English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
supplement U اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplemented U اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplementing U اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplements U اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
one thousand guineas U مسابقه شرطبندی مادیانهای اصیل 3 ساله در انگلستان
two thousands guineas U مسابقه شرطبندی بین اسبهای اصیل 3 ساله انگلیسی
winter book U تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
starting fee U مبلغی که صاحب اسب برای کسب اجازه شرکت در مسابقه شرطبندی می پردازد
backdates U تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdated U تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdating U تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdate U تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
antedated cheque U چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
antedated U پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedates U پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
martyrology U تاریخ شهدا تاریخ شهدای مسیحی
antedate U پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
prehistory U ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
hagiology U تاریخ مقدس تاریخ انبیاء
dates U تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
date U تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
staking U شرطبندی
book making U شرطبندی
backing U مبلغ شرطبندی
prices U مبلغ شرطبندی
price U مبلغ شرطبندی
turf accountants U متصدی شرطبندی
post date U پیش تاریخ کردن
touted U فروشنده اطلاعات شرطبندی
touting U فروشنده اطلاعات شرطبندی
touts U فروشنده اطلاعات شرطبندی
tipsters U فروشنده اطلاعات در شرطبندی
tipster U فروشنده اطلاعات در شرطبندی
tout U فروشنده اطلاعات شرطبندی
morning line U امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
historify U مورخ رسمی تاریخ نویس ل کردن
handicap stake U مسابقهای که مبلغ شرطبندی از صاحبان اسبهاست
entry U شرطبندی روی اسب معین ورود به اب
skull practice U کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligans U مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligan U مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
tug of war U مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
sack race U مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
protohistory U تاریخ ماقبل تاریخ
chronologize U بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
wake up U کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
commandeered U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
rain check <idiom> رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
to tarnish something [image, status, reputation, ...] U چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
selling plater U اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
opener U مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
weighting U مرتب کردن کاربران , برنامه ها یا تاریخ با توجه به اهمیت یا اولویت آنها
introduced U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introducing U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduce U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduces U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
initiates U وارد کردن
inducting U وارد کردن
imported U وارد کردن
import U وارد کردن
induct U وارد کردن
make an entry U وارد کردن
inducted U وارد کردن
inputting U وارد کردن
inducts U وارد کردن
initiate U وارد کردن
bring in U وارد کردن
initiated U وارد کردن
importing U وارد کردن
initiating U وارد کردن
to exert force [on] U نیرو وارد کردن [بر]
inflict casualty U خسارت وارد کردن
initiating U تازه وارد کردن
blemish خسارت وارد کردن
initiates U تازه وارد کردن
entered U وارد یا ثبت کردن
enter U وارد یا ثبت کردن
import U عمل وارد کردن
initiated U تازه وارد کردن
importing U عمل وارد کردن
roster U وارد صورت کردن
rosters U وارد صورت کردن
imported U عمل وارد کردن
initiate U تازه وارد کردن
reimport U دوباره وارد کردن
enters U وارد یا ثبت کردن
i had scarely arrived U تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
line U رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
lines U رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
to give somebody a blow U به کسی ضربه وارد کردن
inputted U عمل وارد کردن اطلاعات
involve U گیر انداختن وارد کردن
take a strain U وارد کردن فشار به طناب
inflict casualty U تلفات وارد کردن بدشمن
involving U گیر انداختن وارد کردن
hit the spot <idiom> U نیروی تازه وارد کردن
swear in U باسوگند بشغلی وارد کردن
involves U گیر انداختن وارد کردن
credits U درستون بستانکار وارد کردن
commissioning the ship U وارد خدمت کردن کشتی
crediting U درستون بستانکار وارد کردن
credited U درستون بستانکار وارد کردن
credit U درستون بستانکار وارد کردن
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
swear in U با مراسم تحلیف وارد کردن
input U عمل وارد کردن اطلاعات
senior U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
seniors U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
scoff U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
ingrate U تعدی کردن فشار وارد اوردن بر
scoffing U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
backhands U باپشت راکت ضربت وارد کردن
initiation U وارد کردن کسی در جائی با تشریفات
scoffed U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
to sit for an examination U در امتحانی وارد شدن یاشرکت کردن
backhand U باپشت راکت ضربت وارد کردن
scoffs U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
to enrol somebody U کسی را نام نویسی کردن [ثبت نام کردن] [درفهرست وارد کردن]
type U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
types U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
keyboarding U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
to break into something U از محفظه ای [با زور وارد شدن و] دزدی کردن
keyboarding U عمل وارد کردن اطلاعات با صفحه کلید
typed U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
to e. upon acovnt book U همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
importation U عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
feeds U وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
feeds U مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
accession به ترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن
enter U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
entered U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
enters U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
feed U مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
feed U وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
match play U مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
to run a race U در مسابقه دویدن یاشرکت کردن
to launch [start] a campaign U مبارزه ای [مسابقه ای] را آغاز کردن
to conduct [run] a campaign U مبارزه ای [مسابقه ای] را اجرا کردن
proselyte U عضو تازه حزب بدین تازهای وارد کردن
key وارد کردن متن یا دستورات از طریق صفحه کلید
recriminate U اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
commits U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
hangs U وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
decimates U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
posts U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
committing U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
decimated U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
post U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post U وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
decimate U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
posts U وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
post- U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
committed U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
post- U وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
posted U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
posted U وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
commit U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
hang U وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
decimating U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
to swear in U با سوگند دادن وارد کارکردن بامراسم تحلیف داخل کردن
log U وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز
logs U وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز
speed U مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speeding U مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speeds U مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
to bar somebody from a competition U شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
mode U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
modes U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
chalking U مالیدن گچ بر سر چوب بیلیارد شرطبندی روی اسب در اخرین لحظات اسب موردتوجه عموم
chalk U مالیدن گچ بر سر چوب بیلیارد شرطبندی روی اسب در اخرین لحظات اسب موردتوجه عموم
chalks U مالیدن گچ بر سر چوب بیلیارد شرطبندی روی اسب در اخرین لحظات اسب موردتوجه عموم
chalked U مالیدن گچ بر سر چوب بیلیارد شرطبندی روی اسب در اخرین لحظات اسب موردتوجه عموم
handicaps U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicap U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
outride U دربرابر طوفان ایستادگی کردن در مسابقه چیره شدن
set up U اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
voices U وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
atm U ماشین الکترونیکی در بانک با وارد کردن کارت مغناطیسی پول را خرد میکند
voicing U وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
voice U وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
job U استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
jobs U استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
response U صفحهای در سیستم ویدیوی متن که به کاربر امکان وارد کردن داده میدهد
responses U صفحهای در سیستم ویدیوی متن که به کاربر امکان وارد کردن داده میدهد
manual U عمل وارد کردن داده به کامپیوتر توسط اپراتور بوسیله صفحه کلید
cracking U وارد کردن گرما و معمولافشار برای شکستن هیدروکربنهای کمپلکس گاه درحضور کاتالیزور
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
languages U نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
c clamp U گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
language U نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
journalize U در دفتر روزنامه وارد کردن در دفتر ثبت کردن
walking ring U پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
editor U نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
editors U نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
escape character U کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر
processor U وارد کردن داده توسط اپراتور که توسط کامپیوتر اجرا میشود
preparation U تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparations U تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com