de- U پایین
short U پایین تر
shortest U پایین تر
minor U پایین رتبه
to let down U پایین کردن
to beat down U پایین اوردن
look down U پایین امدن
to look down U پایین امدن
to come down U پایین امدن
the valley lies below U ده در پایین است
low order U پایین رتبه
low order U مرتبه پایین
At lower levels. U در سطوح پایین تر
let down U پایین کردن
the masses U دستههای پایین تر
low activity U فعالیت پایین
low U پایین اهسته
to get down U پایین رفتن
low U پایین ضعیف
feet U پایین دامنه
downward movement U حرکت رو به پایین
low level U در سطح پایین
low frequency U فرکانس پایین
low energy U انرژی پایین
lower bound U کران پایین
low wing U بال پایین
low altitude U ارتفاع پایین
foot U پایین بادبان
to go down U پایین رفتن
to bring down U پایین اوردن
to set down U پایین اوردن
to sink in the scale U پایین رفتن
undermost U پایین ترین
catabatic U پایین اینده
downward compatible U سازگار رو به پایین
downward compatibility U سازگارمتمایل به پایین
downtrend U سیربطرف پایین
downmost U پایین ترین
download U بارگیری پایین
downfield U میدان پایین
downfeed U تغذیه رو به پایین
downward stroke U ضربه رو به پایین
decurrent U پایین افتاده
down draft U جریان رو به پایین
desceht U پایین امدن
down current U جریان رو به پایین
downstream U پایین دست
disrate U پایین اوردن
downstream U پایین رود
downward swing U نوسان رو به پایین
downward travel U ضربه رو به پایین
bottommost U پایین ترین
uoppon pyon soon koot U کف دست پایین
up and down U بالا و پایین
down stroke U ضربه رو به پایین
infrahuman U پایین تر از انسان
alow U روبه پایین
From top to bottom. U ازبالاتا پایین
hereinbelow U ازاین پایین تر
hereinbelow U در پایین این
bate U پایین اوردن
go down U پایین رفتن
go dan barai U رد کردن از پایین
bottom up U از پایین به بالا
face down feed U خورد رو به پایین
dim light U نور پایین
lower classes U طبقه پایین
nutate U پایین افتادن
degrades U پایین دادن
descend U پایین امدن
prolapsus U پایین افتادگی
prolapse U پایین افتادن
lowpass U پایین گذار
lowermost U پایین ترین
downstairs U طبقه پایین
nether U زیر پایین
res U noitaloseR پایین
degrade U پایین دادن
shuts U پایین اوردن
breast U نورد پایین
oars down U پارو پایین
push down stack U پایین فشردنی
shut U پایین اوردن
nether world U جهان پایین
neath or neath U پایین زیرین
on the down grade U پایین رونده
mean low water U اب پایین میانگین
shutting U پایین اوردن
nutant U پایین افتاده
pushdown U پایین فشردنی
lee U پایین باد
to reach down U پایین اوردن
lowest U پایین ترین
low resolution U تفکیک پایین
drive U ضربه از پایین
descends U پایین امدن
subordinates U فرعی پایین تر
subordinating U فرعی پایین تر
beneath U از زیر پایین تر از
depressions U پایین دادن
depression U پایین دادن
low pass U پایین گذر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com